کابوس یک استراتژی
اتخاذ استراتژی ترور و عینیت بخشیدن به آن توسط سران فرقه رجوی در سی خرداد سال شصت حرکت تکاملی جامعه ایران برای ایجاد ساختارهای دموکراتیک و رشد و گسترش اندیشه مدرن و خواهان توسعه را به تاخیر انداخت. زیرا وحشیگری مسلحانه عناصر فرقه رجوی در دهه شصت و در هنگام استقرار در عراق در ایجاد فضای امنیتی و نه فکری و فرهنگی در جامعه ایران تاثیر بسزایی گذاشت که گریز از آن اجتناب ناپذیر به نظر می آمد. در واقع فرقه رجوی آشکارا و علنی نقش ستون پنجم دشمن متجاوز به سرزمین ایران را بازی کرد و در همسوئی با رژیم فاشیستی صدام از هیچ کوششی دریغ نکرد. عملکرد تروریستی و مسلحانه فرقه رجوی در درازمدت بر مناسبات و روحیات درونی افراد فرقه تاثیر مخرب و ویرانگری گذاشت که مهمترین آن قطع ارتباط با دنیای مدرن و توسعه یافته به علت تحمیل فضای بسته از سوی مسئولین تشکیلات مذکور با بهانه و توجیه ملاحظات امنیتی و تشکیلاتی نتیجه ای جز عقب ماندگی فکری و ذهنی و واپسگرایی برای افراد فرقه رجوی نیز در بر نداشت.
در تاکید رهبری فرقه بر استمرار تحرکات تروریستی و خشونت آمیز ، شمار قابل ملاحظه ای از اعضا و کادرهای رده بالای تشکیلات رجوی به مرور زمان در اثر حل شدگی در هیاهوی عملیات مسلحانه و ترورهای ضد مردمی، عقلانیت سیاسی و خرد ورزی را از دست داده و مفاهیمی چون دموکراسی و آزادی فردی که محصول انباشت تجربه عقلانی آدمی در طی تاریخ تکامل انسانی برای بهتر زیستن است را به سخره گرفته و حقیر شمردند.
رهبری و سران فرقه برای رفع موانع و دشواریهای خط مشی تروریسم کور و بی منطق به تفکر فاشیستی و بکارگیری تاکتیک های غیر انسانی و ماکیاولی توسل جستند که در بیان مصادیق آن می توان به نشست های ضد حقوق بشری و مغایر با آموزه های تربیتی دینی عملیات جاری ،طعمه وغسل هفتگی در قرارگاه اشرف اشاره کرد که نتیجه ای جز مسخ هویت نیروها و تخریب شخصیت اعضای فرقه نداشت و آنان را به مرور دچار آسیب های روانی و نابهنجاری شخصیتی نمود.
هنگامی که ابریشم چی در سخنرانی پاریس در سال هفتاد و دو به صراحت اعلام کرد فرقه مجاهدین شروع کننده جنگ مسلحانه با هدف سرنگونی رژیم بود در واقع اندیشه دموکراتیک را به سخره گرفت و دموکراسی را به چالش طلبید. چرا که در غوغای تحرکات ستیزه جویانه و تروریستی ، عقلانیت منطق وجودی خود را از دست می دهد و خردورزی کور، محو و کمرنگ می گردد.
ابریشم چی با اعتراف به شروع جنگ مسلحانه از سوی فرقه رجوی ناخودآگاه اقرار کرد رجوی و دیگر سران تشکیلات مذکور از فلج اخلاقی و ذهنی رنج می برند و با بی توجهی به راهکارهای دموکراتیک و پایبندی به راه حل مسالمت آمیز و تدریجی ، به افسانه انقلاب مارکسیستی_لنینیستی به عنوان معجون شفابخش اعتقاد دارند. این خیال موجب گردید رجوی و ابریشم چی و سایر سران فرقه از تحلیل واقع بینانه شرایط ذهنی و عینی جامعه ایران در آن سالها ناتوان و عاجز شوند و بزرگترین ضربه را بر روند و شکل گیری گفتمان انتقادی و فرایند تثبیت نهادها و ساختارهای دموکراتیک در جامعه ایرانی بزنند.
این یک واقعیت است که علاقه مندی و یا بی علاقگی سران فرقه رجوی نسبت به دموکراسی مسئله ای آکادمیک نیست بلکه موضوع بر سر قضیه بسیار مهمی بود که آینده سازمان به آن وابسته است. به عبارتی دقیق تر اقدامات تاکتیکی متضاد فرقه رجوی به ویژه استفاده از ترور وحشیانه و بی منطق جهت بدست گرفتن قدرت سیاسی ملاک و معیار درک ماهیت ضد دموکراتیک تشکیلات رجوی و نسبت آن با رفتارهای دموکراتیک و آرمان دموکراسی خواهی است.
دموکراسی نیز مانند مفاهیمی چون عدالت و آزادی واژه ای است که به خاطر به کار بردن ضد و نقیض و ابهام بر انگیز آن بازاری و لوث شده است. نباید ترسیم حد فاصل میان رفتارهای دموکراتیک و دغلکاری دشوار باشد به خصوص که فرقه رجوی با اعمال تروریستی ثابت کرد هیچ پایبندی به دموکراسی ندارد و بدینگونه علائق خود را نه به دموکراسی حقیقی بلکه به دموکراسی صوری آشکار نمود.
مسعود رجوی و دیگر سران فرقه ثابت نمودند آنجا که عطش بدست آوردن قدرت سیاسی آنان را دچار سر گیجه و تهوع می کند مفهوم دموکراسی تا چه حد در ذهنیت آنان شکننده و بی اعتبار است و شکنندگی آن صرفا نتیجه بی ثباتی های اجتماعی و یا فقر توده ها نیست و همچنین نتیجه رفتارهائی نیست که بخشی از حاکمیت برایش دسیسه چینی کرده باشند. بلکه این شکنندگی ثمره خصومت کسانی است که در پراتیک سیاسی در نوشته ها ، سخنرانی ها و اظهاراتشان تا حدود زیادی در تخطئه دموکراسی مشارکت داشته اند.
انتقاد اساسی که بر سران فرقه رجوی وارد است اینکه آنان به دلایل رذیلانه در بر هم زدن تلاش ها و رفتارهای دموکراتیک در بعد از انقلاب نوپای ایران ، مشارکت مستقیم و جدی داشتند. چنانکه ابریشم چی در سخنرانی خود صریحا به آن اعتراف کرده است.
ادامه دارد……………
آرش رضائی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی