نامه آقای بهمن هاشمی به برادرش فرزین هاشمی از اعضای کمیسیون خارجه فرقه رجوی
فرزین جان سلام!
مدت زمان زیادی می گذرد که ارتباط خود را با من قطع کردی و من تا به حال چند نامه برای شما ارسال کردم اما تا به حال جوابی به من ندادی و نگران شما هستم. فقط من نگرانت نیستم تمام اهل خانواده نگران شما هستند و دلشان می خواهد صدای شما به گوششان برسد. من کم و بیش خبرها را می خوانم. واقعا شما آزاد زندگی می کنید؟ هضم کردن این موضوع برای من سخت است! کسی که اختیاری از خودش نداشته باشد چگونه می تواند آزاد زندگی کند. شما آزادی را چگونه برای خودت تعریف کردی؟ کسی که نتواند تماسی و یا نامه ای برای خانواده خود ارسال کند این آزادی نیست این اسارت است. یک زندانی با خانواده خود حق ارتباط دارد ولی شما ندارید شما که تحصیل کرده بودید و آگاه! واقعا به خودت فکر کردی که چه بلایی بر سر خودت آوردی هم خودت را نابود کردی و هم خانواده ات را. مشخص نیست چه بلایی بر سر زن و بچه هایت آمده به چه دلیل این کار را کردی یک سری که فقط بدنبال منافع خودشان هستند شما را فریب دادند و بهترین دوران زندگی خودت را به پای آنها ریختی این همه سال به نتیجه ای رسیدی و فکر می کنی به نتیجه ای می رسی؟ بعید می دانم.
فرزین جان من برادرت هستم و دلم به حال شما می سوزد ای کاش می توانستم تو را در آغوش خودم بگیرم شما خیلی راحت می توانی خودت را نجات بدهی. خودت را نجات بده و آزاد زندگی کن در مسیری که قدم گذاشته ای مسیرسرنوشت ساز نیست این مسیر شما را به تباهی می کشاند هنوز هم دیر نشده می توانی خودت را نجات بدهی ما همچنان منتظر شما هستیم و شما را با آغوش باز می پذیریم. به امید آن روز.
برادرت بهمن هاشمی