سال گرد فرارهای پی در پی (2)
رفتن به عراق و بردن نیرو و اعضا در سال 65 سرفصل جدید و تازه ای در حیات سیاسی فرقه ی رجوی بود. در قسمت قبل پیرامون فرارهای پی در پی رجوی بحث کردیم و دراین قسمت به بعد استراتژی فرار وی به عراق که آن را پرواز تاریخ ساز نام گذاری کردند ( از سوی فرقه) می پردازیم. رجوی پس از فرار به فرانسه شعار اتحاد نیروهای اپوزیسیون را سر داد و بر اساس آن شورایی تشکیل داد. اما خیلی زود با عدم تحقق وعده ی کوتاه مدت سرنگونی از یک سو و ملاقات رجوی و طارق عزیز- نخست وزیر وقت صدام در سال 62- از سوی دیگر این شورا از هم پاشید و در ادامه با رفتن رجوی به عراق در سال 65 ، نکوهش و سرزنش شدید نیروهای اپوزیسیون خارج شورا و انتقادات و جدایی اعضای شورا را در پی داشت.
رجوی برخلاف آن چه که برای توجیه اعضا می گوید( در اثر فشار و شرایط پیش آمده به عراق رفتیم ) با یک هدف استراتژیک که از قبل پی ریزی کرده بود به دامن صدام فاشیست و آ دم کش پناه برد و ملاقات سال 62 این موضوع را اثبات می کند.
رجوی چون وعده هایش تحقق نیافته بود و با روی آوردن به ترور و آدم کشی نتوانسته بود به آنان دست یابد و تنها نتیجه اش نفرت عمومی در داخل شد! از طرف دیگر در خارج هم که به عنوان یک گروه ضربه زننده به آرمان های ملی تبدیل شده بود بنابراین به این سمت رو آورد تا با متحد ایدئولوژی و استراتژی خود؛ یعنی، حزب بعث به رهبری صدام هم پیمان شود تا شاید خود را از بن بست نجات دهد ( حال آن که چنین هم نشد و به ارتجاعی ترین گروه در خیانت به ملت خویش شهرت یافت) از این جهت می گوییم رجوی و صدام به لحاظ ایدئولوژی و استراتژی یکی بودند که خود رجوی در دیدار با صابرالدوری رئیس مخابرات عراق می گوید ( در جواب تشکر صدام از وی در قبال اطلاعاتش) خون های ما در هم آمیخته است ، هر چیزی علیه شماست ،علیه ماست و بالعکس
اگر رجوی در ایران حتی یک درصد پایگاهی داشت ، فرار نمی کرد و اگر ادعای مدافع خلق ایران بودنش یک درصد درست بود با رفتن به عراق و زدن پایگاه نظامی و مزدوری و جاسوسی به رو در رویی مستقیم با خلق اقدام نمی کرد.
این پرواز به اصطلاح تاریخ ساز ( البته برای فرقه رجوی در افتادن به بن بستی دیگر) به لحاظ استراتژی ، جنگ و ترور را مد نظر داشت تا با هم خونی ایدئولوژیکی که بین صدام و رجوی وجود داشت منجر به همکاری اطلاعاتی شود که نمونه ی بارزش جاسوسی های فرقه ی رجوی در خاک ریزهای صدام است. اطلاعاتی که رجوی دادن آن را درملاقات با صابرالدوری وظیفه خود می داند. به درستی هم وظیفه مزدوری جز دادن اطلاعات نیروهای خود به هنگام جنگ به دشمن چیز دیگری نیست و از این بابت به لحاظ اقتصادی مشمول کمک های مالی و نظامی مثل توپ و تانک و تجهیزات می شود که از سوی صدام درمقابل خیانت به وطن به رجوی تعلق می گیرد. کمک های مالی که پیدا شدن یک فقره چک 10 میلیون دلاری از دفتر فرقه هنگام دستگیری مریم قجر در فرانسه ، نشانه ای از آن است.
اتحاد میان رجوی و صدام علاوه بر ابعادی که شمرده شد از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی نیز تبعاتی داشته است.
از لحاظ اقتصادی؛ کمک های مالی صدام به فرقه ی رجوی ضربات زیادی بر ملت عراق وارد کرد، آن گونه که این هزینه ها می توانست، در جهت بهبود اوضاع بسیاری از افراد زیر خط فقر عراقی مصرف شود و از سوی دیگر صدام، زمین ها و اراضی وسیله معاش عده ی زیادی از مردم را می گرفت و در اختیار رجوی قرار می داد و موجبات بیکاری و فقر آنان می شد. در بعد سیاسی و اجتماعی آن جا که رجوی به خود اجازه می داد علیرغم میل مردم ایران با طارق عزیز معاهده صلح بندد و درعوض چشم خود را بر روی نادیده گرفتن حقوق مدافعان خاک و ناموس بازنماید. رجوی برای این که پز سیاستمداری بگیرد در راستای هدف متجاوزان به کشور خود دست به اعمالی زد که جز دوری از خلق چیزی عایدش نشد، همان گونه که صدام درمیان ملت خویش جایگاهی نداشت! و این دو متحد فاصله زیادی با توده مردم گرفتند هم در ایران و هم در عراق.
بنابراین پرواز حماقت گونه ی رجوی به عراق جز نکبت و رسوایی برای فرقه و خیانت و ظلم به دو ملت پی آمدی در بر نداشت و فرقه و رهبرش را به بن بستی رساند که رهایی از آن تا پایان تاریخ امکان پذیر نخواهد بود.
رجوی همان طور که با رفتن به عراق و ماندن در آن جا با مزدوری و ذلت تجاوز صدام به خاک عزیز ایران را توجیه می کرد و حق را به صدام می داد!اکنون نیز که با فرار دیگری از حق و حقیقت در مرکوری به سر می برد، فرقه اش با نادیده گرفتن تلاش اندیشمندان و جوانان در به دست آوردن انرژی ای که می تواند بسیاری از معضلات مردم را حل کند، هم صدا با امریکایی که هر روز در فکر ایجاد کارخانه های سلاح اتمی است و تلاش بی وقفه ای در ساخت این نوع سلاح های کشنده دارد و جهانیان می بینند و محکوم می کنند، علیه کشور خویش شعار و هیاهو راه می اندازد و تا آن جا پیش می رود که هرگونه سختی و مشقت بر ملت ایران را روا می دارد تا دل اربابان غربی را به دست آورد. چون ارباب دیگرش را از دست داده ؛ یعنی، تمام عمر در پی کسب رضایت دشمنان ایران بوده و هست!!!
اینک با همین مختصر که اگر بخواهیم بحث کنیم داستانی طولانی است ،شما بگویید مزدوری و خیانت به خلق ، نوبر است یا نه؟!!