تجلیل از تروریسم
هادی شمس حائری، بیست و ششم فوریه
خبر اعدام حجت زمانی که هنوز از منابع موثق و بی طرف تأیید نشده بهانه ای شد که سازمان مجاهدین آن را با آب و تاب و جار و جنجال اعلام و با تبلیغ و تمجید از مبارزه مسلحانه و تروریستی چند صباحی بازار کساد خود را که مدتی خونی تازه بر زمین نریحته بود داغ و پر رونق کند.
در اوایل روی کار آمدن دولت خاتمی سازمان مجاهدین عده ای را برای خرابکاری و نظامی کردن فضای سیاسی ایران و در همکاری آشکار با جناح اقتدارگرا و راست افراطی به ایران روانه می کنند تا با عملیات نظامی و انفجار بمب و نارنجک و خمپاره زنی اصلاحات را به شکست بکشانند و مجاهدین را از بن بست خارج سازند.
حجت عضو یکی از همین تیم های اعزامی به ایران بود که عملیات او منجر به قتل تعدادی از شهروندان ایرانی می گردد.
مجاهدین در تجلیل از حجت کلماتی نظیر گوهر جاودانه و بی بدیل ، از سمبلهاي پاکي و مردم داري و غيرت ايراني و انساني، مجاهد قهرمان”، سرانجام حجت هم به جاودانه فروغ ها پيوست،.. وشعار های تو خالی و انقلابی نمای دیگری مانند دور نيست روزي که خون پاک حجت و حجت ها در آتش خشم مجاهد ان و رزمندگان آزادي ستان تبلور يابد. سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون. استفاده کرد درست مانند همان کلماتی که برای مرجان ملک بکار برده بود.
مجاهدین با استفاده از فرهنگ و اصطلاحات روز های اول انقلاب آیه ای هم از قران چاشنی تبلیغات تروریستی خود نموده و با استفاده از مذهب برای پیشبرد مقاصد سیاسی و نظامی- تروریستی خود سود برده است.
کسانی که برای تحریک جوانان برای کشت و کشتار و خون ریزی و جنایت از آیات قرآنی و احساسات مذهبی مردم بهره می گیرند جنایتکارانی هستند که مسول اعدام امثال حجت ها می باشند.
مجاهدین با ایجاد همین هیجانات و تحریکات مذهبی- ارتجاعی توانستند مغز حجت را بخورند و آن را لیز کنند تا آماده آدم کشی و خون ریزی گردد.
مجاهدین همچنین نامه ای قلابی از جانب خانواده حجت در سایت هایشان چاپ کرده اند که در آن آمده حجت هرگز تسليم مرگ تدريجی ۵ سال زندان و حکم ۲ بار اعدام توسط ديوان ( عالی ) خمينی نشد. و هرگز تسليم شکنجه روحی و جسمی و تبليغ افکار پوسيده نگرديد، بلکه با کمال شهامت وشجاعت هر چه بيشتر به چوبه دار خويش بوسه زد..
این دورغ ها برای تحریک جوانان به ترور و آدم کشی سر هم بندی شده، زیرا هیچ آدم عاقلی نیست که به چوبه دار بوسه بزند مگر دیوانه باشد یا از زندگی سیر و قصد خود کشی داشته باشد.
مردم ایران سالها است که از خشونت و خون ریزی فاصله گرفته اند ، ولذا تروریست های آنارشیسم را وقعی نمی نهند و این روش ها را محکوم می کنند.
حجت اگر چه با انگیزه های انسانی و آزادی خواهی به مجاهدین پیوسته بود و نهایتا قربانی قدرت طلبی رهبران خائن مجاهدین گردید اما او برای رسیدن به آزادی مسیر اشتباهی را پیمود و خود آن کاری کرد که برای نفی آن قیام کرده بود، یعنی قتل نفس را منطق مبارزاتی خود قرار داد.
مخالفت ما با مرگ حجت باید در کادر مخالفت با قانون اعدام طرح شود نه در کادر تجلیل از عمل وی که قتل نفس کرده بود. از مرگ حجت باید بهمان اندازه ناراحت و متأثر بود که از مرگ یک قاتل که قربانی مناسبات استثماری و ظالمانه اجتماعی است متأثر می شویم.
مجاهدینی که خود به قانون اعدام و اعدام انقلابی و فرهنگ خونریزی و کشتار معتقدند حق ندارند از اعدام حجت آه و ناله سر دهند. کسی که باد می کارد طوفان درو می کند. جواز اعدام حجت را مجاهدین به رژیم جمهوری اسلامی داده اند و لذا مقصر اصلی هم خود مجاهدین هستند.
ما بارها اعلام کرده و گفته ایم که خشونت و ترور موجب تقویت جناح های خون ریز می گردد و آنها را در حکومت بالا می آورد.
مجاهدین ظرف این 24 سال از 30 خرداد به سو خون دهها هزار نفر از نفرات رژِیم (اکثر آنان مردم عادی بودند) و صدها نفر از نیرو های خود را بر زمین ریخته اند و هیچ حاصلی بدست نیاورده اند اما باز هم بر این روش پای می فشرند و نیروی عملیاتی از عراق به ایران می فرستند. ادامه این کار جز ادامه تبه کاری و جنایت نام دیگری نمی تواند بر آن گذاشت.
آیا هنوز چه تعداد انسان بی گناه و قربانی مانند حجت ها باید به جوخه تیرباران سپرده شوند تا آقای رجوی از خون سیراب گردد؟
متأسفانه بعضی از دوستان و مبارزینی که اعتقادی به مشی مسلحانه ندارند و آن را ترک کرده اند هم در دام مجاهدین افتادند و با همان فرهنگ و کلمات مجاهدی، بدون در نظر گرفتن مسبب اصلی اعدام حجت، نا خواسته در قالب دفاع از حجت به دفاع از مبارزه مسلحانه و تأیید ضمنی این مشی پرداخته اند.
اگر مبارزه مسلحانه و خشونت آمیز مانع دمکراسی و نشر و گسترش آزادی است و جامعه را به تشنج می کشاند و بسود جناح های رادیکال و قشریون سنتی تمام می شود پس باید ترور و تروریسم را در هر لباسی و با هر تحلیل و تفسیری محکوم کرد و محکومیت عمل حجت زمانی نیز در همین کادر قابل توضیح است.
یک انسان سیاسی باید بیش از این هوشیار و بیدار باشد که اسیر احساسات و تمایلات فردی نگردد.
هر انسان آزاده ای با اعدام البته که مخالف است، حتی اعدام قاتلین و جنایتکاران، زیرا آنها قربانی نظام استثماری جامعه ای هستند که در آن زندگی می کنند. ما از این جهت و به این دلیل با اعدام حجت مخالفیم و مخالفت خود را از طریق مبارزه با قانون اعدام بیان می کنیم.
مخالفت با اعدام غیر از تجلیل از عمل و روش حجت است. مجاهدین می خواهند از وی یک قهرمان و ابر انسان بسازند تا الگویی برای دیگران قرار گیرد و بتوانند با این الگو جوانان احساساتی را بفریبند، اما یک عنصر سیاسی خارج از مجاهدین نمی تواند با همان عبارات و همان فرهنگ مذهبی– فرقه ای مجاهدین حجت را بزرگ دارد.
چرا با دفاع از یک عمل غلط ژست می گیریم؟ مگر ژست های واقعی برای محکوم کردن کم داریم که به این ژست های تروریستی روی آوریم؟