کودک اولین قربانی فرقه
امید پویا 2 اکتبر 2005
16 مهر برابر با 8 اکتبر مصادف است با روز جهانی کودک. صرفنظر از پدیده های فقر ، سوء تغذیه، نبود امکانات آموزشی و….سوء استفاده از کودکان در اشکال مختلف از جمله سیاسی خطر رو به تزایدی است که کودکان را تهدید می کند. سازمان مجاهدین یکی از فرقه هایی است که در فعلیت بخشیدن به این پدیده زشت نقش عمده دارد. این مقاله در آستانه این روز مروری دارد بر عملکرد سازمان در رابطه با کودکان.
در آموزه های اولیه تشکیلاتی سازمان مجاهدین و تبیین نظری موانع انقلاب همواره از خانواده و کودک به عنوان یک معضل یاد شده است. این دیدگاه ( معضل خانه و کودک) در فرآیند از منظر سازمان و رهبر ایدئولوژیک آن به پدیده ای ضد تکاملی تعبیر شد. خانه با تعبیر محفل یعنی شاخه ضد امنیتی در درون سازمان متلاشی شد و کودک نیز با تعریف مخل رابطه میان رهبری و عنصر تشکیلاتی کمابیش مشمول تعریفی در حد و اندازه های عنصر اطلاعاتی برای سازمان گردید. طلاق های اجباری محصول این دستاورد ایدئولوژیکی شد و در نهایت جدا کردن کودکان از والدین و متعاقب آن استفاده ابزاری برای پیشبرد مقاصد تشکیلاتی. برخورد سازمان با کودکان یکی از کیسهای مهم این فرقه است. مجاهدین در پی توجیه بحران استراتژی سرنگونی و ناکارآمدی آن اقدام به جدا کردن کودکان از والدین خود نمودند. در توجیه این عمل کودکان عامل مزاحم در عبور افراد از فردیت انسانی به عضو تشکیلاتی شناخته شدند. به زعم سازمان تعلقات عاطفی والدین به فرزندانشان بخش مهمی از نیروی سازمانی را هرز می داد. برای تحقق این امر ناگزیر باید محمل و پوشش مناسبی انتخاب می شد. جنگ اول منطقه (حمله عراق به کویت ) بهترین زمان و پوشش انسانی برای تحقق این ایده ضد انسانی بود. سازمان به این بهانه که کودکان را از عواقب جنگ در امان نگه دارد ، اقدام به گسیل آنها به اروپا نمود. این اقدام به ظاهر انسانی از جهات مختلف برای سازمان مهم بود.
1- اولین بهره برداری سازمان از این اقدام آزاد کردن قابل ملاحظه ای از وقت اعضاء و تعدیل و مسدود کردن روزنه های عاطفی و جلوگیری از هر گونه ریزش احتمالی به واسطه نگرانی اعضاء از آینده کودکانشان بود. در روند تشدید انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی آشکارا نهاد خانواده را به عنوان یک پدیده ارتجاعی در معرض چالش قرار داد. طلاق های ایدئولوژیک که در ابتدا محدود به اعضاء مرکزیت می شد به تدریج به کلیت اعضاء تعمیم یافت. در واقع این کودکان اولین قربانیان رویکرد فرقه ای در سازمان مجاهدین بودند. در این رابطه از قول یکی از اعضای جدا شده سازمان می خوانیم،
این کودکان بودند که در دیدگاه رجوی تمرد را در سازمان مجاهدین افزایش می دادند. به هر صورت کودکان دشمن اصلی رجوی در این برهه زمانی نمایانده شدند. قرارگاه اشرف باید از وجود کودکان تخلیه می شد و شد.(1)
به زعم رهبری سازمان تنها ثمره این کودکان هرز رفتن بخشی از امکانات مالی و انسانی سازمان بود. در این رابطه به نقل از عضو جدا شده می خوانیم ؛
این کودکان به اصطلاح فقط مفت خوار بودند و امکانات بسیاری را در سازمان می گرفتند. و از سویی دیگر این کودکان نمی گذاشتند والدینشان به عنوان نفر عقیدتی تمام عیار مجاهدین در آیند.(2)
هادی شمس حائری در این رابطه می نویسد،
رجوی علاوه برضد یت با خانواده ، دشمن درجه یک کودک است. به همین دلیل از وجود کودکان در قرارگاه اشرف ناراضی بود، زیرا در معادله قوا به حساب نمی آمدند. کودکان باعث طراوت و تلطیف محیط و استحکام روابط خانوادگی و از طرفی پیام آور عشق و محبت بودند ، اما در پادگان اشرف می بایست مادران را از عشق و محبت تهی کرد و قساوت را در آنها پرورش داد و محیط خشک نظامی و سکوت و مرگ برقرار نمود تا بتوان فرامین رهبری را به اجرا در آورد.(3)
رجوی در پوش نجات جان کودکان از شرایط جنگی استفاده کرده و اقدام به جدا کردن آنها از والدینشان کرد، و این در شرایطی بود که هیچگاه قرارگاههای سازمان مورد حمله نیروهای امریکایی قرار نگرفت. این کودکان در شرایطی از والدین خود جدا شدند که تا قبل از آن نیز در قرار گاه های سازمان تحت آموزه ها و القائات تشکیلاتی سازمان بودند. نکته جالب توجه اینکه کودکان نیز همسان با والدین خود در معرض تحلیل های روانی و تشکیلاتی قرار گرفته و طبیعی ترین تمایلات کودکانه آنها ریشه یابی و به شدت با آنها برخورد می شود. یکی از مربیان این کودکان در رابطه با نحوه برخوردهای تشکیلاتی با کودکان و اعمال فشارهای روانی روی آنها می گوید ؛
تمام بچه ها باید در روز یکساعت می خوابیدند. تعدادی از آنها میلی به خواب نداشتند. زمان خواب از ساعت 12 تا 13 بود. وقتی که بعضی از آنها یک ربع به یک خوابش می برد، بایستی او ساعت یک بیدار می شد و ما مجبور بودیم او را بیدار کنیم. وقتی این موضوع را در نشست مطرح می کردیم ، مسئول می گفت اشکالی ندارد. بگذارید به آنها فشار بیاید تا دیسیپلین را بیاموزند. (4)
2- گسیل کودکان به اروپا و پراکنده شدن آنها زمینه مناسبی برای سوء استفاده از آنها فراهم می آورد. اسکان بخش قابل ملاحظه ای از این کودکان در پایگاههای حاتمی ، موسوی ، نیک حسینی و محمدی در شهر کلن به سازمان ا امکان می هد به دور از چشم والدین ،از این کودکان بی پناه و معصوم ارتش موسوم به میلیشیا را سازمان بدهد. شمار دیگری از این کودکان به اجبار به خانواده های سمپات سازمان در اروپا تحمیل می شوند، تا از این طریق روابط سازمان با این گروه که در حد هوادارای ساده است تشدید شود. تعدادی از این کودکان نیز در اختیار خانواده های آلمانی قرار می گیرند. مشکلات ناشی از تقابل شیوه های تربیتی موجب بروز بیماریهای روحی و روانی در این کودکان و بعضا بلا تکلیفی و سرگردانی آنها می شود. وضعیت کودکان مستقر در پایگاههای سازمان در شهر کلن اسف انگیز تر است. سازمان با ایجاد جو تبلیغاتی و تحریک احساسات مردم و دولت آلمان موفق به اخذ کمکهای مالی مستمر می شود. در شرایطی که سازمان بابت نگهداری این کودکان از دولت آلمان و نهادهای مورد حمایت کودکان امکانات و تسهیلات مالی در یافت می کند ، اما کماکان وضعیت رقت بار آنها ادامه دارد. بعلاوه فشارهای تربیتی روی این کودکان ستم مضاعفی است که تحمیل می شود. در این رابطه به نقل از اعضاء سازمان می خوانیم ،
در مورد کودکان و نوجوانانی که در پایگاه های مجاهدین در شهر کلن اسکان داده شدند ، وضع بهتر از این کودکان آواره نبود. در هر اطاق تعداد ده تا بیست تن از آنها را با سنین تقریبی 2 ماه تا 15 سال جای داده بودند. آنان می بایست ضمن تحمل فشارهای عاطفی و روحی ، تحت تعلیمات تشکیلاتی و ایدئولوژیک نیز قرار می گرفتند. در این رابطه انواع اذیت و آزار و فشارهای روانی و عاطفی و تربیتی بر این کودکان و نوجوانان روا می شد.(5)
از سوی دیگر سازمان با گسیل این کودکان به خیابانها و ایجاد حس ترحم شهروندان اقدام به جمع آوری مالی می نماید. در این رابطه به نقل از اعضاء جدا شده سازمان می خوانیم ،
کودکان به بیگاری در درون پایگاه و جمع آوری پول از مردم در خیابانها گمارده میشدند.(6)
علیرغم تسهیلات دولت آلمان برای کودکان وضعیت اسکان آنها اینگونه توصیف می شود،
در حالی که دولت آلمان هزینه نگهداری و خورد و خوراک بچه ها را در حد مطلوب پرداخت می کرد ، این بچه ها باید در فقر شدید و فقدان امکانات روی زمین و تنگ هم عین زندان می خوابیدند.(7)
سازمان با دستاویز قرار دادن این کودکان زمینه تاسیس انجمن های خیریه توسط شهروندان کلن را فراهم می کند. تاسیس انجمن خیریه حمایت از کودکان آواره ایرانی که زیر نظر جوانان این شهر تشکیل می شود در واقع حکم گنج باد آورده ای است که روزانه مبلغ قابل توجهی عاید سازمان می کند. با لحاظ اینکه کودکان یتیم از مقرری بیشتری برخوردار می شوند ، سازمان با معرفی شمار زیادی از این کودکان به عنوان یتیم بدیهی ترین اصول اخلاقی را به چالش می کشد. اتخاذ این شیوه های ضد اخلاقی در نهایت منجر به رسوایی سازمان می شود. در تاریخ 17 دسامبر 2001 تعداد 25 پایگاه سازمان در سراسر آلمان توسط پلیس مورد بازرسی قرار می گیرد و در این رابطه 5 نفر بازداشت می شوند. نوربرت واگنر رئیس پلیس شهر کلن در رابطه با اتهامات سازمان می گوید،
ما توانسته ایم یک سیستم گسترده و مخفی کلاهبرداری را کشف کنیم.(8)
بخشی از جرایم سازمان در رابطه با سوء استفاده مالی از کودکان بر حسب مدارکی که اداره پلیس جنایی فدرال کشف نموده در مجله فوکوس اینگونه منعکس می شود،
اطلاعات موثق حاکی از آن است که فرزندان افراد مجاهدین خلق را با قصد قبلی از خانواده ها یشان جدا کرده، پنهانی وارد خاک آلمان کرده و به عنوان ظاهرا بچه های یتیم و آواره در ساختمانهای مهد کودک وابسته به سازمان آورده شده اند، تا به حساب سازمان کمکهای مالی دولتی در مقیاس بالا واریز شود.(9)
در ادامه این گزارش به اعمال شیوه های تربیتی مغایر با حقوق کودکان برای نیل به اهداف تشکیلاتی سازمان اشاره و می نویسد،
از مرامنامه انجمن قابل تشخیص بود که کودکان باید در اماکن متعلق به سازمان و تحت نظارت شدید سرپرستان ایرانی رشد کنند، تا از این طریق مغزشویی کامل انجام گیرد. اطلاعات بدست آمده این موضوع را تائید می کند. (10)
3- مجاهدین علاوه بر سوء استفاده مالی از کودکان ، با جعل عکس و خبر از کودکان آنها را وسیله ای برای پیشبرد مقاصد سیاسی خود قرار می دهند. سازمان مجاهدین با جعل عکسهایی از کتاب کودک ، ایمان ، رهایی که توسط انتشارات هواپیمایی ایران چاپ شده ، مدعی است که والدین این کودکان در ایران به دست رژیم جمهوری اسلامی اعدام شده اند. مورد دیگر چاپ عکس کودک مجروح جنگی است که به عنوان شکنجه شده توسط جمهوری اسلامی از آن استفاده می شود. سازمان اقدام به جعل عکسهایی می کند که در آرشیو عکس مربوط به جنگ ایران و عراق از معروف ترین آنهاست و عکاسان آن نیز در زمره مشهورترین عکاسان جهانی از جمله کاوه گلستان که در سال 2003 در جریان جنگ امریکا با عراق کشته شد. مجاهدین با سرقت آشکار این عکسها که تمامی مربوط به عکاسان ایرانی و بارها در نشریات داخلی از جمله اطلاعات هفتگی و ماهنامه عکس به چاپ رسیده مدعی نقض حقوق کودکان در ایران می شود. سازمان از سویی دیگر با انتشار این عکسها مدعی می شود که تحت پوشش انجمن های خیریه در داخل ایران به این کودکان کمک مالی می شود. با این احتساب موضوع کودک در سازمان تبدیل به ابزار و سوژه ای می شود برای تحریف حقیقت و بهره برداری مالی. در این رابطه شما را به چند نمونه مستند از این تحریف ها که ضمیمه مقاله است ارجاع می دهیم. برای اطلاع بیشتر از این نمونه ها به کتاب مجاهدین در آیینه تاریخ نوشته مهندس علی اکبر راستگو یکی از اعضای جداشده سازمان مراجعه کنید.
کودکان معصوم ترین و در عین حال آسیب پذیرترین بخش جوامع بشری هستند. اجماع جهانی بر مستثنی کردن این بخش از منازعات سیاسی ، عقیدتی ، فرقه ای و جغرافیایی است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر حقوق آنها ملحوظ و بر رعایت دقیق آن تاکید شده است. هر گونه سوء استفاده از کودکان در حال حاضر پیگرد قانونی دارد. با کودک آزاری والدین تا مرز سلب مسئولیت تکفل برخورد می شود. کودکان در عقب افتاده ترین جوامع مورد حمایت قرار می گیرند. مریم رجوی با درک ابزاری از این اهتمام جهانی به موضوع کودک و حقوق او دست به اجرای انواع نمایش در اورسورواز می زند، اما در مناسبات فرقه ای سازمان آنها را تحت شتشوی مغزی و انقیاد تشکیلاتی قرار داده، برای پیشبرد مقاصد فرقه ای سوء استفاده می کند. در اورسورواز دست نوازش بر سر کودکان می کشد اما با دروغ و جعل عکس و خبر در باره کودکان ایران و حتی فرزندان هواداران خود و پوش انجمن های خیریه از احساسات عمومی در راستای اهداف سیاسی استفاده نامشروع می کند. آنها را از ابتدایی ترین حقوق انسانی یعنی عواطف والدین محروم کرده ، و در نهایت در آموزه های تشکیلاتی برای رهایی از معضل کودک آنها را سنگسار ایدئولوژیک نموده است. این تعارض آشکار در صورت و سیرت برآمده از تعارضات بنیادی تر در آموزه های فکری و اخلاقی سازمان است، که به تناسب شرایط جهانی و برای ارضاء شهوت قدرت به سهولت رنگ عوض می کند. به یقین مریم رجوی در آستانه روز جهانی کودک حرف خواهد زد. اعلامیه خواهد داد. مجامع جهانی را نسبت به نقض حقوق کودکان هشدار خواهد داد. به یقین برای معصومیت کودکان ایران و جهان اشگی هم خواهد ریخت. برای اعتراض به نقض حقوق کودکان فراخوان خواهد داد. در اورسورواز به یقین غوغایی بر پا خواهد شد. اما آیا باز وزارت کشور آلمان ، اداره جوانان آلمان، سازمانهای مدافع حقوق کودکان و نوجوانان و جوانان آلمانی همچنان در قبال انواع سوء استفاده های سازمان از کودکان در گذشته ای نه چندان دور سکوت خواهند کرد. فرقه رجوی با بند ج انقلاب ایدئولوژیک در سال 1368 معضل کودکان را با سه طلاقه کردن زوجها برای همیشه حل کرد. در این گذر شانزده ساله شاید به گمان مریم رجوی و سازمان او بررسی ستم های گذشته بر کودکان محلی از اعراب نداشته باشد. این شکاف زمانی شاید بهترین محمل برای گریز رهبران فرقه از محکمه افکار عمومی باشد. اما هنوز می توان در پس چهره تک تک اعضای میلیشیا معصومیت کودکانی را یافت که به تمام معنا قربانی شده اند. همه کودکان ستم کشیده از جور فرقه رجوی در صورت امکان جهانی را به دادخواهی فرا می خوانند.
پی نوشت ها
1) مجاهدین خلق در آیینه تاریخ، نوشته مهندس علی اکبرراستگو، چاپ هلند. بهار1382 ص140
2)همان
3)مرداب ، جلد دوم نوشته هادی شمس حائری. پاییز 1375 ص176
4)مجاهدین خلق در آیینه تارخ….ص137
5)همان. ص145
6)همان
7)همان.ص145
8)مجله فوکوس. چاپ آلمان سال2000. شماره29
9)همان
10)همان.