مرزبندی رجوی با والدین با کدام معیار دینی و انقلابی توجیه پذیر است؟!

تقابل کینه توزانه سران قرارگاه اشرف و مشخصا مسعود رجوی با خانواده ها از هر حیث و جنبه و با هر فرجامی که برای آن متصور شویم، در نوع خود برای همیشه در حافظه خانواده ها و کسانی که به هر دلیل و انگیزه ای درگیر این اتفاق بوده باقی خواهد ماند. اینکه فرزندان این خانواده ها فارغ از هر قضاوت و داوری در واقعیت امر چه موضع و نقشی در این ماجرا دارند، چندان اهمیتی ندارد. از این حیث که اساسا آنها فی النفسه و به اراده و میل رهبری سازمان و بر اساس پس زمینه هایی که سال ها است بر روی آن متمرکز شده اند، اساسا موضوعیت نداشته و محلی از اعراب ندارد. آنچه در این رابطه اهمیت پیدا می کند نوع برخورد رجوی با کسانی است که فارغ از هر قانون و عرف و محکمه و وجدان بیداری و فقط به صرف غریزه که از بدیهی ترین است، صاحب حقوق انکارناپذیر هستند. در تمام سازمان ها و احزاب سیاسی جهان همواره این رابطه مورد احترام و تکریم است. فارغ از اینکه والدین به میل و اراده خود فرزندان شان را در مبارزه مشارکت داده اند یا به میل و اراده خود وارد مبارزه شده باشند. مسئله اینجا است که مخدوش کردن این رابطه با هر انگیزه ولو به هر اندازه مقدس و آرمانی راه به بیراهه هایی می برد که در فرجام نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاکستان. واقعیت مبارزه با هر سمت و سوی و آرمان و انگیزه ای از میل به همنوع دوستی و در شکل پیچیده ترش احساس مسئولیت فردی در قبال جامعه و همنوع سرچشمه می گیرد. حتی اگر قرار باشد شکل مبارزه در منتهی خود ضرورت ترک خانواده را ایجاب کند، در ماهیت این رابطه هیچ خدشه و خللی توجیه پذیر نیست. حتی فراتر اگر خانواده مانع و حائل مبارزه گردد، بر اساس آموزه های دینی و حتی اجتماعی و حتی تحلیل های اجتماعی برآمده از دل تئوری ها باز نوعیت این رابطه مستثنی از روابط با سایر ملاء اجتماعی قواعد و چارچوب ها و مختصات خاص خود را دارد. وقتی از منظر آموزه های دینی حتی با فرض انکار خدا و کفر ورزیدن، جایگاه والدین و حریم آنها خدشه ناپذیر و مصونیت قائم به ذات دارد، در این صورت هیچ قاعده و قرارداد زمینی نمی تواند اصل و اساس این رابطه را مخدوش کند. آنچه در قرآن مورد تاکید قرار گرفته و در زمره پر اهمیت ترین مسائل اجتماعی خانوادگی نیز آمده، تکیه بر نوعیت بی قید و شرط این رابطه است. تاکید بر حائل ناپذیری و قائم به ذات بودن این رابطه و جالب اینکه خداوند حتی از نقش خود به عنوان حائل این رابطه نیز صرفنظر کرده است. مقایسه این آموزه ها و فرامین دینی در مقابل آنچه در دستگاه رجوی تئوریزه می شود، اساسا قابل مقایسه نیستند. در دستگاه رجوی اصل بر حائل زدایی بی قید و شرط بین فردیت و رهبری است. بر اساس آنچه از مفهوم رهبری استنباط و آموزش داده می شود، این رابطه فی النفسه هیچ حائلی را تاب نمی آورد. تا جایی که حتی فراتر جایگاه رهبری را به طور آشکار به جایگاه و مرتبت خداوندی ارتقاء می دهد. با لحاظ چنین شاخصی و با احتساب حقی که رجوی در این رابطه برای خود قائل شده می توان نتیجه گیری کرد رجوی در واقع حقی برای خود قائل شده و به یک اصل تبدیل کرده که خداوند به نوعی نه تنها برای خود محفوظ نکرده که از اساس خود را از آن محروم کرده است. وقتی خداوند حریم و منزلت و ارزش والدین را بی حائل و بی قید و شرط و خدشه ناپذیر تعیین می کند، به نوعی بر خاص بودن این رابطه تاکید دارد. بر این معنی تاکید دارد که هیچ ضرورت و شرط و انگیزه ای ولو خود خداوند و فرامین و دین او نیز قادر به مخدوش کردن این رابطه نیست. رجوی نه تنها این حق و حقوق و رابطه را مخدوش نموده که فراتر به خود اجازه می دهد بدترین اتهامات و دشنام ها و توهین ها را از موضع فرزندی نثار والدین کند. نه تنها این رابطه را از اساس قطع و به خط سرخ تبدیل کرده، که به خود اجازه می دهد مرزهایی که خداوند از تعبیه آن خودداری کرده، تعبیه کند. آنچه رجوی تحت عنوان خط سرخ و مرزبندی با والدین تبیین کرده از این منظر نیز حائز اهمیت است. این رابطه همسو با سایر آموزه های به اصطلاح ایدئولوژیک حکایت از بدعت هایی می کند که رجوی تحت نام دین و مبارزه و با ماهیتی فرقه ای ابداع کرده است. این رابطه را می توان از منظر غیر دینی و با اتکای به سایر فرهنگ های مبارزاتی و انقلابی نیز مورد توجه قرار داد. می شود با اتکای به مبارزات یک قرن اخیر و با مفروض داشتن همین وضعیت و نسبت و رابطه به ماهیت بدعت گذارانه این رابطه پی برد. در این رابطه آنچه حائز اهمیت اینکه انتظار هر گونه تعدیل و تجدید نظر از سوی رجوی در ماهیت این رابطه اساسا فرض غیر ممکنی است. به این دلیل که سالیان طولانی است بدعت گذاری به یک قاعده و اصل برای رجوی تبدیل شده است. اما آنچه ضرورت طرح این گونه مباحث را کماکان مورد تاکید قرار می دهد، امید به درک و فهم آن فاجعه ای که رجوی تحت پوشش دین، مبارزه، انقلاب، تشکیلات آهنین و… رقم زده است.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا