طرح هولناك رجوي براي مخالفين درون تشكيلاتي!
برخي افراد جدا شده از زندان مجاهدين خلق ضمن افشاي واقعيات موجود در تشكيلات رجوي نظير وجود شكنجه هاي روحي – جسمي كه توسط برخي از كادرهاي سرسپرده فرقه رجوي بر آنها اعمال مي شده، راجع به يكي از طرح هاي هولناك رجوي ها جهت حذف فيزيكي و سر به نيست كردن مخالفين درون تشكيلات اينگونه روايت كرده اند كه:
در زمان بمباران عراق (توسط هواپيماهاي امريكا و نيروهاي ائتلاف) و پيش از اينكه سازمان نيروها را به خارج از قرارگاه تحت عنوان پراكندگي دركوه ها و تپه هاي اطراف قرارگاه اشرف ببرد، شب ها خاموشي مطلق در سراسر قرارگاه حاكم بود. اما به دستور فرمانده قرارگاه و تأكيد مهوش سپهري (معروف به خواهر نسرين) ساختمان زندان كه سلول هاي آن مملو از افراد مخالف و خواستار جدايي بوده چراغ هايش روشن مي ماند. اين طرح كثيف و ضد انساني كه قطعاً فرماندهان تشكيلات دستورش را از شخص رجوي دريافت كرده بودند، به چند جهت انجام ميشده است:
1- رجوي ميخواست در صورت بمباران قرارگاه اشرف ،ساختمان زندان ويران و افراد زنداني (يعني مخالفين رجوي) كشته شوند تا مسئوليت مرگ اين افراد به گردن نيروهاي امريكايي انداخته شود.
2- با كشته شدن اين مخالفين براي هميشه سازمان مجاهدين از دست آنها راحت شده و خطر افشاگري توسط اين افراد پس از آزادي شان وجود نمي داشت.
3- همانند كساني كه طي سالهاي گذشته تحت شكنجه هاي جسمي و روحي شديد در تشكيلات رجوي تن به خودكشي داده اند و سازمان هم از خون آنها پرچمي براي پيشبرد مطامع كثيف خود برافراشته مي كرد، در صورت بمباران زندان سازمان و كشته شدن اين مخالفين، سازمان آنها را بعنوان شهداي خويش معرفي كرده و تني چند به فهرست كشتگان سازمان افزوده مي شد.
4- به تصور رجوي وقتي اين مخالفين زنداني مي ديدند جز سلولهاي خودشان تمامي ساختمانهاي قرارگاه خاموشي مطلق است ،از ترس كشته شدن شايد بعضاً راضي، مي شدند تا به مناسبات تشكيلاتي بازگردند بدين اميد كه حداقل جان خود را حفظ نمايند. اگر چه اين مخالفين تماماً راضي بودند زير بمباران امريكا و انگليس تكه پاره شوند اما ديگر بار به آن تشكيلات جهنمي پاي نگذارند.
جداً جاي بسي تأسف و اندوه دارد كه تشكيلاتي با آن همه شعارهاي فريبنده و ادعاي ايجاد جامعه بي طبقه توحيدي و اجراي عدالت و دمكراسي ،و صدها داعيه ديگر،آنقدر تاب و تحمل شنيدن انتقاد و مخالفت از جانب اعضاي خود را هم ندارند كه با به بند كشيدن مخالفين، شرايط حذف فيزيكي و امحاء جسماني شان را فراهم مي نمايد و از اين حسرت بارتر ،سكوت اعضا و كادرهاي قديمي مجاهدين است كه جرأت نمي كنند تا از رجوي بپرسند: فراهم ساختن زمينه كشته شدن چند جوان هموطن كه سالها از جان و دل كمر خدمت به رجوي را بسته بودند و حال به هر دليلي خواستار جدايي شده اند طبق كدام اصل ديني ، انساني و كدام قواعد مبارزاتي صورت مي گيرد ؟اگر چه زمستان ميگذرد و رو سياهي اش به ذغال مي ماند. همانطور كه تا امروز خيلي از كساني كه روزي رجوي نقشه نابودي و حذف فيزيكي شان را در سر مي پرورانيد به كوري چشم رجوي به زندگي عادي شان بازگشته و امروز، هر كدام از آنها گلوي ديگر اسيران گرفتار در زندان رجوي شده اند. اما تأسف براي كادرهاي رده بالايي است كه امروز هر كدامشان به جاي نصب مدال افتخار مبارزاتي بر سينه شان ، كليد يك سلول و سياه چال رابر گردن آويخته اند ، سلولي كه درآن كسي جز همرزم و هموطن ديروزشان نمي باشد.
دريغ!…