سهم مجاهدین از اسلام دموکراتیک
جهانبخش رهنما/ سایت مجاهدین
سخنان مریم رجوی خطاب به تعدادی از نمایندگان کنگره امریکا از جهات مختلفی قابل تعمق و بررسی است. محور اصلی این سخنان اخطار به جامعه بین الملل و مشخصا امریکا و القاء این معنی بود که رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک خطر بالقوه امنیت جهان را تهدید می کند. او بر این معنی تاکید داشت که برداشتهای خشونت آمیز رهبران دینی از اسلام عامل اصلی بروز تنشهای موجود است، و در این رابطه گفت ،
برداشتهای قشری و تفسیرهای خشونت آمیز از اسلام مشخصا بعد از روی کار امدن حکومت مذهبی در ایران صلح و آرامش را به خطر انداخته است.
این اظهارات به این معنی است که مجاهدین در تدوین مبانی ایدئولوژیک خود هیچگاه از اسلام برداشتهای خشونت آمیز نکرده اند. این ادعا در شرایطی مطرح می شود که کماکان وجود سلاح در آرم مجاهدین به عنوان نمادی از خشونت حفظ شده است. جابرزاده در برنامه ارتباط مستقیم که از سیمای موسوم به آزادی ارگان رسانه ای مجاهدین پخش می شد در واکنش به اعتراض تلفنی یکی از بینندگان در این خصوص که چرا مجاهدین علیرغم طرح راه حل سوم ( رفراندوم) و نفی شیوه های قهر و خشونت حاضر به حذف سلاح از آرم خود نیستند گفت ،
این آرم و نام و نشان (یعنی سلاح در آرم)سمبلیزه می کند عالی ترین مبارزات و جانفشانی ها و فداکاریهای ملت ایران برای آزادی را.(1)
او اعتراف می کند که اساسا اعتبار سازمان در همین نشانه و سمبل ( سلاح ) خلاصه می شود و حذف آن موضوعیتی برای بقا سازمان باقی نمی گذارد. او در اهمیت این موضوع می گوید،
همه اعتبار و آرمان سازمان مجاهدین به آن آرم وسمبل بوده که اتفاقا به خاطر وفاداری به آن سازمان موضوعیت و موجودیت دارد. چطوری می شود از این نام و آرم وسمبل (سلاح) کوتاه آمد و به نفع چه کسی؟ همه آن ارزشها و جانفشانی ها متبلور در این آرم است.(2)
مجاهدین همواره در چالش با روحانیت بر این نکته اصرار داشته اند که اجتناب روحانیت و رهبران دینی از رویکردهای خشونت آمیز که با عنوان مشی مسلحانه از آن یاد می کنند عامل اصلی مرز بندی آنها بوده است.
مجاهدین در دوران شکل گیری انقلاب ایران و در شرایطی که رهبری دینی مردم را بر اجتناب از هر گونه خشونت برحذر می داشت ایشان را به سازشکاری و مسامحه با رژیم شاه و بعضا امریکا متهم می کردند.
تاکید همواره سازمان بر عنصر تضاد در تبیین مواضع ایدئولوژیک آشکار بر این معنی دلالت دارد که هر گونه راه حلی جز اعمال خشونت و قهر برای دستیابی به آرمانهای ایدئولوژیک امری محال و غیر ممکن است. به همین منوال مجاهدین به تنظیم رابطه خود با مقوله سرمایه داری و مشخصا امریکا به عنوان نمادی از امپریالیسم پرداخته و با الهام از مبانی مارکسیسم و التقاط ناشیانه آن با مبانی دینی این تضاد را اصطلاحا آنتاگونیستی ( قهرآمیز) تعبیر و معتقدند،
بدون دست زدن به یک مبارزه مسلحانه، امکان پیروزی بر دشمن غداری همچون امپریالیسم جهانخوار ( به سرکردگی امپریالیسم امریکا) میسرنیست.(3)
و در جای دیگر با نفی هر گونه گفتمان و راه حل دمکراتیک و حذف هر گونه تعامل انسانی در باره خشونت به عنوان یک راه حل استراتژیک می نویسد،
هیچ رابطه انسانی بین امپریالیسم جهانی (امریکا) و خلقهای تحت سلطه وجود ندارد. (4)
با مرور آثار ایدئولوژیک سازمان به سهولت می توان به این مهم رسید که اساس نگاه رهبران سازمان به اسلام نگاه ابزاری و صرفا برای توجیه خشونت آمیز یک استراتژی مارکسیستی و تحمیل آن بر اسلام بوده است.
پس از پیروزی انقلاب ایران مجاهدین به شهادت صدها نشریه و اطلاعیه و بیانیه و سخنرانی و موضع گیری مطبوعاتی تنها تشکیلاتی بودند که دادگاههای انقلاب را به محافظه کاری و مماشات با سران رژیم شاه متهم می کردند، به این دلیل که تلاش می شد فضای بعد از انقلاب تا حد ممکن عاری از خشونت و قهر باشد، و مجاهدین اصرار در تشدید این شرایط داشتند.
به شهادت مبانی ایدئولوژیک سازمان ، مجاهدین شاید مصرترین گروه مدعی اسلام بودند که از قرآن و دیگر متون دینی با برخورد گزینه ای و مصادره به مطلوب تلاش کردند از اسلام نه به عنوان دین الهی که یک مانیفست زمینی برای رقابت با خشن ترین راهکارهای مارکسیستی استفاده کنند.
مجاهدین هر جریان سیاسی را که با روشهای دمکراتیک با شاه مبارزه می کرد و حتی مخالفتی هم با مجاهدین نداشت تاب نمی آوردند و مقابل آن موضع می گرفتند. مسعود رجوی درباره نهضت آزادی که به نوعی پدر ایدئولوژیک مجاهدین محسوب می شود ، به صرف اینکه دیدگاههای خشونت آمیز مجاهدین را نمی پذیرد اینگونه مورد نقد به اصطلاح محتوایی قرار می دهد،
به اعتقاد ما از آنجا که نهضت آزادی نتوانست با تضادها و مسائل جدی جامعه به درستی تطابق نموده و نبرد دراز مدت انقلابی مسلحانه را بر علیه امپریالیسم و دست نشاندگانش پیشه سازد، در مجموع با معیارهای انقلابی سیر نزولی پیمود.(5)
مجاهدین آشکار بر این موضع اصرار داشتند که دلیل شکست جنبشهای مردمی و دمکراتیک گذشته پرهیز از خشونت به عنوان یک راهکار استراتژیک بوده است.
در جریان تظاهرات اعتراضی و مسالمت آمیز مردم در سالهای انقلاب، مجاهدین همواره رهبران دینی را بخاطر بر حذر داشتن مردم از خشونت علیه رژیم شاه مورد شماتت و سرزنش قرار می دادند و آنها را به محافظه کاری و بندوبست با امریکا متهم می کردند. مسعود رجوی در باره نقش مجاهدین، در دامن زدن به شیوه قهر و خشونت در جریان انقلاب ایران و حتی تشدید این روش در جریان محاکمات سران رژیم شاه و اعدام آنها می گوید،
به هر حال ورود عنصر مسلحانه در قضایا که وسیعا از جانب سازمانهای انقلابی و مجاهدین دامن زده شد دفتر حسابهای امپریالیستی را تا حدودی بر هم زد. والا یقین بدانید که هیچ یک از اقدامات رادیکالی مانند اعدامهای انقلابی که زمینه وقوع پیدا کرد، محقق نمی شد و در پیش بینی ها نبود. (6)
برداشت خشونت آمیز از اسلام نه تنها در رابطه با دشمنان و مخالفین فرضی مجاهدین که حتی با اعضای خود سازمان نیز امری بدیهی و موجه است. نگاهی گذرا به موارد اعمال خشونت درون تشکیلاتی و تلفات جانی نشان می دهد که خشونت تا چه میزان در ذات و ماهیت آنها نهادینه شده و با برداشتهای ایدئولوژیک آنها رابطه علی دارد.
با این سبقه و پیشینه مجاهدین مدعی تفسیر دمکراتیک از اسلام هستند. این ادعا به گمانم چیزی جز توهین آشکار به مخاطبین آن نباشد. اما مخاطبین و نمایندگان کنگره امریکا نباید نگران باشند زیرا این عادت همیشگی مجاهدین است ، آنها دروغ را آنقدر بزرگ می گویند که کسی در باور آن شک نکند.