خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت بیست و نهم
تقریبا در هر مناسبتی باید یک ترانه می خواندم ، اجرای ترانه آذری جزو برنامه های ثابت اعیاد و مناسبات در سازمان بود ، اساسا فلسفه کارهای هنری ، سرپانگه داشتن اعضای اسیر در فرقه بود ، بدین معنی که سازمان می خواست طوری افراد را مشغول کند که کمتر کسی به یاد خاطرات گذشته و خانواده بیافتد.
به جز چند استثناء ، بی شک کمتر کسی از باصطلاح هنرمندان در سازمان هنرمند بود! هرکدام از ما که در سیما باید برنامه هنری اجرا می کردیم ، اجزای ویترینی بودیم که با حقه های فیلم برداری و مونتاژ و ادیت ، به جای یک هنرمند قالب می شدیم!
تمامی برنامه های هنری سازمان حداقل در بیست سال اخیر توسط دو تن با اسامی کامیار و همایون اجرا می گردد. این یک واقعیت انکارناپذیر است ، همایون نفر اصلی پشت صحنه ، برای هر آهنگی در برنامه های” سان فورژ” و” کیو بیس” با یک ارگ متصل به کامپیوتر ،” تراک” ضبط می کرد. بدین ترتیب که اگر یک ترانه از صدای خواننده و صدای چندین آلت موسیقی تشکیل می شود ، همایون ابتدا توسط ارگ یا تنبک یک ریتم را اجرا می کرد ، بعد روی آن آکاردئون می زد ، سپس تار ، بعد کمانچه ، بعد پیانو ، بعد نی ، بعد ریتم های مکمل جاز ، و … خلاصه هر سازی که لازم بود ، همایون توسط یک ارگ الکترونیکی می نواخت و در برنامه های سان فورژ و کیو بیس و … ادیت و مونتاژ می کرد ، در این مرحله خواننده باید در یک سالن یا اتاق به همراه چندین سیاهی لشگر که یک تعداد ساز را دردست می گرفتند به تمرین و تقلید این آهنگ می پرداختند ، ساعت ها و شاید روزها این تمرین ، ادامه داشت تا همه اعضای ارکستر ساختگی به آن قسمت که باید هنرنمائی! کنند ، مسلط شوند! یک مسئول هم باید تائید می کرد که از نگاه بیرونی ، واقعی به نظر می رسد! در حقیقت همه ادای زدن آن ساز که قبلا توسط همایون نواخته شده را تقلید می کردند! یادم می آید که قرار شد سازمان در یک آهنگ چندین دختر را روی صحنه ببرد که ویولون بنوازند ، من خودم که در سیما ، آهنگ نهائی را دیدم ، تقریبا باورم شد که آن دختران واقعا به ویولون مسلط هستند و آموزش دیدند! اما در یکی از تمرین ها ، از نزدیک دیدم که اجرای آنها هم ، ساختگی و سرکاری است!
همه اجراها ،” پلی بک” بود ، بدین ترتیب که صدای موزیک ضبط شده از یک کامپیوتردر سالن پخش می شد و همه موزیسین نماها ، آن صدا را تقلید می کردند! خواننده هم که من بودم باید صدای خودم را لب می زدم ، یعنی ادای واقعی خواندن خودم را تقلید می کردم ، اگر دقت کنید ، در تمامی اجراها یا اساسا میکرفونی وجود ندارد یا اگر هم میکرفن گذاشتند هیچ سیمی به آنها وصل نیست!
99 درصد ، اجراهای هنری در سازمان ساختگی و غیرواقعی است! این حقیقت درمورد تمامی ادا و اصول های فرقه در سیمایشان صدق می کند.
اصولا فرقه ها آن چیزی نیستند که نشان می دهند! همیشه یک ویترین تمیز و رنگی و روتوش شده از فرقه در تلویزیون ها یا عکس هایشان ، نشان داده می شود که 180 درجه با واقعیت ها ، متفاوت است.
فرقه ها قدرتمند ، خطرناک و اسرارآمیز هستند. آنها با برنامه های فریب ، آزادی های ما را نشانه گرفتند! فرقه رجوی همیشه حول یک شخص شکل گرفته بود و ما باید در ترانه ها آن شخص که مسعود و مریم بود را تقدیس و گرامی می داشتیم! رهبران فرقه تلاش می کنند کنترل زندگی اعضاء را بدست بگیرند و اغلب موفق عمل می کنند. فرقه ها مانع رشد کامل انسان ها می شوند و هیچ چیزدر فرقه کسب کردنی نیست بلکه بدون تفکر عمل کردن و تقلید کورکورانه از یک شخص نشات می گیرد. اجرای برنامه های هنری در سازمان هم ، از این قاعده مستثنی نبود.
بعد ازسالها که از فرقه جدا می شویم ، اغلب متوجه می شویم که هیچ تخصص بدرد بخوری ، طی سالیان کسب نکردیم …
ادامه دارد …
محمدرضا مبین ، کارشناس ارشد عمران ، سازه