جای شما خالی و باقی قضایا…
ایراندیدبان
جای شما خالی این چند روز تعطیلات نوروزی، چه خوش گذشت. مردم همه به صرافت مسافرت و تازه کردن حال و هوای خسته از یک سال کار بودند.
جادهها شلوغ و تفرجگاهها مملو از آدم، و عجب که چه جمیعتی موج میزد در مناطق تفریحی و چه وسیله نقلیهای اضافه شده و امکانات بین راهی و اقدامات تأمینی پلیس که مسافرتها را بسیار مطمئن و بی درد سر ساخته است.
خلاصه در گوشه گوشه ایران جای شما خالی، از ساحل دلنشین خزر گرفته تا حرم امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س) و سی و سه پل وعالی قاپو و حافظیه و نمک آبرود و میدان امیر چقماق و باغ فین و سرعین و به لطف مناطق آزاد، کیش و قشم و چابهار و…! همه و همه، مردم ما بیتوجه به هیاهویی که دشمنان این مرز و بوم بهراه انداخته بودند و سر و صدایش بیش از آن که در جامعۀ ایران انعکاس داشته باشد در ظرف کوچک و بیاعتبار اینترنت، قشرق بهراه انداخته است، در حال استراحت و تفریح و بازی و سرگرمی بودند.
و البته ناگفته نماند که هم زمان، این دقت و ظرافت و ادب ایرانی را نیز داشتند که هر کجا و در هر شرایطی، احترام ائمه و پیامبر (علیهما سلام) را پاس داشته و به یاد آنان باشند. و متأسفانه خبر حادثۀ زلزله در دورود و بروجرد، دردناکترین اخبار بود. که جا دارد به همۀ هموطنان مصیبت دیده تسلیت بگوییم.
اما از همه لذتبخشتر، توفیق اجباری مواجه نشدن با هذیانهای مالیخولیایی دار و دستۀ رجوی بود که این سفرها را شیرینی دو چندان میبخشید.
اما پس از بازگشت، اولین خبر که به چشممان خورد، برگزاری مراسم نوروزی مجاهدین در یکی از سالنهای سنا و با شرکت چند تن از همان دوستان امریکایی مجاهدین بود، خاخام زوکر صهیونیست و ریموند تنتر اسلحه فروش و… به گمانم در فرهنگ وارونۀ باند رجوی، این گونه پارتیها احتمالاً از شدت مردمی بودن در قلب واشنگتن برگزار میشود تا چشم نخورند.
تنها یک کار باند رجوی جدید بود، اون هم همین برگزار کردن جشن عید برای امریکاییها بود، و باقی قضایا، همانها بود که بود. نه بیانیۀ شورای امنیت توانسته که دردی از دردهای بی درمان این دار و دستۀ خبیث کم کند و نه آه و نالهها از درخواست برای خارج ساختن از لیست گروههای تروریستی فراتر رفته است.
اما یک جایی هم آه و نالۀ جدید به چشم میخورد که گشتاپوی اشرف، به بهانۀ فحاشی به بهزاد علیشاهی، دست از روی دهانش برداشته و عقده گشایی کرده و فغان از دست افشاگریهای بلاجواب جداشدهها سر داده* و چنین نوشته است:
« عوامل اطلاعاتی رژیم در هر لباس و شكل و شمایلی، حول سه موضوع اصلی علیه مجاهدین و اشرف لجن پراكنی می كنند، سه موضوعی كه اتفاقا بحران مرگباری برای آخوندها ببارآورده و دقیقا بدلیل تلاشهای همین مجاهدین و همین مقاومت آنرا در مرحله سرنگونی قرار داده است. حرف آخوندها در سه زمینه كه همه ارگانهای رژیم در آن درگیر بوده و لاینقطع در این زمینه ها، مجاهدین یعنی عامل اصلی این بحرانها را مورد تهاجم قرار می دهند عبارت است از :
اولاً- اشرف نباید باشد یا مجاهدین باید از عراق بروند چرا كه مانع مداخلات رژیم درعراق شده اند،
ثانیاً – مجاهدین كه با افشاگری در زمینه اتمی یقه آخوندها را گرفته و دم تیغ داده اند، وطن فروش! هستند،
ثالثاً- در داخل كشور آنقدرها هم كه می گویند بگیر و ببند و اختناق نیست. مثلا بریده برگشتی های مجاهدین آزادند و… »
ما که نمیدانیم از کجا و چطوری گشتاپوی اشرف این سه موضوع را از لابلای هزاران مورد افشاگری که در مورد روابط و ایدئولوژی و مواضع باند رجوی وجود دارد، دسته بندی کرده است؟ ولی از روی همین حساسیت و اولویت بندی میتوان حدس زد، این سه موضوع یعنی:
– در آستانۀ فروپاشی قرار داشتن اشرف
– حقارت رسوایی عالمگیر وطن فروشی مجاهدین
– وجود فضای سیاسی مناسب در داخل ایران، کاملاً بالعکس تبلیغات مجاهدین
سخت آنها را به هراس انداخته و به جهت نداشتن پاسخ، با فرافکنی به حربۀ دیرینۀ خود پناه برده و با آویختن به ریسمان پوسیدۀ وارونه نگری، سعی دارند تا بحران را از خود دور سازند.
اما برای اینکه ثابت شود که درد مجاهدین با اینگونه دسته بندیها و عادی سازی برای فرار از پاسخگویی حل نمیشود، و یک عیدی هم به گشتاپوی اشرف داده باشیم تا امشب خواب راحتی داشته باشند، بد نیست تا این صورت مسألهها را عوض کنیم تا یک کمی از تشویش و نگرانی نفرات روحیه باختۀ این دار و دسته کم شود:
اول اینکه هیچ حالتی بهتر از حضور مجاهدین در عراق نیست. یک جمعیت سه هزار نفرۀ قفل شده، بلاتکلیف و در آستانۀ فروپاشی، که به زودی یا وجهالمصالحه قرار میگیرند و یا توسط دولت عراق اخراج میشوند.
اگر هم کسی در تلاش برای نجات جان نیروهای معترض و خواهان جدایی در صدد نشان دادن مانع اصلی است، بهتر است بداند، سرکوب و اجبار نیروها برای ماندن در اشرف به فروپاشی اساسی و در هم ریختن همان چیزی کمک میکند که از قضا باند رجوی، شبانه روز برای حفظ آن تلاش میکنند.
مدال اولین افشاگری راجع به فعالیتهای هستهای ایران را هم که به سینۀ مجاهدین آویزان کنید، میبینید که اتفاق خاصی نمیافتد، چون دار و دستۀ فریبکار رجوی قصد دارند از آن برای خود امتیاز بگیرند ولی برعکس میشود. بنا به ادعای مجاهدین سال گذشته رییسجمهور و و زیر امور خارجه امریکا، هر دو گفتهاند که این افشاگری کار مجاهدین بوده است! خب چه شد؟
معلوم است که چه میشود. ارباب با خودش میگوید اینها که به وطن خودشان خیانت میکنند، به ما هم خیانت خواهند کرد، پس لازم نیست قلاده باز شود.
این هم از مدال اولین افشاگری و بد نیست که بقیه هم تلاش کنند تا این موضوع بیش از پیش جا بیفتد.
اما در مورد ایران، اینکه این همه مجاهدین سعی دارند بگویند داخل کشور بگیر و ببیند و سرکوب است دو علت اساسی دارد:
اول اینکه میخواهند به آن زبان بستههای داخل اردوگاه اشرف بگویند که اگر پایتان را از اینجا بیرون بگذارید شما را از دم تیغ میگذرانند. اما گشتاپوی اشرف غافل از آن است که این همه آه و فغان و داد و بیداد که در سایتش علیه جداشدگان بهراه انداخته است، تمام تبلیغاتش را نقش بر آب میکند و نشان میدهد که از قضا هر کس از مجاهدین جدا شود میتواند زندگی مستقلی برای خود داشته باشد و باقی قضایا که شما بهتر میدانید.
دوم اینکه وقتی از مجاهدین سؤال میکنند که پایگاه اجتماعی شما در داخل کشور کجاست و شما چرا اینقدر بیعرضه هستید که حتی نمیتوانید یک گردهم آیی ترتیب دهید، بگویند که در ایران خیلی سرکوب است و برای همین هم هست که ما مجبوریم عید نوروز را در واشنگتن جشن بگیریم! گویی که پایگاه اجتماعی اپوزیسیون باید در لحاف پر ِ قو و در شرایط آزادی کامل خود را نشان بدهد که میگویند، سرکوب است. علیایالحال، این هم توهمی است که هر چه بیشتر بر آن پافشاری کنند، بیشتر مالیخولیای خود را به نمایش گذاشتهاند.
_____________________________________
* هادی نخجیری – سایت ایران افشاگر