رازهای آشکار
نشریه نجات یافتگان/ شماره 19
آیا میدانید… چرا آزادی اندیشه در مجاهدین خلق گناه است؟ چرا هر یک از اعضای مجاهدین مجبور است روزانه گزارشی از افکاری که در ذهنش میگذرند تهیه نماید؟
با آغاز فاز دوم انقلاب ایدئولوژیک در سال 1989، زوجها و کودکان از یکدیگر جدا شدند تا همه عشق و محبت شخصی به سوی رهبران ایدئولوژیکی، مریم و مسعود رجوی، تغییر جهت داده شوند. اما انقلاب در آن زمان متوقف نشد. خیلی زود، از افراد غیرمتاهل نیز خواسته شد که در قلبها و اذهانشان از جنس مخالف طلاق بگیرند. آنها نباید به خود اجازه دهند که در هر زمانی در طول روز درباره جنس مخالف فکر کنند- حتی در طول خواب و رویا. اعلام شد که یک خواب مرتبط با مسائل جنسی یا، به خاطر آوردن فرزند یا خاطرهای گذرا از دختر یا پسری که در نوجوانی میشناختهاید، همگی نشانه آن هستند که شخص در حال غرق شدن در دنیای مسائل جنسی است، و بنابراین به کمک رهبران نیاز دارد.
مشکل در خارج از اردوگاه اشرف این بود که اعضا افرادی از جنس مخالف را ملاقات میکنند، با تلفن با آنها صحبت مینمایند، آگهیهای تبلیغاتی را میبینند، و حتی گاهی برنامههای سانسور نشده تلویزیون را تماشا میکنند. در داخل اردوگاه اشرف سالنهای غذاخوری جدا بودند، مردان و زنان در یک خودرو نمینشینند، و حتی پمپهای بنزین زمانبندی جداگانه برای سرویس دهی به زنان و مردان داشتند تا مبادا آنها با هم برخورد کنند. این امر به سطح متفاوتی از تفکرات درباره جنس مخالف منجر شد.
گزارش روزانه اجباری رجوی به این ترتیب معرفی شد:
وقتی که همه این تناقضات را مینویسید و در جلسه پایان هفته بلند میخوانید، حضور جمع ]فشار همتایان[ آنقدر شما را شرمنده میکند که آن تناقضات یا افکار بد را کاهش میدهید و حذف میکنید تا حدی که قلب و ذهن شما نهایتا فقط به رهبر تعلق خواهد داشت.
وقتی افراد مجبور شدند تناقضات خود را بنویسند، گزارشهای روزانه اینچنینی خوانده میشدند: من بعد از خواهر X از پمپ بنزین استفاده کردم و احساس کردم تحریک شدم یا دو پرنده را با هم روی درختی دیدم و یک فکر شهوت انگیز داشتم یا وقتی روی صندلی که خواهر X همان موقع ترک کرده بود نشستم، احساس….. هر چه زمان میگذشت، گزارشهای آنها مسخرهتر میشد. و هرچه بیشتر مینوشتند، چیز بیشتری برای نوشتن داشتند. روشن شد که اکثر اعضا طی سالها به این نتیجه رسیدهاند که گزارش روزانه چیزی است که باید بنویسند تا شر رهبران را از سر خود کم کنند، و دیگر این که آنچه واقعا فکر میکنند و انجام میدهند (اگر فرصتش را بیابند) واقعا آن چیزی نیست که باید دربارهاش بنویسند. خلاصه این که، گزارشها باید نشان دهنده پیشرفت باشند. در غیراینصورت، به مقاومت در برابر انقلاب ایدئولوژیکی مریم و مسعود متهم خواهید شد. و این مورد با همه جرمهای دیگر فرق دارد و نابخشودنی است.
گرچه هیچکس ادعا نکرده، و بعید است ادعا کند، که فردی اصلا میتواند به خلوص محض ذهن دست یابد (مریم و مسعود رجوی از همان ابتدا اعلام کردند که مشکلی با این امر ندارند، و برای همین است که رهبران ایدئولوژیک هستند و برای همین است که میتوانند بدون فساد مزدوج باقی بمانند)، فرایند هر سال پیچیدهتر میشد تا حدی که گزارش روزانه به نشست جمعی روزانه پیشرفت کرد.
این نشستها به صورت روزانه و تحت هر شرایطی برگزار میشوند، حتی اگر فقط 2 یا 3 نفر برای وظیفهای کنار هم باشند. در نشست روزانه، گزارشهای روزانه باید به نوبت بلند خوانده شوند (بجز مسئول آن نشست که خود باید در نشست دیگری با همتایان در سلسله مراتب شرکت کند)، و بقیه باید به نویسنده حمله کنند، با هر شدتی که میتوانند بر او (مرد یا زن) ناسزا بگویند و به قول خودشان فرد را به هر وسیله ممکن بشکنند. اگر کسی با هدف ملایمت کند، به داشتن چیزی مخفی، و حمایت نکردن از رهبران در مقابله با دنیای بیرحم بیرون متهم خواهد شد. این نشستها امروزه مکررا به درگیری فیزیکی منتهی میشوند. کسانی که مقاومت کنند عوامل وزارت اطلاعات ایران نامیده میشوند، که نمیتوانند از هیچ حقی برخوردار شوند و باید رهبر ایدئولوژیک دربارهشان تصمیمگیری کند. (در حقیقت، این خائنان از نظر ایدئولوژیک توسط رهبر به اعدام محکوم میشوند. اجرای واقعی دستور به شرایط، و به هوس رهبران، بستگی دارد. مثلا، فرستادن خائن به زندان ابوغریب عملی کردن حکم مرگ محسوب میشد چرا که بعید بود قربانیان زنده بمانند.)
از آنجا که این شیوه روانی (همراه با دیگر روشهای فکری) طی سالها به کار گرفته شده، رفتار افراد در مجاهدین، از جمله نحوه نگاه آنها به افراد غیرعضو، زبانی که استفاده میکنند و حتی در برخی از موارد لحن فیزیکی صدا، صورت و بدن و حتی خواستههای روزانه اعضا تغییر کردهاند.
مثلا، دیدن زنانی که دارای بدنهای مشخص هستند و صورتشان مو دارد غیرعادی نیست. عمل خودارضایی (استمناء، که در تعالیم اسلامی ممنوع شده) آنچنان بین زنان و مردان شایع شده که حتی مریم و مسعود رجوی هم در نشست عمومی به عنوان مشکلی که بعد از ممنوع کردن سکس پیش آمده از آن یاد کردهاند.
دامنه این مشکل به حدی است که در اردوگاه اشرف، مقررات جدیدی برای آسایشگاههای مردان وضع شده که بعضی از آنها به صورت زیر است:
– هیچ دو مردی اجازه ندارند بدون حضور شخص سوم در آسایشگاه بمانند.
– در صورتی که دو نفر مریض باشند، نفر سومی برای ماندن در کنارشان باید انتخاب شود.
– افراد اجازه ندارند لباسهایشان را در آسایشگاه عوض کنند، مگر پشت یک پرده.
– مالیدن دارو بر روی پشت یا سینه مریض باید ترجیحا توسط یک عضو مسنتر و با نظارت یک شخص ثالث صورت گیرد.
– دوش گرفتن یا حمام کردن فقط باید در اوقات خاص از روز و طبق مقررات صورت گیرد.
و برای اعضای خارج از اردوگاه اشرف (در اروپا، و…):
– مردان اجازه ندارند به دور از انظار به فرماندهان زن خودشان گزارش دهند یا با آنها صحبت کنند مگر با حضور یک عضو دیگر، و برعکس.
– اعضایی که لازم است به اینترنت وصل شوند: باید حداقل دو نفر باشند و باید مدام درباره نیاز شخص دیگر به دیدن پایگاهها یا دانلود کردن ایمیلها سئوال کنند.
– اعضایی که باید به نشستهایی با سیاستمداران،… بروند: باید حداقل یک شخص دیگر در تمام اوقات سفر خارج از پایگاه، تا بازگشت، با آنها باشد.
بسیاری قوانین و مقررات دیگر مشابه با موارد بالا وجود دارند که بر جزئیات کم اهمیت زندگی در مجاهدین حاکم هستند.
جالب است که اکنون در برخی از موارد ترجیح داده میشود یکی از هواداران برای نظارت بر یک عضو (هنگام بیرون بودنش) اعزام شود. این بدان خاطر است که مکررا اتفاق افتاده که دو عضو با همکاری هم به سینما، فروشگاههای محصولات جنسی،… میروند و قرار میگذارند که به فرماندهان خود چیزی نگویند. به هواداران دورافتاده گفته میشود که چون این افراد از بیابانهای عراق آمدهاند به کمک احتیاج دارند تا به محیط جدید عادت کنند.
به نظر میرسد که این مقررات هیچ کمکی به عشق به رهبران ایدئولوژیک نکردهاند، بلکه قلبها و اذهان اعضا را نیز درهم شکستهاند. طی سالهای اخیر، جرمهایی مانند تجاوز و جنایت مرتبط با آن و دیگر جنایات علیه زنان در اردوگاه اشرف، که قبل از انقلاب ایدئولوژیک هرگز در مجاهدین خلق دیده نشده، به تعداد حیرتآوری افزایش یافتهاند.
مشکل اصلی مجاهدین خلق کسانی هستند که به عنوان بخشی از کار خود دائما با هواداران در تماس هستند. هواداران گزارش میدهند که بعد از هر ملاقات طولانی یک عضو به خانهشان یا مکان کارشان، دریافت قبضهای نشاندهنده ساعات طولانی ارتباط با پایگاههای سکسی برایشان معمول شده. اکنون بسیاری از هواداران از حضور فرزندان خود در کنار اعضای مجاهدین خلق جلوگیری میکنند و ترجیح میدهند آنها (مجاهدین) را در خیابانها یا خانههای امن مجاهدین در اروپا ملاقات کنند. از اعضای زن انتظار میرود که خودشان را به حداقل آراستگی شخصی مشغول نکنند. در نتیجه، اکثر اعضای زن که دیگر به جوانی گذشته نیستند از انواع و اقسام اختلالات روحی و روانی رنج میبرند، از جمله مورد ذکر شده خشن شدن ریش و سبیل که عمدتا بخاطر اختلالات و عدم تعادل هورمونی است. زنان از رسیدگی یا هر گونه آرایش، رنگ کردن مو یا اپیلاسیون،… محروم هستند- به غیر از مریم رجوی و زنانی که او انتخاب میکند تا ظاهری مقبول داشته باشند. در حالی که مسعود رجوی موهای خودش را طی 15 سال گذشته رنگ میکرده و کل خانواده او و مریم گرانترین رسیدگی آرایشی دندان را داشتهاند، از اعضای معمولی خواسته میشود بیش از یک کولهپشتی برای نگه داشتن اموالشان نداشته باشند؛ یعنی، همه لباسهایشان، کتابها، یادگاریها….. این کولهپشتیها مرتباً از نظر موارد ممنوعه همچون رد هرگونه تماس با (یا عکس از) خانواده یا دوستان کنترل میشوند. گزارش روزانه از زمان ابداعش، همراه با جلسات ایدئولوژیک به رهبران کمک کرد کنترل بر اعضا را تنگتر کنند و در ضمن نقطهضعفهای اعضا را به دست آنان داد تا در صورتی که روزی جرأت فرار از فرقه را پیدا کردند علیهشان مورد استفاده قرار گیرند. اما اکنون این شیوه به شدت علیه رجویها کار میکند و این درحالی است که آنان تلاش میکنند تصویر خود به عنوان رؤسای یک فرقه تروریستی مارکسیستی اسلامی – که از اعضایشان برای حمله به منافع غرب و در صورت نیاز دنبال کردن دستور کار خودشان استفاده کردند- را تطهیر کنند.
اعضای مجاهدین خلق (که 97 درصد از آنهایی که ادعا میکنند عضو شورای ملی مقاومت هستند را نیز شامل میشود) تلقینهای ایدئولوژی ضدامپریالیستی رجوی را فرا میگیرند.
انگیزه آنها این وعده است که امپریالیسم ِ جهانی را نابود خواهند کرد و جامعه بی طبقه الهی رجوی را جایگزین آن خواهند نمود. با این انگیزه است که تسلیم سختگیریهای خفقانبار تحمیل شده از جانب رجوی میشوند. به دنبال سقوط صدام حسین، بدون برنامهریزی مجدد کلی نگاه اعضا به دنیا نمیتوان انتظار داشت که جهت ایدئولوژیکیشان را عوض کنند. رجویها از این امر به خوبی آگاه هستند.
اما، توضیح برای این اعضا- که برای فعالیتهایی همچون خودسوزی ژوئن 2003 به منظور اعتراض به دستگیری مریم رجوی بدانها نیاز است- ضروری است چرا که رفتار کنونی مجاهدین را در تناقض با تعلیمهایشان میبینند.
توضیح این است که گمراه کردن امریکائیها و متحدانشان یک تاکتیک است. ایدئولوژی تغییر نکرده، اما راه به جامعه بیطبقه الهی در این نقطه از زمان، باید از این تاکتیک بگذرد، تا وقتی که آماده باشیم مجددا با امپریالیسم و جهانخواران روبرو شویم.
اعضا به خاطر درک بالایشان ستایش میشوند، و رهبر عبادت میگردد چرا که به اعضا یاد میدهند که اگر بخاطر رهبر ایدئولوژیک و معرفی انقلاب ایدئولوژیک در زمان مناسب نبود آنها نمیتوانستند این فاز از مبارزه برای نجات بشریت را بگذرانند.