کسانی که چهل سال است که یک عده ی چند هزارنفری را به گروگان گرفته ومانند موش آزمایشگاه تمام آموخته های نحوه ی زدودن افکار را بر روی جسم وجان آنها آزمایش میکنند، رجوی و مریم که هزاران خانواده ی مجاهد را متلاشی کرده وبراثر فشارهای جسمی و روحی و اجرای نظریه های ضد انسانی شستشوی مغزی آنها را به قبول این شناعت که خود نمیدانند شناعت است، مجبور کرده اند!
مریم ومسعود که اینهمه ازاهالی فریفته شده ی مردم ایران را به کار بردگی جسمی وجنسی واداشته وفرزندان آنها راازدست شان ربوده وحق داشتن کانون گرم خانواده را ازآنها دریغ داشته وخانواده ی آنها را برای 2تا 4دهه محروم ازدیدن این اسرای نگون بخت کرده ، دم از دفاع ازحقوق بشر میزند و گویا قرار است که با کمک جانی ترین افراد سابقا سیاسی واغلب وابسته به سلطه گران وعوامل آنها بنفع مردم ایران محقق شود.
درجلسات منعقده با حضور مریم، زنان بی اختیار شورای مرکزی ومردانی که کاملا اخته ی سیاسی شده و زمانی خود را سیاسی میدانستند و هیچ کاری غیر از تایید و کف زدن وبادکنک هوا کردن ازآنها برنمیخیزد ، درکنار مزدبگیران و روسپیان سیاسی و اتفاقا بیشتر از زبان این روسپیان ، برای مردم ایران حقوق میخواهند.
آیا این چیزی جز آی دزد گفتن دزدی که درصحنه است و برای گمراه کردن مردم نعره میکشد، نیست؟!
سخن روز یا سرمقاله ی وبسایت اصلی این باند ضدبشری، عنوان (طنین فریاد حقوقبشر مردم ایران، در جهان ) یافته وطی آن باوقاحتی که خاص باند رجوی بوده ، آمده است :
” علت توجه بینالمللی به موضوع حقوقبشر در ایران؟ یک چیز بیشتر نیست و آن پیگیری خستگیناپذیر و جانفشانی مستمر مجاهدین و مقاومت ایران طی تمام ۴۰سال گذشته است. در این ۴۰سال به راستی هیچ روزی نبوده که این مقاومت و رهبری آن، برادر مسعود و خواهر مریم در کار افشای جنایتهای رژیم در حق مردم ایران نبوده باشند”.
البته پرواضح است که منظور باند رجوی از جامعه ی جهانی ، حاکمانی در امپریالیزم سه سره است که ازمنافع کثیف نیم درصدی های مرفه جهان که ثروت هایشان به قیمت بدبختی بقیه ی مردم جهان بدست آمده دفاع مینمایند.
حال آنکه دراصل، کسانی که غم” حقوق بشر” دارند، دردرجه ی اول باید ازاین نیم درصدی ها تبری جسته، نوکری شان را نپذیرفته ودردستگاه عریض وطویل بوروکراتیک آنها مسئولیتی قبول نکرده ومهمتر ازآن، با این پدیده ی شوم وضد انسانی مبارزه کنند.
ازاینجاست که میزان اعتبار فعالیت های رجوی ها که برشمردند، تعیین میشود.
بازهم :
“رژیم میداند که مجاهدین پشت جنبش دادخواهی هستند و اراده ای مانند ارادهٔ رجوی پیگیر آن است که تا آن را به هدف نهایی نرساند، دست برنمیدارد”.
اولا اگر دادخواهی ای درمیان باشد ، کار رجوی ها زارتر ازهمه است.
ثانیا ما اراده ی مسعود رجوی را فقط درسطح منافع وهوسرانی های خود والبته خیانت به وطن دیده ایم واراده ای که حقوق مردم را پاس بدارد، ازاو سراغ نداریم!
بازهم واین بار بدتر :
” ارادهای که حماسهٔ بزرگ عقیدتی فروغ جاویدان را خلق کرد و لرزه سرنگونی به پیکر رژیم انداخت. ارادهای که هجرت بزرگ را محقق کرد”.
مثل معروفی میگوید که چه باک ازبودن بچه ی همسایه در دهان گرگ!
او دراین عملیات خائنانه که بار عمیق حماقت هم داشت ، هزینه ای ازخود نداد وتنها قسمتی ازمردم ایران از دو طرف را که ابدا دوستشان ندارد ، به کشتن داد و شما نباید نام حماقت وخیانت را ، حماسه بگذارید.
درمورد دیگر باید گفت که اراده ی او برعدم فرار ازعراق بود که با همت خانواده های محکوم به تحمل فراق ونگرانی ، درهم شکسته شد.
وحید