انتصاب رئیس جمهور مادام العمر فرقه رجوی
در میان مناسبت های فرقه رجوی مناسبت 26 مهر و 30 مهر به عنوان انتصاب مریم رجوی به سمت رئیس جمهور مادام العمر، در بین اعضای سازمان دارای ویژگی هایی بود و اهمیت این دو مناسبت از دید رجوی در آن ایام آنقدر بالا بود که به عنوان یک سر فصل مهم یاد نموده و ضمن اینکه این ایام را به عنوان” هفته سیمرغ” نامگذاری کرده بود تشکیلات رجوی هر سال به همین مناسبت جهت بزرگداشت این ایام جشنی برپا می کرد.
مسعود رجوی بعد از عملیات دروغ جاویدان وقتی در بن بست گیر کرد و در ناامیدی فیلی هوا کرد این بار از آستینش مریم رجوی را بیرون کشید. رجوی با جمع کردن اعضای نگون بخت شورا و آوردن شان به عراق در تاریخ شش شهریور 72 جلسه ای مخفی به نام انتخاب رئیس جمهوری موقت دوران انتقال را آغاز نمود و در این جلسه مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور موقت انتخاب نمود.
رجوی سعی نمود تا این مسئله را مخفی نگهداشته تا مریم رجوی به فرانسه نقل مکان کند و در تاریخ سی مهر سال 72 او را بیرونی کرد و به اعضای سازمان عنوان داشت که مریم رجوی رئیس جمهور موقت دوران انتقال است و باید همه افراد این را قبول کنند و در این رابطه هم فیلم های مربوط به این انتخاب را برای همه پخش نمودند که مریم رجوی با چه ادا و اطواری شغل مادام العمری ریاست جمهوری را قبول نموده است. این کار رجوی هم مانند بقیه کارهایش باید همه افراد از این بحث عبور می کردند و گزارش می نوشتند و شروع یک سری نشست های خسته کننده شروع شد.
البته سناریوی رجوی این بود مریم رجوی را بعد از انتصابش به این سمت به پاریس منتقل کند. دیری نپایید که مریم رجوی را با کاروانی به پاریس فرستاد. رجوی در رابطه با این جابجائی مریم رجوی را به موشک تشبیه کرد ، که ناگفته نماند بیشتر شبیه بادکنک بود تا موشک!! زیرا دست از پا درازتر بعد از سه سال مجدداً به دستور مسعود رجوی و به اجبار به اشرف ( عراق ) برگشت. در واقع برای رجوی مایه سرافکندگی بود زیرا به اهدافش نرسید در نتیجه پروژه اش شکست خورد.
از آنجائیکه مسعود هرگز شکست را قبول ندارد و هر شکستی را به اسم پیروزی مطرح می کند و به رخ نامبارکش نمی آورد در زمینه بازگشت مجدد مریم رجوی هم برای اعضایش توجیهاتی داشت که قانع کننده نبود ، پروژه اعزام مریم رجوی به پاریس همراه با چرخش مدره گرائی و غرب پسند به منظور جلب نظر غربی ها بود رجوی با این حرکت می خواست خودش را از بن بست سیاسی خارج کند که نهایتاً متصور نشد. مریم رجوی با فعالیت های سیاسی و برگزاری کنسرت ها در جوامع اروپائی و آمریکائی تلاش کرد چهره ای از خودش ارائه دهد تا مورد حمایت غربی ها قرار گیرد در این سه سال که در اروپا فعالیت کرد نتیجه تف سربالائی شد به ریش مسعود ، محصول کارش چند مسافرت بی حاصل و سطح پایین بود که اهمیت چندانی نداشت با همه خوش رقصی ها موفق نشد چیزی که رجوی از وی خواسته بود را محقق کند.
اما آنچه به تشکیلات بر می گردد مسعود رجوی ، چرا مریم رجوی را به عنوان مسئول اولی برگزید. سمت رئیس جمهور برگزیده دوران انتقال را به او داد و به اعضایش تحمیل نمود ایضاً به شورایی ها ، زیرا بعضی از شورایی ها با انتخاب وی موافق نبودند از جمله دکتر هزار خانی ، اینبار رجوی وی را وبال گردن شورایی ها کرد و با اصرار زیاد شورایی ها را مخیر نمود که به مریم رجوی به اتفاق آرای رای بدهند.
در واقع امر توی فرقه رجوی چیزی به نام انتخابات وجود ندارد رجوی بطور ثابت همه را جمع می کند و یکی را به نام مسئول اول که از پیش مشخص شده را معرفی می کند و از قبل هم فرماندهان توجیه می شوند تا در مورد فرد مورد نظر به تعریف و تمجید از وی بپردازند خلاصه با یک نمایش مسخره کارش را پیش می برد و همه اعضای در حالت اجبار که راه دیگری هم ندارند به فرد مورد نظر رای مثبت می دهند. در انتخاباتی که رجوی در درون مناسبات سازمان به راه می انداخت کسی جرات نداشت که مخالفتی داشته باشد و یا به فرد دیگری رای بدهد چون با فرد مورد نظر برخورد تشکیلاتی می شد به همین خاطر است که عنوان می کنیم که انتخابات در درون مناسبات فرقه ای رجوی معنا و مفهومی ندارد این معنا و مفهوم واقعی آزادی در تشکیلات رجوی است و همیشه این حرف رجوی است که باید به دیگران تحمیل شود. اگر اکنون مریم رجوی دم از انتخابات آزاد می زند دروغی بیش نیست چون وی اولین نقض کننده انتخابات آزاد می باشد.
وقتی در اشرف بودیم برای سرگرم کردن اعضای فرقه به مناسبت 30 مهر هر سال برنامه مسابقات ورزشی و جشن راه اندازی می کردند تا مدتی اعضای را مشغول و سرگرم نگه دارند حالا که فرقه با همه تشکیلاتش در آلبانی به سر می برند و 17 سال از آن ماجرا گذشته ، دیگر اسمی از هفته سیمرغ و یا از آن جشن ها به میان نمی آید برای این که دیگر کسی باقی نمانده است اکثراً از تشکیلات جدا شدند و پناهنده کشورهای اروپائی شدند این تعداد هم که باقی مانده اند آدم هایی هستند با سن و سال بالا که حال راه رفتن را ندارند چه رسد به این که بخواهند جشنی بر پا کنند بزرگترین حرکت آنها این است پرچم دستشان بدهند یک گوشه ای بایستند و تکان دهند کاری که برای اکیپ آمریکائی ها و اروپائی ها کردند از خانه سالمندان بیشتر از این در نمی آید اکنون مریم رجوی در غیاب شوهرش در بن بست مطلق قرار دارد و در باتلاق آلبانی دست و پا می زند در حالی که هر روز از بدنه این فرقه ریزش داریم دیگر موضوعی نمانده است که فرقه روی آن مانور کند.
اگر به گذشته و عملکرد تشکیلات رجوی توجه کرده باشیم. خواهید دید این فرقه اعتقادی به آرای دیگران ندارد در واقع به دمکراسی و آزادی اعتقادی ندارد اگرکسی این فرقه را اساساً نشناسد فقط به انتصابات درون تشکیلاتیش نگاه کند در خواهد یافت رجوی برای آینده ایران چه نوع سیستمی را در نظر داشت پیاده کند در این ماجراها به خوبی دستش رو شد که وی به دنبال دیکتاتوری بود نه یک جامعه آزاد.
گلی