آیا مجاهدین خلق ، صدام ِ دیگری را خواهند یافـت ؟!
مریم خوشنویس< – سايت روشنا
حیات و بقاء سازمان مجاهدین خلق بستگی تمام عیاری به دو عامل درونی و برونی دارد.
آقای مسعود رجوی بعنوان کاکُـل درونی سازمان عمل می کند تا با ابزار انقلاب ایدئولوژیک و تحت عنوان سازماندهی و انضباط تشکیلاتی ، بر کنترل نیرو و مطیع سازی آنها فائق گردد – وی در مقام رهبر عقیدتی و جانشین خدا بر روی زمین به نیروها یش معرفی میگردد و عبور از هاله مقدسی که او را محصور کرده ، از گناهان کبیره به حساب می آید – او گناهان دیگران را حمل میکند تا انرژی نیروها صرف مبارزه شود – تمامی تضادها را حل میکند تا انقلاب ناکرده ای در فرقه اش باقی نماند – وابستگیهای مادی را می گـُـسلـد تا مبارزه خالص شود – نیازهای درونی را سرکوب می کند تا روح مبارزه زنگاری بخود نگیرد – مغزها را شستشو داده و آنها را تا مرز خودسوزی به روئین تن ی میرساند – ساختار شکنی میکند تا ساختارهای فرقه ای خود را بسازد – شکست را پیروزی می خواند تا روحیه کارزار ، تـَرک برندارد!
در یک کلام و برای پی بردن به نقش و جایگاه آقای مسعود رجوی در فرقه دست سازش ، به جمله ای معروف از خانم مریم قجر ( رجوی ) در باره ایشان بسنده می کنیم :
« شک کردن به یگا نگی خداوند قابل بخشش است چون خدا دیده نمیشود ، اما شک کردن به یگانگی مسعـود بدلیل دیده شد نش ، هرگز قابل بخشش نیست »
با این اوصاف و با این احوال ، اما آقای رجوی تنها متضمن طولانی شدن عمر فرقه از منظر درونی است و صد البته مکمل و متمم دیگری برای بقاء بیرونی خود نیز میخواهد ، ایفای این نقش در ادوار گذشته بعهده صدام حسین و حاکمیت فاشیستی اش در عراق بود و مجاهدین با بیمه نامه صدام ، به راهگشائی و کارزار مشغول بودند!
به واقع اگر زمین و امکانات صدام نبود ، ارتش آزادیبخش تشکل می یافت ؟– اگر سلاحهای ارتش عراق و خواست حکومت صدام نبود ، امکان ادامه استراتژی مسلحانه و روانه ساختن تیمهای ترور به داخل ایران میسر می گشت ؟– اگر پولهای اهدائی مخابرات و استخبارات عراق نبود ، امکان ادامه حیات مادی مجاهدین وجود می داشت ؟– اگر همفکری بین رجوی ها و صدام وجود نمی داشت ، آیا همکاری آنها به درازا می کشید ؟!
نقش بلافصل حکومت صدام بر بقاء فرقه رجوی ها تا جائی پیش می رود که آقای رجوی راجع به پدر معنوی اش و خطاب به سپهبد صابرمی گوید :
« به ایشان ( صدام ) بفرمائید : سرنوشت ما به هم گره خورده ، سرنوشت ما واحد است، خونهايمان هم در هم آميخته، ميدانيد كه تعارف نیست ،< کاش مي توانستم وظيفه مان را خيلي بهتر از آن چه كه انجام شد، انجام بدهم.. فكر مي كنم روابط بين ما و شما و بين عراق، چه دولت و چه حزب بعث و در راس و سمبل آن آقاي رييس جمهور(صدام) از طرفي ديگر مقاومت ايران و مجاهدين و ارتش آزاديبخش. فكر مي كنم كه ديگر روابط ما روابطي نيست كه ماهيت سياسي صرف داشته باشد و اصلاً اين طوري قابل تفسير نيست و فكر مي كنم برادري كامل مي باشد. برادراني که از هيچ چيز در رابطه با هم مضايقه نمي كنند.
هر چيزي كه عليه شماست بطور طبيعي عليه ما هم هست و برعكس، امنيت ما يكي است، ضرباتي كه مي خوريم هردومان مي خوريم، کما اينکه پيشرفت هايمان هم به هم مربوط مي باشد، در مورد موضع خودمان هم فقط اين جمله را مي گويم،من توي ذهنم و همين طور در قلبم نمي توانم حساب مصالح و منافع خودمان را از شما جدا كنم، دقيقاً اينها در هم آميخته است. ولي واقعيت اينه كه مصالح مان چفت در چفت و تنگ درتنگ مي باشد.
بنا براين خواهش ميکنم سلام ما و احترامات ما را به آقاي رييس جمهور(صدام ) برسانيد و بگيد كه هيچ نيازي به اين لطف ايشان و تشکرايشون نيست. وبه ايشان از قول من بگوييد كه در خانه تو بوديم و با تو هستيم و خواهيم بود تا جايي كه در توان ما است…»
با سقوط صدام بعنوان تنها حامی دولتی مجاهدین خلق ، ضامن بقای بیرونی فرقه دچار آسیب شد و آقای رجوی که خود را پاسخگوی وادادگیهایش به رژیم صدام می دانست از دیده ها غایب گردید و بدینصورت دو عاملی که بالانس داخل و خارج فرقه را بعهده داشتند ، زمین گیر شدند.
صدام بازگشتی ندارد و آقای رجوی نیز تا زمانی که صدام ِ صفت دیگری را نیابد تا با او چفت شود ، یقینا از سوراخ خود بیرون نخواهد زد ، منبعد حیات فرقه در گرو آن است که جایگزینی بمانند صدام یافت شود تا مزدوران صدام باستخدام او درآیند و فاتحانه اعلام دارند که با کمک عنصر خارجی و به شرط حفظ استقلال مجاهدین و برای کارزاری دیگر آماده شده ایم!!
منبعـد هر کسی و به هر نحوی با سکت ِ رجوی ها پیمان استراتژیک ببندد ، بی گمان نامش بعنوان متناظر تاریخی و بدیل ِ صدام حسین ِ فاشیست ، در تاریخ ثبت میگردد.
مریم خوشنویس
2004-08-17