مستند چیزی شبیه افسانه روایت زندگی پدران، مادران و دیگر اعضای خانواده ی اسیران مجاهدین خلق می باشد که سالها رنج و اندوه دوری و بی خبری از عزیزانشان را به دوش کشیده اند.
این مستند گوشه ای از عشق و علاقه مادرانه و عاشقانه و صبوریهای پدرانه ای را به تصویر می کشد که پس از دهه ها دوری و دلواپسی همچنان چشم امید دارند تا جگرگوشه هایشان را یک بار دیگر به آغوش بکشند.
رنج این خانواده های مظلوم نتیجه ی زورآزمایی به غایت ظالمانه ی رهبران سازمان فرقه ای مجاهدین خلق با بنیان خانواده می باشد.
مسعود رجوی در کتاب خود با عنوان: “خانواده مجاهدین یا مزدوران ارتجاع؟” که برای نخستین بار در بهمن ماه ۱۳۸۸ بصورت ویدیویی ارائه گردید و سپس در آبان ۱۳۸۹ بصورت کتاب منتشر شد درباره خانواده اعضای سازمان مجاهدین خلق می گوید:
“…خانواده حقیقی هر مجاهد خلق و هر آنکس که میخواهد مجاهد بماند و مجاهد بمیرد، یا در ارتش آزادی و جبهه مقاومت است یا در خاوران و یا در مروارید (قبرستان اعضای کشته شده مجاهدین در پادگان اشرف) آرمیده است. از مجاهدین دور باد که پدر یا مادر یا خواهر یا برادر و یا هر قوم و خویش را که مأمور رژیم باشد، خانواده خود بدانند و سرسوزنی اعتنا کنند. حرف مجاهدین چه با شاه و چه با شیخ و چه با مزدوران عراقی رژیم از ۴۵ سال پیش این بوده است که خانواده سیاسی و ایدئولوژیکی خودت را خانواده ما جا نزن. خانواده اجتماعی و سیاسی و تاریخی و آرمانی هر مجاهد خلق، خلق است و بس! به خصوص مجاهدی که در خاک امام حسین و اشرف باشد.”
رهبری سازمان مجاهدین خلق خانواده را اصلی ترین دشمن فرقه اش می داند و این چنین است که تلاش می کند ردی از این دشمن قوی!! در اذهان اسیران فرقه اش نماند غافل از آن که به هیچ طریقی قادر به پایداری در مقابل این نیاز نهادینه شده در ذات بشر ندارد و محکوم به شکست و نابودی است.