شبکه اطلاعاتي رجوی با تجهيزات و تعليمات دژخيمان صدام
در شهر های اروپا وحشت مي آفرينند
ايران اينترلينک، نوزدهم سپتامبر
در روزهای اخير شاهد افزايش چشم گير شکايات و نگراني های مردم از فعاليت فدائيان و آدم کش های تعليم يافته صدام و رجوی در کشورهای اروپايي بوده ايم. به چند نمونه اخير در روزهای گذشته توجه فرماييد :
خانم الهه در پايان مصاحبه خود با خانم سينگلتون از طرف نشريه گزارش نجات يافتگان مي گويد:
مي دانستم که حتي در حال حاضر هم آنها از روش های اطلاعاتي و استراق صمع و غيره بر عليه افرادی که مشکوک به مخالفت با آنها باشند استفاده مي کنند. آنها بدين صورت از تلفن استفاده مي کنند که به فردی زنگ زده خودشان را فرد ديگری معرفي مي کنند تا بتوانند اطلاعاتي در مورد شخص مورد نظرشان بدست آورده و البته آن را ضبط کنند. اين کار فقط در مورد ايرانيان انجام نمي گيرد بلکه از اين روش بر عليه غربي ها هم استفاده مي کنند. با سازمان های حقوق بشری، با مراکز دولتي و غيره. قربانيان مجاهدين فقط ايراني ها نيستند. من همچنين کشف کردم که آنها برنامه هايي را دنبال مي کنند که باعث توليد حادثه برای برخي افراد بشوند. من همين الان خيلي نگران هستم. آنها قادر به هر کاری هستند. آنها شبکه گسترده ای را در اروپا ايجاد کرده اند که مي تواند به راحتي و بدون سر وصدا به من يا فرزندانم صدمه بزنند. من هنوز بصورت جدی نگران خودم و بچه هايم هستم.
انجمن روشنا زير تيتر دسیسه مجاهدین بر علیه انجمن روشنا مي نويسد:
انجمن روشنا از طریق یکی از دوستان اطلاع یافت که سازمان مجاهدین به او گفته در صدد همکاری با این انجمن باشد و سپس بعد از چندی با دادن اطلاعیه های دورغین، عدم همکاری خودش را، با این انجمن اعلام نماید. سپس مانند داستان ساختگی آقای جمشید تفرشی عضو سابق سازمان مجاهدین ادعا نماید، در مقابل دریافت پول از عوامل رژیم، دست به همکاری با انجمن روشنا زده است و ادعا نماید در این راه از طرف رژیم جمهوری اسلامی مورد تهدید واقع میشده که ناچار به همکاری با این انجمن شده است.
خوشبختانه با اقدام به موقع و هوشیاری دوستان این انجمن که در شاخه های مختلف آن در اورپا حضور دارند، این توطئه درهم شکست.
انجمن روشنا طبق معمول برای دفاع از خود و حنثی کردن چنین اعمال غیر انسانی، ابعاد و شیوه های این عمل جاسوسی و مافیایی را، به مقامات قضایی کشور مربوطه اطلاع داده و خطر و انگیزه این اقدامات سازمان مجاهدین را چیزی جز درمانده گی در برابر افشای ماهیت فرقه ای این سازمان که انسانهای بیگناه و خواهان جدایی از آن را سالیان سال به بند کشیده است، برشمرد و خواهان پییگرد قانونی عوامل و شبکه تعقیب و مراقبت و پرونده سازی بخش امنیت سازمان در اروپا شده است. چرا که همانطور بارها یادآورشده بودیم، همچنان معتقدیم، نرمش و کوتاه آمدن در برابر این گروه فرقه ای ترویستی در خاک و سرزمین امن اروپا، میتواند زمینه ساز و بروز خطرات جدی و جبران ناپذیری حتی برای شهروندان آن تبدیل شود.
ما به دیگر هواداران و عوامل سازمان مجاهدین، مانند انجمن عدالت و سایر انجمن های ساختگی که در واقع همان اسم مستعار سازمان مجاهدین میباشند، هشدار میدهیم دست از این اقدامات مفلوکانه بردارند چرا که باید روزی پاسخ گوی اعمال ننگین خود در برابر قانون کشورهای مربوطه باشند.
انجمن روشنا
آقای جمشيد طهماسبی از طريق سايت فلق هشدار مي دهد که:
با کمال تاسف مطلع شدم یکی دیگرازقربانیان دستگاه ایدئولوژیکی آقای رجوی «قدیر خشت زر» خودکشی کرده،اگر چه با توجه به سابقه خودکشی های قبلی،وضعیت وخیم
روحی او چنين خبری دورازانتظار نبود،اما برای من ضربه ای هولناک بود.
جامعه شناس استاد دانشگاه برلین واز فعالان (Ilse Schimpf-Herken) پروفسور
موسسه «پاول فرایه» که در زمینه حقوق بشر درسطح بین المللی فعالیت وتحقیق می کند می گوید:
اولین گام برای کاستن از رنج وفشارهای روحی قربانیان ظلم واعمال خوشونت آمیز، سخن گفتن وبحث علنی وعمومی در این باره است.
اما مجاهدین با راه اندازی، شانتاژ،فحاشی، مارک زدن وحتی ضرب وشتم و تهدید بر کشتن تلاش می کنند تا قربانيان خود را به سکوت بکشانند، وبا کمال تاسف باید گفت که در این رابطه نیز تا به حال به حد زیادی موفق بوده اند.
وتنها تعداد محدودی با به جان خریدن همه اینها، این شهامت وازخود گذشتگی را پیدا کردند که زبان به رازهای مگو بگشایند.
قدیر خشت زر در سال 68 بعد از عملیات فروغ جاویدان در منطقه مریوان در حالی که سرباز بود توسط نیروهای عراقی دستگیروبعد تحویل مجاهدین داده شد.
اما مجاهدین ازاوخواستند که بگوید درجریان عملیات فروغ جاویدان به سازمان پیوسته خودش می گفت:
«به من یک نوشته دادند که از روی آن جلوی دوربین بخوانم که جزو ارتشیان آزاده ای هستم که به مجاهدین پیوسته ام »
قدیر که تیپی اجتماعی بود، ودر حال وهوای زندگی خودش بعد از به اصطلاح انقلاب ایدئولوژیک تحت فشارهای روحی وروانی شدید وغیر قابل تحمل قرا گرفت که خودش از آن در مصاحبه های رادیو ئی که در سوئد داشت به نام « انقلاب جنسی یاد می کند»
به همین دلیل تعادلش را از دست داده بود ویکبار در عراق دست به خودکشی می زند تا جایی که ديگر قابل کنترل نبود در چنين وضعيت نا متعادلی او را در کمال نا مردی به اردوگاه های عراق در رمادی می فرستند.
واز آنجا ابتدا به ترکیه و بلاخره توسط un به سوئد فرستاده می شود از بدو ورود تحت درمان قرار می گیرد ولی بنا به تشخیص پزشکان به دلیل ضربات روحی سنگین که به او وارد شده بود غیر قابل درمان وبرگشت به حالت عادی تشخیص داده می شود.
درسوئد نیز چند بار دست به خودکشی می زند ولی هر بار نجاتش می دهند تا اینکه این باردرکمال تاسف با خوردن مقدار زیادی قرص از پای در می آید وآنقدر جسدش درخانه می ماند تا بو می کند.
اگر چه او نه اولين نفر ونه آخرين نفر از اين دسته قربانيان دستگاه آقای رجوی است که اغلب هم به همین شکل به زندگی خود پايان دادند، ازجمله عبدالرضا سلیمانی که در فنلاند خودش را از طبقه پنجم به پايين پرت کرد ودر دم جان سپرد، ناصر جوانشیر که در جلولای عراق با وارد کردن ضربه وزنه به سرش دست به خودکشی زد،محمد افتخاری که خودش را با بنزین در قرارگاه اشرف به آتش کشید و آلان محمدی دختر نوجوانی که از اروپا با فريب ديدار خانواده به عراق کشيده شد وبه دليل اجازه برگشت ندادن به او با شليک گلوله به فشارهایی که رويش بود پايان داد.
و دهها نفر دیگر که غریبانه ودر گوشه ای گمنام اقدام به خودکشی کردند وکسی هم خبر دار نشد.
راستی قاتل این بی گناهان کیست ؟!!اگر چه رهبری مجاهدین وآقای رجوی از این سربه نیست شدنها، نه تنها نگران نبود ونیستند بلکه استقبال هم می کند چرا که خیالشان راحت می شود، که دیگر صدا وزبانی که ممکن است روزی باز شود وبا بیان واقعیت های تلخ ودردناک خواب ايشان را آشفته سازد برای هميشه خاموش شده.
اما دور نیست روزی که در پیشگاه مردم ایران وهزاران قربانی به پای میز محاکمه کشیده شوند.
به امید آن روز