همه فرقهها در جهان براساس ساختار خود از یک قاعده و رأس هرم شکل گرفتهاند. رأس هرم عالیترین جایگاه در یک فرقه است که خود را بینیاز از مشورت میبیند و براساس فکر یا تمایلات خود تصمیم میگیرد. بندهای این هرم نیز تا ذیل آن یعنی قاعده، مجبور به تبعیت سلسله مراتبی از مافوق خود هستند که در نهایت به رأس هرم میرسد.
مجاهدین خلق نیز از این قاعده مستثنی نیستند. تشکیلاتی سیاسی و چپگرا که در دهه ۶۰ شکل گرفت و به تدریج با تغییر ماهیت، به یک فرقه واقعی تبدیل شد. اکنون ۱۶ سال است که مسعود رجوی رهبر این فرقه مفقوده شده، یعنی درست از زمان جنگ آمریکا علیه عراق در ۲۰۰۳ میلادی که به سرنگونی صدام، دوست و همپیمان رجوی منجر شد.
اینکه چرا رجوی از آن زمان تاکنون ناگهان مفقود شد یا اینکه اکنون کجاست، هر از گاهی ذهن بسیاری از کسانی که این فرقه را میشناسند به خود مشغول میکند. تردیدی نیست که اعضای این گروه به ویژه آنهایی که در اردوگاه تیرانا در آلبانی زندگی میکنند نیز بارها همین سؤال را از خود پرسیدهاند، سؤالی که تنها میتوانند آن را از خود بپرسند، زیرا گفتن آن با صدای بلند در تشکیلات فرقه نشانهای از انتقاد است که با سرعت با سرکوبی یا پاسخ تند از سوی رهبران این فرقه مواجه میشود.
چرا رجوی ناپدید شد؟
مسعود رجوی برای بیش از دو دهه رهبری مجاهدین خلق را برعهده داشت. او متهم است که در این سالها چند هزار نفر از شهروندان و مقامات ایرانی با دستور وی به جوخههای مرگ، ترور شدهاند. علاوه بر اینکه عراقیها نیز معتقدند گروه وی همکاری مستقیمی با دستگاههای نظامی و امنیتی رژیم صدام در سرکوب کردها و ترکمنهای این کشور پس از جنگ با کویت در ۱۹۹۱ میلادی داشته است. در کنار این اتهامات که به وسیله صدها نفر از جداشدگان از این فرقه تأیید شده است، مهاجرت وی و اعضای فرقهاش به عراق در دوران جنگ این کشور با ایران، از نگاه ایرانیها و حتی مخالفان سیاسی دولت ایران، خیانت غیر قابل بخشش تلقی میشود.
بنابراین با سرنگونی رژیم صدام و تحت تعقیب قرار گرفتن مقاماتشان و محاکمه بسیاری از آنان، مسعود رجوی به طور جدی میتوانست به اتهام ارتکاب قتل و جنایات جنگی تحت تعقیب ایران یا عراقیها قرار بگیرد. علاوه بر این، به طور آشکار ترس از حذف فیزیکی نیز باعث ناپدید شدن رجوی شده است. مسعود رجوی در مدت ناپدید شدن، همسر شیکپوش خود مریم را که همیشه خندهای تصنعی بر دهانش دیده میشود در ظاهر به عنوان رأس هرم قرار داد تا علاوه بر فرار خود از ترور یا تعقیب قضایی، اینگونه القا کند که فرقه مجاهدین از یک گروه مسلح خشن تغییر فاز داده و به جنبشی سیاسی با مدیریت یک زن تبدیل شده است.
مسعود رجوی در سالهای پس از ناپدید شدن بارها پیامهای صوتی برای اعضای این گروه فرستاد تا غیبت طولانی مدتش به ناامیدی اعضا و اشاعه این موضوع که وی مرده است، منجر نشود. هرچند ناپدید شدن وی آنچنان طولانی شده که اعضا را به انتقاد و فرار از گروه کشانده است؛ بهگونهای که بیم از فروپاشی این گروه، مریم رجوی را به طور مکرر از مقر خود در پاریس به تیرانا میکشاند تا با سخنرانی اوضاع را تحت کنترل نشان دهد.
به نظر میآید اظهارات چند سال قبل ترکی الفیصل، رئیس سابق دستگاه اطلاعات عربستان در جمع اعضای این فرقه که رجوی را مرده خطاب کرده بود از سویی و قرار دادن تصویر مسعود در میان رهبران تاریخی متوفای ایران از سوی دیگر و نیز اعلام نکردن مرگ مسعود به وسیله این فرقه و پیامهای صوتی وی، بازی آنها برای گیج کردن اعضا و حتی مقامات ایرانی در زمینه وضعیت رهبر این گروه است تا علاوه بر جلوگیری از فروپاشی یا خروج اعضا، تمایل ایرانیها برای تحت تعقیب قرار دادن یا حذف رجوی را کور کنند.
به نظر میآید در اوضاع کنونی، زنده بودن یا نبودن مسعود تأثیر چندانی در وضعیت گروه نخواهد داشت. مجاهدین خلق همچنان یک گروه بدنام با سابقه بد در میان ایرانیها و اپوزیسیون ایران تلقی میشوند که برای سالها در لیستهای تروریستی آمریکا، اتحادیه اروپا و انگلستان قرار داشتند، پایگاه اجتماعی قابل اعتنایی در ایران ندارند، دهها نفر از اعضای آنها از ۲۰۱۴ میلادی که این گروه در آلبانی مستقر شدند، از آن گریختهاند، میانگین سنی اعضای این گروه در حال افزایش است و بسیاری از آنان را افراد کهنسال تشکیل میدهند. حتی بیم آن میرود که این گروه به دلیل استقرار در آلبانی بتواند به یک مانع جدی در مذاکرات پیوستن آلبانی به اتحادیه اروپا تلقی و در نهایت حضور آن در این کشور به موضوعی چالشی تبدیل شود. بنابراین زنده یا مرده بودن سرکرده کهنسال این فرقه در حالی که با حجم بزرگی از چالشها مواجه است، شاید چندان اهمیتی نداشته باشد.
سیدرضا قزوینی الغرابی