چندی پیش خبر نشست مشترک مجاهدین با گروه های تجزیهطلب و در رأس آنها کومله از رسانههای جهان توجه ها را به خود جلب کرد. در ادامه به بررسی اهداف و ابعاد یگانگی مجاهدین با سازمان تروریستی کومله میپردازیم. پر واضح است که کومله در کنار سایر سازمانهای ضد انقلاب از سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی با تمام توان به دنبال قطع کردن ریشه انقلاب بوده و هست. در این میان این گروهک تروریستی تا به امروز حتی از نقاب ریاکارانه دموکراتها برای نیل به اهداف خویش استفاده نکرده است و در طول تمام این سالها با تمام توان در پی تجزیه کردستان بوده است. هدفی که بیشتر با منافع رژیم صهیونیستی همخوانی داشته تا رفاه مردم کردستان. اما جالبتر آن که مجاهدین با سابقه بی بدیل خود در سر سپردگی به صهیونیستها در نقشه جدید خود راه نزدیکی به کومله را برگزیدهاند. برای حل مسئله باید سری به تاریخچه مجاهدین و کومله بزنیم:
مجاهدین و کومله هر دو در طول تاریخ ننگین خویش برای رسیدن به اهداف خود به وحشتناکترین و ددمنشانهترین اقدامات و ترورها دست زدهاند.
برجسته ترین خصوصیت مشترک این دو گروه داشتن ماهیت وابسته به قدرتهای خارجی است. در واقع به دلیل ماهیت ضد اسلامی ایدئولوژی چپگرای کومله و نفاق آشکار دارودسته رجوی این گروه ها پایگاه مردمی چندانی ندارند لذا تنها راه حیات انگل وار خود را در وابستگی به قدرتهای گوناگون خارجی میبینند.
از آنجایی که به تعبیر شهید دکتر مصطفی چمران احزاب چپ فارغ از ملت و مذهب خویش با هم احساس قرابت و نزدیکی میکنند بنابراین دوستی هواداران کومله و دلدادگان خونخوار رجوی نباید چندان دور از انتظار باشد.
پیوند نامیمون کومله و مجاهدین با تئوری منحوس استراتژی پیرامونی اسرائیل عمیقتر از آن است که یک شبه به محاق برود. همین رابطه ناگسستنی تروریستهای مجاهد و اعضای کومله را به هم پیوند زده است. در حقیقت اسرائیل در این بازی کثیف نقش حلقه واسط بین رجوی و رهبران کومله را ایفا میکند.
هر چند دلایل فوق را می توان به عنوان عناصر مقوم روابط سرسپردگان رجوی و کومله در نظر گرفت لکن، این مسئله را نیز نباید نادیده گرفت که بنابر علل متعددی این پیوند نامیمون چندان دوام نخواهد داشت چرا که:
تجربه تاریخی فرقه رجوی و البته متوهمان گروهک کومله نشان داده است که این دو گروه افراط گرا تمامی تجربه های کار گروهی خود را با سایر عناصر ضد انقلاب به شکستی مفتصحانه بدل کردهاند پس نمی توان از این اتحاد ضمنی و نوظهور نیز انتظاری جز این داشت.
دوستی نامقدس این دو گروه معلوم الحال سستتر از آن است که بتواند روابطی پایدار در آتی را رغم بزند این اتحاد نمایشی مانوری است که نه به صورت خود جوش بلکه با حمایت سازمانها و نهادهای اطلاعاتی صهیونیستها و جریانهای وابسته به آن شکل گرفته است. با وجود این طرح ریزی شوم توسط دوستان مشترک کومله و مجاهدین میتوان آینده تاریک این اتحاد شوم را از اکنون پیشبینی کرد.
ادعای سرتاپا تناقض مسلمانی توسط مجاهدین نیز با دوستی کومله به هیج عنوان جور در نمیآید. زیرا گروهک کومله ید طولایی در اسلام ستیزی و تلاش برای کمونیست کردن کردستان دارد. کردستانی که بافت و اساس جمعیت آن از ملتی مسلمان تشکیل شده است به عبارت سادهتر باید گفت این هم نشینی قریب الوقوع مجاهدین را که داعیه دار مسلمانی آن هم به شیوه رجوی هستند را دچار تناقضی دیگر میکند.
مشکل دیگری که کومله به عنوان یک تشکیلات شبه کرد با آن مواجه است جنایت هولناک دوستداران رجوی در فرایند نسل کشی مردم کرد موسوم به عملیات مروارید است. اولین سؤالی که قبل از هر چیز به ذهن متبادر میشود این است که چرا کومله به عنوان تشکیلاتی که خود را با هویتی کردگرایانه و هوادار به اصطلاح پانکردیسم معرفی میکند راضی شده به اتحادی پوشالی با سران فرقه رجوی تن در دهد.
در پایان باید آینده روابط کومله و مجاهدین رجوی را این طور پیش بینی کنیم:
کومله و مجاهدین با این اقدام غیر منتظره و ناگهانی خویش نه تنها دست خود را در پروسه نزدیکی به قدرتهای استعماری را رو کردند بلکه با اتحاد با یکدیگر خواسته یا ناخواسته با یک تناقض ایدئولوؤیک مواجه شدهاند و همین مسئله باعث ریزش بیشتر اعضا در این دو گروه تروریستی خواهد شد که ممکن است این دو را تا مرز نابودی کامل پیش ببرد.
علی رحمانی