سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه، فاجعه ای برای آزادی
رهبری خودکامه، امیال جنون آمیز
" با دستهای آلوده و خونین نمی توان به حقیقت رسید در غیر این صورت حقیقت برای مدعیان آن پندار و توهمی بیش نیست ."
ژان پل سارتر – فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی
هنگامی که بعد از انقلاب ضد استبدادی ملت ایران فضای باز دموکراتیک در جامعه حاکم شد. اعمال خشونت سیاسی و بکارگیری تروریسم گسترده از سوی فرقه رجوی در سالهای آغازین انقلاب و در شرایط تهاجم گسترده و همه جانبه رژیم ضد بشری صدام، ناگزیر در استمرار فضای دموکراتیک تاثیر منفی گذاشت. بی شک رهبری و سران فرقه رجوی گمان می کردند که توجیه دیوانه وارشان از خشونت و تروریسم به عنوان قابله تاریخ به حمام خونی بیانجامد که عده زیادی از هم وطنان ما را قربانی کند و آنان را به امیال جنون آمیزشان برساند. غافل از آنکه گرایشات خودکامه رهبری فرقه مجاهدین نقشی تعیین کننده در از دست دادن اندک پایگاه اجتماعی فرقه داشت و فرقه مذکور را در متن جامعه کاملا منزوی و به حاشیه راند .
با درک شرایط و فضای آن سالها، شاید اشتیاق افراد اندیشمند در دفاع از انتخاب راه دموکراتیک را بهتر درک کرد. زیرا این یگانه امکانی(راه دموکراتیک)است که برای از بین بردن خشونت ضد مردمی و تکاندهنده، مبانی منطقی و عقلانی آن در اندیشه سیاسی مدرن تئوریزه شده است .
خشونتی که رهبری و سران فرقه رجوی با استناد به ایدئولوژی افراطی و بدون وجدان ناراحت به آن دست زده و در جامعه ترویج و گسترش دادند. خشونتی است که همیشه قربانیانش آدمیان ساده و بیگناهی هستند که از تراوش های ذهن زشت و بیمار کسانی (رهبری و سران فرقه مجاهدین) که معتقدند هدف همه وسیله ها از جمله کشتار کورکورانه سکنه غیر نظامی را با آتش بازی خمپاره ها و شلیک مسلسل ها و انفجار نارنجک هایشان توجیه و توصیه می کنند، یا اطلاع ندارند و یا شاید حتی نمی توانند آن را بفهمند .
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد اینکه تفاوت ماهوی است میان سازمان سیاسی دموکراتیک و مردمی که ساختار و خط مشی آن ناشی از اراده ی جمعی افراد آن است با فرقه تمامیت خواه و تام گرا که در فرایند تصمیم گیری و تعیین استراتژی به جز اراده رهبران آن نقشی برای هیچکس متصور نیست .
تحمیل یک چارچوب فکری،ارزشی و سیاسی خاص به وسیله رهبری فرقه مجاهدین به افراد تشکیلاتی به معنای آزادیخواهی و" اندیشیدن دموکراتیک " نیست. بلکه ایجاد فضای آزاد در درون مناسبات تشکیلات سیاسی برای کلیه سلائق، گرایش ها و باورهایی که میل به " استقلال فکری " دارند از ویژگی های بارز یک جریان سیاسی دموکراتیک است .
اینکه افراد تشکیلاتی در برابر رهبری فرقه رجوی تبدیل به مریدانی منفعل و از خود بی خود گردند و به شکلی تلقینی شیفته مراد خویش شوند و تحت تاثیر القائات فرقه ای حقوق ذاتی و طبیعی خویش را فراموش نمایند و یا انکار کنند، در عصر مدرنیته غیر قابل هضم و امری ضد حقوق طبیعی و انسانی است .
در دوران مدرن، خودکامگی فردی و القائات فرقه ای اعتبار تاریخی خود را از دست داده است و گذر جوامع انسانی به مرحله مدرنیته ضرورتی است ناگزیر و اجتناب ناپذیر و تبعات آن رعایت حقوق انسانها. لذا بازنگری در تعریف و توصیف مفاهیمی چون مبارزه،انسان،آزادی،دموکراسی،تکثر گرایی و………. علیرغم تعاریف قشری، سطحی و تک بعدی دوران گذشته که همچنان رهبری فرقه مجاهدین بر آن پای می فشارد، ضرورتی انکار ناپذیر است. به جای دگماتیسم فرقه ای، منطق پلورالیسم و تکثر گرایی حاکم شده و بشریت با گریز از مطلق گرایی، استبداد ایده و عقیده، در نتیجه خط مشی تروریستی به راهکارهایی مسالمت آمیز، علمی و تجربه شده ملتزم گشته است .
بدیهی است که در اندیشه انسان مدرن، ترور و اعمال خشونت به هر طریق برای رسیدن به اهداف حتی مقدس و انسانی، شیوه ای نابخردانه، فاشیستی و غیر دموکراتیک می باشد و هیچگونه توجیه و موضوعیتی در تجربه عقلانی و یافته های ذهنی انسان مدرن ندارد. زیرا "خشونت در ذات خود نافی خرد ورزی و عقلانیت است و ماهیت آدمی را مخدوش و انسانیت انسان را تهی می نماید ."
به درستی آلبر کامو متفکر و فیلسوف اگزیستانسیالیست معتقد بود " آنهائی که در اندیشه جبر تاریخیگری بسر می برند به خود اجازه می دهند از هر وسیله ای برای کشتار و ترور دیگران استفاده کنند ."
آرش رضائی
مسئول انجمن نجات دفتر آذربایجانغربی
12/4/1387