مذاکرات ایران و امریکا، چالش استراتژی بقا در شکاف
بهار ایرانی، سایت مجاهدین اس دبلیو، سی و یکم مارس
تعاملات قریب الوقوع امریکا و ایران بر سر مسئله عراق چالش اصلی هسته ای میان این دو کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است. اهمیت این رویداد به گونه ای است که به زعم بسیاری، شاید بتواند باب تازه ای در موضوع مناسبات کلان سیاسی ایران و امریکا باز نماید.
اگر چه امریکایی ها بر این مهم تاکید دارند که پرونده هسته ای ایران کماکان موضوع مستقلی است که راه حل آن را شورای امنیت سازمان ملل تعیین می کند، اما نباید این مهم را نادیده گرفت که مناسبات موجود جهانی بطور اجتناب ناپذیر نمی توانند منتزع از هم حل و فصل گردند. با لحاظ این مهم به نظر می رسد هر گونه تعامل و نزدیکی امریکا با ایران و با هر موضوعی , بدون مذاکره و تفاهم بر سر تعیین تکلیف مجاهدین خلق امکان ناپذیر است.
واقعیت این است که در شرایط کنونی مجاهدین خلق در تشدید تضاد میان امریکا و ایران نقش فعالی دارند. این نقش اگر چه در فرض تجدید نظر و عقلانی شدن سیاست های امریکا می تواند به صفر برسد اما در شرایط حاضر مجاهدین با درک این مهم تلاش می کنند تا راه هر گونه تعامل میان دو دولت را مسدود کنند.
اگر چه تیرگی روابط ایران و آمریکا ریشه در انقلاب 1979 دارد , اما در شرایط حاضر مجاهدین اصرار دارند روند استمرار این تیرگی را محصول تلاش های خود قلمداد کنند
اگر چه در حال حاضر سیاستهای کلان امریکا کماکان نسبت به مجاهدین خلق بد گمان و بعضا با نگرانی همراه است، اما با این حال مجاهدین خلق با استفاده از شکافهای موجود میان جناحهای رقیب ، در این روند بی تاثیر نبوده اند. به رغم این تلاشها به نظر می رسد استقبال امریکا از مذاکره با ایران در خصوص عراق و تلاش برای ثبات سیاسی در این کشور، می تواند در کنار حل معضلات داخلی عراق به اشکال مختلف موجودیت سازمان مجاهدین خلق را به چالش بکشد.
مجاهدین بویژه پس از سرنگونی صدام تلاش می کنند ضمن تشدید بحران بین ایران و آمریکا راه هر گونه تعامل و بر سر هر موضوعی و مشخصا وضعیت کنونی عراق را مسدود نمایند همزمان با انواع تاکتیک ها تلاش می کنند خود را به عنوان تنها آلترنایتو مشروع جمهوری اسلامی معرفی نمایند بدون تردید یکی از دلایل تلاش موازی مجاهدین درک این مهم است که هرگونه تفاهم الزاما با تعیین تکلیف مجاهدین توام خواهد بود. بر این اساس سکوت عامدانه سازمان مجاهدین درباره تحولات موجود و متعاقب آن موضع گیری ناگزیر آنها در این رابطه، که آشکارا آمریکا را از انجام هر گونه مذاکره با ایران منع می کند اهمیت این روند را مورد تاکید قرار می دهد.
این گمانه زنی کماکان بر پیش شرطهای استراتژیک ایران برای عادی سازی مناسبات با امریکا تاکید دارد. مجاهدین خلق با درک این مهم که عادی سازی مناسبات سیاسی ایران و امریکا و مشخصا توافق بر سر راه حل بحرانهای داخلی عراق تاثیر تعیین کننده ای بر وضعیت آنها خواهد گذاشت از هر گونه اطلاع رسانی و تحلیل زود هنگام در این رابطه خودداری کردند. بررسی مواضع سازمان طی سه سال گذشته بر خط تشدید تنشهای سیاسی میان امریکا و ایران و هدایت آن به سمت نوعی میلیتاریسم دلالت می کند. این خط حاصل استراتژی بقا در شکاف مجاهدین خلق است. این رویکرد در حال حاضر از اهمیت خاصی برای مجاهدین برخوردار است. محتوای پیام سال نو میلادی مریم رجوی به بوش اهمیت استراتژیک ادامه چالش میان امریکا و ایران را مورد تاکید قرار می دهد. برای درک اهمیت استراتژیک امریکا برای سازمان کافی است به گزینه های خبری مجاهدین در رسانه های آنها توجه شود. مجاهدین تلاش می کنند همواره این چالش سیاسی را در جنگ روانی و رسانه ای به یک اتفاق نظامی قریب الوقوع تعبیر کنند.
در شرایط حاضر مجاهدین برای حفظ و پیش بردن این هدف دو خط موازی را تعقیب می کنند.
اول، ادامه بی ثباتی در عراق و معرفی ایران به عنوان مسبب آن.
دوم، جنگ روانی بر سر فعالیتهای هسته ای ایران و استفاده از نفوذ امریکا برای اعمال نظر و فشار بر شورای امنیت در این رابطه.
مجاهدین به خوبی می دانند که هر گونه تعامل و تفاهم و راه حلی در مذاکرات فرضی به معنی بن بست رسیدن استراتژی موسوم به بقا در شکاف و در نتیجه یک شکست تازه برای آنها خواهد بود. این شکست عواقب خود را در دو جبهه برای مجاهدین به همراه خواهد داشت.
ابتدا تنش در قرارگاه اشرف و تشدید سرگردانی و بلاتکلیفی اعضایی که با سرنگونی صدام ، در انتظار مساعدتهای صاحب خانه تازه مسئله سرنگونی را کماکان در چشم انداز تحولات عراق جستجو می کنند. به این گمان که حضور امریکا در عراق بهترین زمان ممکن را برای استفاده از مجاهدین و ارتش او مهیا کرده است. مریم رجوی در پیام خود به مناسبت روز جهانی زن بر این زمینه تاکید و می گوید:
مقاومت ایران برای بر آورده ساختن تغییر دمکراتیک از توانائیها و ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی لازم برخوردار است. مهمتر از همه برخورداری از نیروی متمرکز در نزدیکی مرز ایران.
در صورت تحقق هر گونه تفاهمی در این مذاکرات مجاهدین از وضعیت یک پتانسیل ولو ابزاری چنانچه خود اذعان می کنند، به موقعیت یک معضل برای تعامل میان امریکا و ایران تبدیل خواهند شد. بدیهی است در این شرایط مجاهدین به تعبیر خودشان بار دیگر خواهند سوخت.
دوم، مجاهدین در این شرایط بسیاری از لابی های خود را در اروپا از دست خواهند داد. در حال حاضر این لابی ها به مجاهدین امکان می دهد تا به نوعی بخش ناچیزی از افکار عمومی جهان را متوجه خود کنند. آنها در واقع از شکاف موجود میان ایران و امریکا در جهت نزدیکی به این لابی ها استفاده می کنند. در این صورت موضوعیت این لابی ها به خودی خود منتفی خواهد شد.
با لحاظ این پیامدهای فرضی مجاهدین خلق با جدیت تمام به سانسور و بعضا تحریف اخبار مربوط به این رویداد اقدام می کنند. این موقعیت از هم اکنون واهمه هایی را برای مجاهدین ایجاد کرده است. مجاهدین اگر چه از هر گونه گمانه زنی در این رابطه اجتناب می کنند اما تلویحا و از قول منابع خبری غیر مستقیم بر اهمیت این مذاکرات و تاثیری که در آینده بر موجودیت مجاهدین خواهد گذاشت اشاره می کنند. در همین رابطه سایت همبستگی یکی از سایتهای وابسته به مجاهدین خلق به نقل از الحیات به موضوع مجاهدین در مذاکرات آتی ایران و امریکا پرداخته و به نقل از این روزنامه می نویسد:
منابعي در مجلس اعلاي انقلاب اسلامي فاش كردند كه گفتگوي مورد انتظار بين آمريكا و ايران، بايستي شامل چهار محور امنيت، تروريسم، نفت و اپوزيسيون ايران باشد.
در این صورت امیدهای واهی مجاهدین برای مستمسک قرار دادن امریکا جهت اعمال هر گونه فشار فرضی جای خود را به بلا تکلیفی استراتژیک دوباره می دهد. هر گونه تفاهم و نزدیکی در ادامه این مذاکرات به معنی حذف تدریجی استفاده ابزاری از مجاهدین خلق خواهد بود. بر این اساس باید وضعیت آتی سازمان مجاهدین را منوط به روند این مذاکرات نمود.
با احتساب این فرض که مذاکرات آتی میان امریکا و ایران در خصوص عراق، احتمالا می تواند باب تازه ای در عادی سازی روابط این دو کشور باز کند، آیا می توان این فرض را هم محتمل دانست که در این راستا اخراج مجاهدین خلق از عراق به هر نقطه دیگری و یا محاکمه سران مجاهدین و عاملین خشونت های سه دهه گذشته در ایران و عراق ، شرط لازم برای هر گونه برون رفت از بن بست و شکستن تابوی عادی سازی روابط فی مابین باشد