حلقه يي ديگر از زنجيره ي مرگ هاي مشكوك!

مفقود شدن دو تن از اعضاي مجاهدين
يا
حلقه يي ديگر از زنجيره ي مرگ هاي مشكوك!


حمید دهدار حسنی
مسعود رجوي نزديك به دو دهه در خاك عراق،‌ با استفاده از حمايت هاي بي دريغ صدام،‌ فضايي رعب آور و عاري از هر چشم اندازي به آينده يي روشن،‌ بر تشكيلات مجاهدين اعمال نمود. ‌انقلاب ايدئولوژيك مخوف رجوي يكي از ابزارهايي بود كه رجوي با تمسك به آن فشارهاي طاقت فرسايي را بر اذهان اعضاي سازمان وارد نمود. رجوي چنان خشك مغزو لاغر انديشه بود كه حتي نتوانست يا نخواست بازتاب منفي اين فشارها را در رفتار و كنش اعضاي تشكيلات مشاهده نمايد. فشارهايي كه همچون ‌بومرنگ ‌باز خورد آن بهمن وار بر پيكر سازمان فرود آمد و كمترين نتيجه اش جدايي صدها تن از اعضاي سازمان بوده كه هر كدام از اين جداشدگان به تريبون بلندگوي رسايي عليه مجاهدين مبدل شده اند. فشارها و رويكردهاي مستبدانه رجوي نسبت به اعضاي سازمان علاوه بر جدايي چشمگير اعضا، در مقاطعي نيز منجر به خودكشي برخي جوانان ( اعم از دختر و پسر) گرديد و هر يك از اين جوانان هزاران رؤيا را با خود به گور بردند. چه مرگ هاي مشكوكي يكي پس از ديگري در سازمان به وقوع پيوست و چه دورغ هايي كه رجوي براي توجيه اين مرگ و ميرها به ساير اعضاي سازمان تحويل داد!‌چه جواناني كه از كنارهمرزمانشان ناپديد شده و رجوي در پاسخ به نگاه هاي جستجوگر و پرسان ديگران از مأموريت انقلابي مفقود شدگان سخن راند. اما چه كسي باور ميكرد؟! تو گويي اين ناپديد شدگان به مأموريتي در جزيره افسانه آميز موسوم به ‌برمودا رفته اند كه بازگشتي براي شان نبوده است.
امروزه،‌بعد از فروريختن ستون و تكيه گاه رجوي ( يعني رژيم ديكتاتور بغداد)‌و نظارت نسبي برخي مجامع بين المللي بر سازمان مجاهدين و خاصه با حجم سنگين افشاگري هاي صدها عضو جداشده مجاهدين در رابطه با خودكشي ها ،‌سر به نيست كردن ها توسط تشكيلات و مرگ هاي مشكوك در ساليان متمادي،‌از آنجا كه خانواده هاي اعضاي مجاهدين نسبت به سرنوشت فرزندانشان هشيارتر شده و به جستجو برخاسته اند،‌سازمان مجاهدين در يك اقدام مرموزانه ،‌با پيشدستي كردن،‌ سر به نيست كردن برخي از اعضايش را به گردن ديگران مي اندازد. اخيراً‌ سازمان مجاهدين با متهم كردن ‌سپاه بدر عراق مبني بر ربودن دو تن از اعضاي مجاهدين، در اين انديشه است كه رجوي را از پاسخگويي به خانواده هاي اعضاي مفقود شده اش مبري نمايد. اما جبر تاريخ اين است كه رجوي و عواملش دير يا زود بايد مسئوليت ده ها خودكشي ،‌مرگ مشكوك و ناپديد شدن اعضاي ناراضي مجاهدين را بر گردن گيرند. صدها عضو جدا شده مجاهدين خود بهترين شاهدان زنده يي هستند كه بر مرگ و خودكشي همرزمان خويش گواهي خواهند داد. مرگ كساني چون قربانعلي ترابي،‌جليل بزرگمهر ،‌علينقي حدادي،‌ پرويز احمدي، ‌مهدي افتخاري ‌،آنا محمدي و بسياري ديگر،‌لكه هاي ننگي است كه تا ابد بر دامان رجوي و همپا لگي هايش خواهد ماند.
امروزه در پي رهايي تعدادي قابل توجه از چنگال رجوي ،‌هر روز شاهد افشاي خبري راجع به مرگ يكي از اعضاي سازمان مجاهدين هستيم كه از زبان شاهدان عيني يعني همان هم رزمان ديروزشان بر ملاء‌ مي شود. اگر رجوي فكر مي كند با انقلاب ناپديد شدن دو تن از اعضاي تشكيلات به گروههاي عراقي يا رژيم ايران،‌مي تواند اذهان عمومي را از مرگ و ميرهاي چندين ساله در سازمان مجاهدين منحرف نمايد زهي خيال واهي!‌ دير نخواهد بود روزي كه خانوادههاي اعضاي سر به نيست شده توسط مجاهدين،‌ رجوي را به پاي ميز محاكمه كشانده و براي اثبات جنايات رجوي صدها سند زنده آماده اداي شهادت عليه فرقه مجاهدين مي باشند. من به عنوان كسي كه بيش از پانزده سال در سازمان مجاهدين فعاليت داشته ام،‌شخصاً‌ شاهد بودم برخي از كساني كه رجوي به عنوان افراد اعزامي به مأموريت هاي خطير از آن ها ياد مي كرد،‌زماني كه توسط مجاهدين (‌و به علت تقاضاي جدايي)‌تحويل رژيم صدام شدم و به زندان ‌ابوغريب منتقل گشتم،‌همان افرادي كه مفقود شده و يا رجوي مي گفت در حالمأموريت خطير انقلابي هستند،‌بعضاً‌ آن ها را در زندان ابوغريب ديدم. اينك ژست گرفتن سازمان مجاهدين جهت ناپديد شدن دو تن از اعضايش براي كساني چون من يادآور خاطره همان كساني است كه پس از سال ها بي خبري،‌آنان را در سياه چال هاي ابوغريب ديدم. رجوي ناگزير است مسئوليت تمام مرگ هاي مشكوك و نيز سر به نيست شدگان سازمان را تقبل نمايد و در غير اين صورت جبر تاريخ به شيوه خود عمل خواهد كرد.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا