بهار ایرانی، هفدهم ژانویه 2008
استراتژی مسلحانه سازمان مجاهدین که از زمان تاسیس تا اکنون مشخصه و هویت این تشکیلات را رقم می زند، علیرغم تلاش های گسترده و بی وقفه تبلیغاتی در متقاعد کردن غرب بر تغییر این رویه، کماکان به عنوان چالش محوری پیش روی مجاهدین مانده است. این معضل از یک سو ابزار و اهرم اثبات حقانیت مجاهدین در مناسبات درونی و مشخصا اشرف محسوب می شود و از سوی دیگر در مناسبات بیرونی به عامل قفل شدن سازمان در پیش بردن خطوط دیپلماسی انقلابی تبدیل شده است. مجاهدین به همان اندازه که در مناسبات درونی بر اصولی بودن این استراتژی تاکید دارند در بیرون ناگزیرند با مواضع دوپهلو و به نعل و به میخ زدن، به هر شکل خود را از معرض تبعات این پایبندی مصون داشته و تا حد امکان از این شیوه برای تعدیل مواضع دول و نهادهای بین المللی و برائت از جرائم تروریستی استفاده کنند.
مجاهدین به هر حال حامل این تناقض و تضاد لاینحل هستند و البته هیچ اصراری هم به تحلیل ریشه ای برای متقاعد کردن غربی ها ندارند. ظاهرا این وضعیت با توجه به تبعات شفاف شدن موضع استراتژی، بیشترین انتفاع ممکن را از این وضعیت پادرهوا نصیب مجاهدین می کند. پیش از این بارها به ریشه های بنیادی تفکر خشونت آمیز در آنتولوژی و هستی شناسی مجاهدین اشاره کردیم. به این معنی که توسل به خشونت در اشکال و سویه های مختلف مجاهدین به یک الزام و ضرورت ایدئولوژیکی و قبل تر تکاملی تعبیر و تاویل شده است. مسعود رجوی این ضرورت را نه امری انتخابی و ارادی که محصول و برآیند همان آنتولوژِی تلقی کرده و در خصوص درستی حقانیت و پیروزی قطعی آن می گوید:
وعدهای كه به اعتقاد من به عنوان یك مجاهد و یك موحد تحقق آن طبعاً به طور وجودشناسانه و به اصطلاح « انتولوژیك » به طور نهایی تنها در زیر چتر فلسفی توحید امكانپذیر است، چرا كه در غیر این صورت هر نقیصه غیررئالیستی در جهانبینی و در دیدگاه به طور مستقیم یا غیر مستقیم جهتگیری وحدتگرایانه ما را چه اجتماعا و چه فرداً به مخاطره میاندازد و یا ناممكن میسازد. (1)
با این احتساب کنار گذاشتن مشی مسلحانه از سوی مجاهدین پیش از هر چیز نیازمند یک خانه تکانی درونی است. الزام و ضرورت اولیه این خانه تکانی درونی تغییر نوع نگاه به جهان پیرامونی و زدودن عارضه حذف و نفی به منزله مکانیزم و موتور محرک فکر و جایگزینی تساهل و مدارا در عمل است. بنابراین بیش از هر چیز اول باید ببینیم با این همه بینه و دلیل زیربنایی در توجیه و تئوریزه کردن مشی مسلحانه و این همه بنایی که بر این پایه و فنداسیون بالا رفته است، این تغییر در مجاهدین امکان پذیر هست یا خیر؟ و اگر هست چه الزاماتی را برای مجاهدین رقم می زند.
همه منابع، اطلاعیه ها، موضع گیری ها، مصاحبه ها، مقالات و تحلیل ها و… در طی بیش از دو دهه بر اثبات استراتژیک بودن مشی مسلحانه در مانیفست مجاهدین و بالطبع بر حقانیت سرفصل سی خرداد 1360 تاکید دارند و در راستای این تحلیل ها البته تاکید و اصرار بر این معنی که پشتوانه مشی مسلحانه مجاهدین پیش از هر چیز ایدئولوژی و مبانی عقیدتی است. چنانچه پیش از این نیز و در پروسه تدوین مبانی سازمان، تئوریزه کردن مشی مسلحانه به زعم مجاهدین یکی از شاهکارهای درخشان متدلوژِی آنها بوده است. رجوی در ادامه این نگره به عمل گرایی سیاسی اش و مشخصا در راستای تاثیرپذیری ایدئولوژی مجاهدین بر سرفصل سی خرداد می گوید:
جمع بندی یک ساله مبارزه سرسخت و بی امان، مبارزه و مقاومتی که هیچ گاه تاریخ ایران نظیرش را با این وسعت و ابعاد و با این سازمان یافتگی و با این درجه از شور و آگاهی، به یاد ندارد. یک چنین جمع بندی تنها در برگیرنده مقولات سیاسی، نظامی، استراتژِیک و تاکتیکی نیست و نمی تواند باشد. همه اینها با هم همچون قسمت ها و اجزاء مختلف یک بدن به روح واحدی راه می برند که همان ایدئولوژی مجاهدین است. همه با هم به نحوی شگفت انگیز به این حقیقت راه می برند.
و درست در چشم انداز چنین نگاهی به موضوعیت ایدئولوژی مجاهدین در کتاب جمع بندی یکساله مقاومت مسلحانه که مجموعه تحلیل های رجوی در پایان یک سال از فاز نظامی است با عناوینی از جمله چرا مشی مسلحانه تردید بردار نیست. و یا ضرورت اعمال قهر و مبارزه مسلحانه مواجه می شویم.
رجوی در راستای چنین نگرشی به استراتژی مسلحانه هیچ گونه تردید و دودلی را بر نمی تابد و تمامی نقطه نظرات انتقادی را بدون پاسخگویی و ارائه هر توضیح تحلیلی با استهزاء و نگاه عاقل اندر سفیه با واژه اباطیل تعبیر و ایزوله می کند. رجوی در واکنش به این انتقادات می گوید:
همه اباطیلی که در ضمن این یک سال بر علیه مبارزه مسلحانه سرهم بندی شده برای کسی که دستش توی کار است و از نزدیک با واقعیت جامعه تماس دارد، حتی خواندنش بعضی وقتها چندش آور و ملال آور و بعضا هم واقعا مضحک است.
و صورت مسئله وقتی جدی تر و حیاتی تر می شود که به زعم رجوی مشی مسلحانه اتخاذی، با بود و نبود مجاهدین پیوند می خورد و در این خصوص صراحت می گوید:
اصولا ما حفظ خودمان و موجودیت و بقای خودمان را قبل از هر چیز مدیون و مرهون مبارزه مسلحانه گسترده و سراسری سازمان مجاهدین خلق ایران هستیم. *
با چنین مولفه هایی که به وفور در تمامی منابع فکری و سیاسی و… مجاهدین یافت می شود، اتکا صرف به پاره ای ادعاهای غیرمستقیم و غیر رسمی و عمدتا فریبکارانه مبنی بر کنار گذاشتن مشی مسلحانه و توسل به آنها برای برون رفت از شرایط موجود حداقل برای کسانی که ماهیت مجاهدین را فراتر از ژست های سیاسی و رسانه ای می شناسند، فاقد وجاهت قانونی و محکمه پسند است. همین کتاب جمع بندی یکساله مقاومت مسلحانه سند قابل ارائه و محکمه پسندی برای رد ادعاهای مجاهدین محسوب می شود.
مشکل مجاهدین در این است که آنها الزاما به این دلیل که برای اثبات حقانیت مشی مسلحانه شان به مبانی و شاخص های ایدئولوژیک متوسل شده اند، ناگزیر برای هر گونه تغییر رویکردی و پیش از هر گونه ادعای صوری باید در همان مبانی تجدید نظر کنند. به بیانی در نقطه مقابل استدلال این شاخص ها که چرا مبارزه مسلحانه تردیدبردار نیست، این بار سمت و سوی این تحلیل را به تبیین چرایی تردیدبردار شدن مبارزه مسلحانه و یا توضیح الزامات شیوه جایگزین قهرآمیز و خشونت معطوف کنند. رعایت چنین الزاماتی که عملا می تواند به باورمندی و متقاعد شدن منتقدین جدی مجاهدین منتهی شود، در واقع سرآغاز تجدید نظر در متدولوژی و روش شناسی مجاهدین هم محسوب می شود. با این گزاره حیاتی بنای تازه ای که الزاما شکل خواهد گرفت پاسخ مناسب و درستی به وضعیت فعلی مجاهدین و همچنین کسانی خواهد داد که در انتظار تعیین تکلیف با آینده خود کماکان دل به حقانیت ایدئولوژیکی، سیاسی و استراتژیکی مشی مسلحانه بسته اند.
منابع
1- پیام خلق- شماره 1 تاریخ 10/12/1357. گفتگوی رجوی با خبرنگار روزنامه کیهان.
* تمامی رفرنس های این مقاله از مجموعه سخنرانی های مسعود رجوی که به مناسبت اولین سالگرد سی خرداد با عنوان جمع بندی یکساله مقاومت مسلحانه انجام شده، استخراج شده است. این سخنرانی ها ابتدا از رادیو مجاهد پخش شد و مدتی بعد متن پیاده شده آن در نشریه اتحادیه انجمن های دانشجویان مسلمان و در نهایت با کتابی به همین عنوان چاپ شده است.