در سال 72 وقتی رجوی در یک برنامه نمایشی ، زن سومش را بر کرسی ریاست جمهوری مادام العمر منصوب نمود فکر می کرد که می تواند در زمان کوتاهی او به این جایگاه برسد. رجوی در سی مهر همان سال در سازمان با خواندن متنی به همه ابلاغ نمود و خوشحالی از این مسئله که دیگر کار تمام است و سرنگونی نزدیک است! خوابهایی که هنوز تعبیر نشده است. در سال بعد برای اینکه این انتخاب را مهم جلوه دهند یک هفته جشن و مراسم برای این انتخاب در نظر گرفتند. رجوی این انتخاب را بسیار مهم جلوه داد و نام سیمرغ بر آن نهاد و همه نفرات از یک ماه قبل باید برای آماده سازی آن کار می کردند. برنامه ای مسخره که هیچ محتوایی نداشت و بیشتر برای سرکار گذاشتن افراد بود.
این برنامه ها از قبیل راه اندازی مسابقات فوتبال که شامل چهار تیم و راه اندازی مسابقات دو زنان و مردان و مسابقات نمایشی کاراته و این گونه مسائل …. ولی چیزی که نمود داشت وقتی سازمانی خودش را از رابطه با بیرون قطع می کند و نفرات برای بالا بردن دانش ورزشی خود به هیچ جا وصل نیستند و افراد با همان دانشی که داشتند وارد سازمان شدند و دانش آنها ثابت مانده است می توان فهمید که این گونه نمایش ها به نام مسابقات چقدر مسخره بود.
اما مهمتر از همه دادن مدال های کشکی و سرکاری بود که از بازار شورجه بغداد تهیه شده و هیچ ارزشی هم نداشته! به نفرات اول داده می شد تا شاید با این کار حداقل یک هفته افراد سر کار باشند.
اما در این میان تنها خوبی که برای نفرات داشت با شرکت کردن در این گونه برنامه های ورزشی مدتی از کار اجباری به دور بودند و خودشان را مشغول می کردند. از طرف دیگر خستگی نفرات بود بدون اینکه هیچ بازخوردی داشته باشد و هیچ وقت هم جمع بندی از این مراسم نمی شد و بیشتر به این خاطر بود که به مریم رجوی پیام بدهند که انتخاب وی چقدر مهم است و اگر به قدرت برسیم جشنی مهمتر از این در ایران خواهیم گرفت. اعضای سازمان سعی می کردند خودشان را هر جور شده در این گونه برنامه ها وارد کنند چون می دانستند اگر این کار را انجام ندهند باید برای آماده سازی و بیگاری به کار گرفته شوند. از مربیان فوتبال هم بگیم که هیچ کدام سابقه کار با فوتبال نداشتند و بیشتر برای کار تشکیلاتی و کنترل افراد انتخاب می شدند.
حال با این وضعیت و راه اندازی مسابقات ورزشی که هیچ محتوایی نداشت می توان فهمید که برای سازمان مهم نبود که این کار چه خروجی خواهد داشت حداقل دلشان را خوش می کردند که برنامه های تلویزیونی و تبلیغاتی جور شده تا در برنامه های خود پخش کنند و وانمود کنند که سازمان مجاهدین به اصطلاح مترقی می باشد و امکان همه گونه ورزش هم در آن وجود دارد!!!.
اکنون با توجه به وضعیت نفرات سن بالا و پوشک پوش در اشرف سه می توان حدس زد که جشن های سی مهر چگونه برگزار می گردد و دیگر برای کسی دل و دماغی باقی نمانده چون می دانند اگر چند متر بدوند باید روانه بیمارستان شوند. اکنون جشن های سی مهر را با انجام بازی های کامپیوتری برگزار می کنند و به برنده آن مدال کشکی خواهند داد.
حال سیمرغ مورد نظر رجوی که روزی نانش را می خورد و پزش را می داد اکنون در کوههای آمریکا لنگر انداخته و پرهایش را برای ترامپ و جولیانی و … باز می کند تا وانمود کند که من هم سیمرغی هستم هم سان عقاب پنتاگون.
اکنون با گذشت زمان خود مریم رجوی هم فهمیده است که دیگر القابی مانند ریاست جمهوری مادام العمر برای او به کابوسی تبدیل شده که هرگز به آن دست نخواهد یافت و حتماٌ به شوهر فراریش خواهد گفت که این چه کرسی کشکی بود که به او داده است.
حال مریم رجوی هر چقدر می خواهد برای غرب دم تکان بدهد ولی چیزی که کاملاٌ مشخص است اکنون تبدیل به بازهای اهلی تبدیل شده که در دستان شیوخ مرتجع عربی برای شکار کبوتر به هوا فرستاده می شود تا نقش شکارچی برای آنان بازی کند.
هادی شبانی