سایت های رجوی در مطلبی تحت عنوان” آمار راست ، آمار دروغ” مطالبی را از یک روزنامه داخلی منتشر و تمام تلاش خود را نموده اند تا اثبات کنند که آمارها در جمهوری اسلامی، دروغ است.
از دیر باز نشراکاذیب در فرقه رجوی یک سنت دیرپا بوده و سران و مسئولین در نشست های مختلف، بصورت علنی از آمارهای غلط، دفاع کردند.
اگر به یک نمونه از شیادی های باند رجوی اشاره کنیم، کافی است به مراسم سالانه ای که در ویلپنت برگزار می کردند و امسال تعطیل شد، توجه کنیم:
باند رجوی در سایت های خود نوشته بود :
“این گردهمایی نمایشی است پرشکوه از آلترناتیو که در خارج کشور توان سازمان دادن چنین گردهمایی را در ابعاد بیش از یکصد هزار( 100000) شرکت کننده دارد.”!!!
هر جور ما حساب و کتاب کردیم ، نتوانستیم این معادله الگوریتم موهومی را حل کنیم!
سالن ویلپنت پاریس را اگر هم در اینترنت جستجو کنید ، بیشتر از 5 هزار نفر ظرفیت ندارد! حال ما فرض می کنیم که صندلی ها را هم خیلی فشرده بچینند! می شود 6 هزار نفر!
وقتی هم به دقت به نفرات حاضر در سالن نگاه می کنیم ، از وسط به بعد سالن ، خالی است و با پرچم ها استتار شده است! پس عدد و رقم واقعی باید 3 هزار نفر در نظر گرفته شود!
واقعیت این است که هنوز علم بشر به این نقطه نرسیده است که ازبیست برابر ظرفیت یک سالن استفاده کند!
این کارهای خارق العاده و محیرالعقول ، الحق که فقط از عهده سازمان نیرنگ و فریب و سازمان رجوی ، بر می آید وبس!
بحث آمارهای کذائی در سازمان مجاهدین رجوی ، دارای یک سابقه طولانی و گسترده است ، همیشه با ترفند های به ظاهر فنی ، سعی در فریب اذهان عمومی دارند و فکر می کنند با دسته کورها ، طرف هستند.
واقعیت این است که هیچ وقت نمی توان خبری دقیق و آماری واقعی از تعداد نفرات فرقه ها بدست آورد چرا که فرقه ها هیچ وقت اجازه نمی دهند اعضای واقعی آنها شمارش شده و دیده شوند ، چرا که استراتژی فرقه ، مبنی بر آمارهای دروغین و غیرواقعی است.
هر سال این دادن مشروعیت به فرقه هائی نظیر فرقه رجوی ، افراد خیلی معدودی را می تواند در کام خود فرو بکشد! کسی که در مراسم یک فرقه شرکت می کند ، اغلب ابتدا در یک فعالیت معمولی فرقه شرکت کرده است! سپس جلب می شود تا برای مدتی بماند ، بزودی پی می برد که برای بقیه عمرش به فرقه پیوسته است و برگه های طلاق ابدالدهر را امضاء کرده و قرار است برای بقیه عمر خود هم تعهد ماندن و وفاداری امضاء کند.
رقم بالائی از افراد جامعه ، فرقه ها را لحظه ای و گذرا فرض می گیرند ، که بزودی محو خواهند شد! اما این اصل مطلب نیست! ما جداشدگان از فرقه رجوی ، تجربه کردیم که این طور نیست ، بهای این تجربه را هم با عمر خود پرداخت کردیم! ما رسالت خود می دانیم که بر انکار گسترده کسانی که زحمت مطلع شدن در مورد عملکرد فرقه ها را به خود نمی دهند ، یا کسانی که در پشت افسانه ها مخفی می شوند ، فایق آییم! برخی مردم مایلند تصور کنند که اگر مشکلی را نادیده بگیرند ، خود به خود از بین خواهد رفت! توجیه گران فرقه ها تنها به صورت سطحی نگاه می کنند ، در دفاعشان از فرقه ها ، افسانه ها را تقویت کرده ، جلوی آگاهی عمومی را درخصوص موضوعی که لازم است جهت جلب توجه عمومی فریاد شود ، می گیرند! پس رسالت ماست که در این مورد به دادن آگاهی و بیان واقعیت ها بپردازیم!
اشتباه فرقه رجوی این است که مراسم ویلپنت را در یک سالن شناخته شده و مشخص ، اجرا می کند! چرا که به راحتی می توان به دروغ پردازی های فرقه رجوی ، اشراف و آگاهی پیدا کرد.
بگذریم که بیشتر از نصف این 5-4 هزار نفر نیز از پناهندگان خارجی و آوارگان و دانشجویان کشورهای کوچک حاشیه اروپاست که با وعده هتل وغذای رایگان به پاریس دعوت شده بودند و ابدا در خصوص موضوع اصلی اطلاعی ندارند.
سخنرانان نیزهمه برای پول ، به ویلپنت آمدند و حرف های تکراری سالیان گذشته را باید نشخوار کنند.
در ایران و بطورخاص در اروپا ، فرقه رجوی ، فاقد هرگونه پایگاه مردمی و اجتماعی است ، برای همه افراد آگاه و فرهیخته ، نام رجوی ، یک تراژدی و فاجعه پایان یافته و یک پرونده مفتضح فرقه ای است! حال سران سازمان نمی خواهند به این واقعیت اذعان نمایند ، این دیگر مشکل آنان است!
استراتژی فریب و دروغ گویی با پوسته”مقاومت” و”مبارزه” تنها ابزار مجاهدین برای قبضه قدرت و انحصارطلبی است. حتی اگر قیمت آن قربانی کردن اعضا و تجاوز به حریم خصوصی کسانی باشد که سالهای عمرشان را در این تشکیلات گذرانده و یا در اتحاد سیاسی با آنان بسر برده اند و حال قصد خروج به هر دلیل شخصی و یا سیاسی را دارند.
واقعیت این است که سازمان مجاهدین سال 1350 ، امروز وجود خارجی ندارد و با اعدام بنیانگذارانش مدفون شد، تتمه آن هم در بعد از انقلاب یا در نیروهای دیگر ادغام شد و یا ازبین رفت.
مسعود رجوی زندان و شکنجه را اهرمی برای نگه داشتن اعضاء قرارداد واز آن نقطه سقوط اصلی ارزشهای باقی مانده آغاز وبزودی با فرقه ای مخرب و وحشتناک به رهبری مسعود رجوی روبروشدیم.
وقتی برای اولین بار با مجوز و دستور مسعود و مریم رجوی ، یک سیلی به صورت یک مجاهد خلق نواخته شد! و بر آن چشم پوشیدید! وقتی مجاهد خلق تبدیل به بازجو وزندان بان مجاهد خلق شد ، وقتی به فرمان شما آنان که به عشق رجوی سختی ها متحمل شده بودند و حاضر بودند جانشان را در راه شما بدهند ، به منظور تمکین هرچه بیشتر به سلول انفرادی و بند کشیده شدند ، وقتی از چشم بند و دست بند برعلیه” دوست” استفاده کردید ، با کمال تاسف نمی توانید آن چه که سابقا بودید ، باشید ، حتی اگر موبه مو همان شعارها را بدهید ، خواه نا خواه همه چیز در شما تغییر کرده است!
فرید