چی خواستیم و چی شد!؟…
قسمت هایی از خاطرات یبر قنواتی عضو سابق مجاهدین خلق!
زمانی که ماجرای انفجارهای 11 سپتامبر پیش آمد، مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف به جشن و پایکوبی پرداختند.بعضی اعضای سازمان در ابتدا فکر می کردند سازمان یاد شعارها و مواضع ضد امپریالیستی سابق خود افتاده و از موضع ضد استکباری این جشن و سرور را به راه انداخته است. اما خیلی زود حقیقت ماجرا روشن شد و طی تحلیل های کودکانه یی که رجوی به خورد مسئولین تشکیلات داده بود این گونه عنوان کردند که : با پیش آمدن این انفجارها در امریکا حالا دولت امریکا به رژیم ایران گیر می دهد و ایران را عامل اصلی این انفجارها خواهد دانست. پس امریکا مجبور است به ایران حمله ی نظامی بکند و رژیم را سرنگون کند. رژیم هم که سرنگون شد، آن وقت ما ( مجاهدین) به عنوان یگانه آلترناتیو جانشین رژیم ، قدرت را به دست می گیریم!…
از سوی دیگر، وقتی موضوع 11 سپتامبر پیش آمد، مدتی رجوی همین قضیه را چماق کرده و بر سر افراد سازمان می کوبید. رجوی خطاب به نیروها می گفت: شما اندازه ی نیروهای القاعده هم نیستید، ببینید! آن ها چگونه برای رهبرشان ( بن لادن) فداکاری می کنند، آن وقت شما چند سال است که می خواهید رژیم را سرنگون کنید!…
مدت ها سازمان کارش نمایش فیلم مربوط به انفجار برج های دوقلو بود و مدام فیلم آن صحنه را برای افراد تشکیلات نشان می داد تا با تحریک و تهییج روحی افراد، انفعال و بریدگی را چاره کند، اما تحلیل ها و تحرکات سازمان آن قدر بچه گانه و احمقانه بود که اغلب در محفل هایی که ما ناراضیان و افراد معترض ( خواستاران جدایی) در گوشه و کنار بین خودمان می زدیم به این تحلیل ها و حرکات مجاهدین می خندیدیم. حتی یک بار یکی از افراد از مسئول تشکیلاتی مان پرسید؛ اگر امریکا ایران را عامل اصلی 11 سپتامبر بداند و به ایران حمله ی نظامی کند مگر جز این است که مردم بی گناه ایران کشته می شوند؟ مسئول تشکیلاتی مان با عصبانیت جواب داد: ما باید برادر مسعود را به تهران ببریم، فرقی هم نمی کند که چگونه باشد!
بالاخره ، این آرزوی تهران آمدن بر دل رجوی ماند و امریکا نه تنها به دادش نرسید، بلکه آمد عراق کل و کاسه ی رجوی را به هم ریخت و همان چند اسلحه یی را که صدام به مجاهدین صدقه داده بود را پس گرفت. تازه، رجوی به تهران که نرفت هیچ، الان مدت هاست خدا می داند به کدام جهنم دره یی گم و گور شده و اثری از او نیست…
ادامه دارد…