ساعت شنی و آینده محتوم سازمان مجاهدین خلق

مجاهدین دبلیو اس، بیست و هفتم دسامبر 2007
شواهد و قرائن بسیاری حاکی از وضعیت بحرانی سازمان مجاهدین خلق می کند. این وضعیت در مقایسه با شرایط بحرانی مشابه سال های اخیر تفاوت های کیفی را مورد تاکید قرار می دهد. شاخص بحران موجود از دو موضوع استراتژیک برای مجاهدین نشئت می گیرد.
1- بحران استقرار آینده مجاهدین و انتقال ناگزیرشان به یک نقطه فرضی
2- شمارش معکوس دور آینده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا.
رجوی در پیام های کتبی اش در طی سالهای اخیر پیوسته بر روی دو فاکتور اساسی انگشت گذاشته است. یکی حفظ قرارگاه اشرف به هر قیمت و دیگری وعده سرنگونی و اخذ تعهد دو ساله از اعضای خود با این مضمون که اگر تا دو سال دیگر در این راستا اتفاقی نیفتاد اعضای سازمان مخیل به اتخاذ هر گونه تصمیمی مبنی بر رفتن یا ماندن در اشرف هستند. مسعود رجوی این معنی را با اشاره کنایی به شراب دو ساله و تقدیری که برای مجاهدین از این استراتژی رقم خواهد خورد حواله کرده بود. از زمان اعلام این پیام به انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا تنها دو سال باقی مانده بود. شاید برای رجوی احتساب این زمان به نسبت سال هایی که از دست داده و فرجام و نتیجه ای هم برایش نداشته اصلا قابل مقایسه نباشد، اما کماکان باید اذعان کرد این وعده پیش از هر چیز بر مبنای فرضیات و معادلات محسوس و پیش فرض هایی بنا شده بود که حتی اگر سمت و سوی جریانات تمامی به خواست رجوی پیش می رفت، باز هم بعید بود از تنور جنگ مورد نظر آبی برای مجاهدین گرم شود. اما به هر حال استراتژی رجوی در تمام بحران های موجود، اصل کاچی به از هیچی است. کما اینکه در حال حاضر نیز شرایط پیش رو حاکی از این مهم می کند که رجوی باز هم طرفی از روال تحولات آینده نخواهد برد.
اما این بار تمام صورت مسئله با گذشته فرق می کند. تفاوت عمده اش در همین زمان ضرب العجلی است که رجوی برای نیروهایش تعیین کرده است. و از سوی دیگر در زمان ضرب العجلی که دولت عراق برای اخراج مجاهدین از خاک این کشور. مجاهدین خواسته یا ناخواسته از هر دو سوی این معادله زمان را از دست می دهند. علاوه بر این تحولات پیش بینی ناشده ای از جمله گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا در خصوص فعالیت های هسته ای ایران، یکباره تمامی فرضیات و تحلیل های مجاهدین را برهم ریخته است. با این احتساب می توان تاکید کرد بحران عمده و تعیین کننده مجاهدین در راه است. تلاش کرده ایم وقوع این بحران را به دلایلی از جمله ارتباط تنگاتنگ آن با مسئله بود و نبود سازمان بصورت روزشمار بازتاب بدهیم. در اینجا ساعت شنی به مثابه روزشمار مجاهدین عمل می کند که می توان به اتکای آن سیگنال های حیاتی سازمان را در آینده نظاره کرد. تاکید روزانه بر ساعت شنی مورد نظر چند حسن و ویژگی دارد که به اجمال می توان به بعضی از آنها اشاره کرد.
اولا، اینکه جلوی هر گونه جنگ زرگری و سفسطه از سوی مجاهدین و رهبری آن را می گیرد. به این دلیل که میزان اهمیت این بحران و زمان وقوع آن را شخص رجوی مشخص کرده است. این روز شمار معکوس اهمیت روزهای آتی برای مجاهدین را مورد تاکید قرار می دهد.
ثانیا، از همین حالا اعضای اشرف و سایر وابستگان تشکیلاتی مجاهدین در اروپا و… می دانند چه مدت برای تصمیم گیری آینده خود زمان و فرصت دارند.
ثالثا، مجاهدین هم به نوبه خود می دانند برای فرار و فرافکنی از این بحران اجتناب ناپذیر چه اندازه فرصت و امکان دارند.
صرفنظر از این موارد ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که رجوی با تعیین زمان دو ساله و وعده تحولات تعیین کننده در طی آن حداقل برای یکبار هم شده خواسته یا ناخواسته اعضای خود را با مقوله و موقعیت واقع بینی روبرو نمود. یک روی سکه تاکید رجوی در پیام 12 تیر ماه 1386 سال گذشته خوش بینی او به تحولات دو سال آینده بود که با اتکا گمانه نظامی کردن بحران هسته ای توسط بوش، او را بیش از اندازه نسبت به محقق کردن وعده سرنگونی خوش بین کرده بود و اما روی دیگر سکه موید این معنی بود که اگر از این آخرین حربه یعنی تعبیر طناب دار اتمی ایران هم طرفی نیست، لاجرم پذیرفته است که موضوع سرنگونی بنیادا منتفی است.
این تحلیل هم بر شق ناگزیری رجوی تاکید داشت و هم اینکه حداقل پس از گذشت سه دهه وعده و وعید سرنگونی تکلیف خودش را از یک طرف با آینده شخصی اش و از سوی دیگر با امضاء کنندگان تعهد دو ساله یعنی نیروهایش روشن می کند. این خط از سوی دیگر به اعضای مجاهدین این معنی را القا می کرد که اگر پس از این وعده تاریخ دار که مشخصا تا زمان انتخابات آینده ریاست جمهوری آمریکا باید در انتظارش ماند نتیجه نداد، قاعدتا آنها نیز درخواهند یافت که باید از وضعیت فرسایشی و بلاتکلیفی موجود خود را رها کنند و از آن پس برای آینده خود بدون لحاظ موقعیت تشکیلاتی و تعهدات سازمانی از منظر عقلانی و خردورزی تصمیم بگیرند. بر این اساس می توان اخذ تعهد دو ساله رجوی را از منظری یک امکان و لطف عقلانی ناخواسته و ایجاد فرصت بازنگری و اتخاذ تصمیم برای آینده رجوی و نیروهایش تلقی کرد که این مهم اما با رندی و طرح دستی های معمول رجوی توام است.
در واقع اهمیت تاکید بر ساعت شنی با لحاظ این مولفه ها و شرایط پیش روی مجاهدین صدچندان می شود. با لحاظ این فاکتورها می توانیم زمان معکوس باقیمانده را بر خلاف همیشه هم برای رجوی و هم نیروهایش یک امکان بالقوه و امیدوارکننده جهت بازنگری گذشته و به صرف تجربه آموزی برای تعیین تکلیف با آینده بهتر ارزیابی کنیم. واقعیت این است که رجوی بهتر از هر کس می داند که وعده های مستمر و مکرر او جهت سرنگونی به هزاران دلایل مشهود و محسوس دست نیافتنی است. اما از سوی دیگر اذعان آشکار به این شکست هم به هزاران دلیل مشهود و نامشهود دیگر امکان پذیر نیست. در عین حال این را نیز می داند که تا ابد نمی تواند نیروهایش را با انواع ترفندهای مغزشویی، مجاب سازی و شیوه های فرقه ای بلاتکلیف نگه دارد. در این گیر دشوار و ناگشودنی ظاهرا اینبار نیروهای سازمان باید از خود خلاقیت نشان داده و کنه قضایا را درک کنند. ساعت شنی از این باب هم می تواند برای نیروهای سلندر مجاهدین به مثابه یک امکان برای درک اهمیت زمان باقیمانده پیش رویشان تلقی شود.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا