بازی چندوجهی سیا با مجاهدین
ایراندیدبان
قضیهی حضور مجاهدین و نگهداری آنها در عراق، مسألهای است که میتوان آن را در سه سطح مورد بررسی قرار داد:
1- در سطح رسمی، خلع سلاح و تحت بازداشت قرار دادن مجاهدین و انعقاد توافقنامه با تک تک نیروهای ساکن در اردوگاه اشرف، با محمل کنوانسیون ژنو، اقداماتی است که امریکا در برابر فشارهای دولت عراق برای اخراج این گروه انجام داده و در مقابل، دولت عراق را راضی به حضور موقت آنها نموده است تا بتوان در این فرصت، راهی برای تعیین تکلیف نهایی آنها پیدا نمود. اگر چه امریکا کوشید تا حسن نیت خود را با فراهم آوردن امکانات لازم از طریق صلیب سرخ برای اعزام نیروهایی که خواستار بازگشت به ایران بودند و همچنین هموار نمودن شرایط برای مصاحبهی کمیساریای عالی پناهندگان با نیروهای کمپ جداشدگان به دولت عراق نشان دهد، لیکن دولتمردان این کشور همچنان از این موضوع ناراضی بوده و در سطوح مختلف با آن مخالفت میورزند. اما از سوی دیگر نه تنها در این مورد بلکه در سایر اموری که همچنان با دخالت نیروهای اشغالگر لاینحل مانده است، ترجیح دادهاند که با امریکا درگیر نشده و با صبر و پیمودن راههای قانونی به نتیجه برسند و بارها اذعان داشتهاند که به هر حال حضور اشغالگران، سایهی سنگینی بر سر مسایل دیپلماتیک و قانونی این کشور انداخته است که با خواست آنها همخوانی ندارد.
2- آنچه در ظاهر امر پیداست و طی سه سال گذشته اسناد و شواهد فراوانی دال بر صحت آن ارائه شده است، این واقعیت است که جنگ طلبان افراطی و لابی صهیونیستی در امریکا از فروپاشی و یا سیاسی شدن مجاهدین جلوگیری کرده و بهطور علنی خواهان استفاده از آنها شده است، اما بهدلیل مخالفت بخش عمدهای از هیأت حاکمهی امریکا و بهخصوص وزارت خارجه در رسیدن به این خواست ناکام مانده است. بنابراین وضعیت حفاظت شده که بلاتکلیفی مطلق در شرایط حاضر را برای این گروه رقم زده و طرحها و برنامههای جنگ طلبان را معلق گذارده است، مربوط به اختلافاتی است که جناحهای دولت امریکا با آن دست به گریبانند.
3- اما سرنخ اصلی ماجرا در دست سازمان جاسوسی امریکا (سیا) است. سیا با بازداشت رجوی و قرار دادن شرایط برای آزادیاش، سعی دارد تا مجاهدین را مهار نموده و سیاستهای خاص مورد نظر خود – که تا حد زیادی با وزارت خارجه و بهخصوص پنتاگون مغایرت دارد – را پیش ببرد. راهکارهایی را به مجاهدین برای ماندن در عراق میآموزد که یکی از اصلیترین آنها پیوند خوردن با عشایر سنی است تا از این رهگذر موقعیت مجاهدین در عراق تبدیل به یک موضوع بااهمیت گردد. ظاهر امر این است که به مجاهدین گفته میشود این کار برای حفظ حضور آنها در عراق مؤثر است، اما در باطن هدفی دوسویه را دنبال میکنند، از سویی با تثبیت آنها در عراق، طرحهای اطلاعاتی خود را پیش میبرد و همزمان قیمت آنها را بالا میبرد تا اگر لازم شد بخش عمدهای از این نیروها را در قبال گرفتن امتیاز از ایران مسترد کند. سیا برای کنترل فضای سیاسی داخل امریکا نیز رهنمودهایی به مجاهدین برای فعالیت تبلیغاتی میدهد تا توجه دولتمردانی که با هرگونه استفاده از آنها مخالف هستند را به این نکته جلب کند که ظاهراً این گروه موقعیت مهمی در عراق دارد. شواهد چنین رهنمودی را در درج آگهی چندین هزار دلاری مجاهدین در نیویورک تایمز میتوان بهوضوح مشاهده نمود. از سوی دیگر اهرمهایی را بهکار میبرد تا تلاشهای مجاهدین و لابی اسراییل برای خارج ساختن نام این گروه از لیست گروههای تروریستی به نتیجه نرسد و راه استفادهی تمام عیار جنگ طلبان را از آنها مسدود نگه میدارد، چرا که تجربهی گرانبهایی در مورد همکاری بینتیجهی صدام در نظامیگری، ناتوانی نظامی آنان و همچنین محتوم به شکست بودن چنین ایدهای به دلیل تنفر عمومی مردم ایران از این گروه دارد. جالب اینکه سیا، همواره در مباحث کارشناسی مربوط به حمایت دولت امریکا از گروههای طرفدار دموکراسی در ایران، مجاهدین را در لیست گروههای غیردموکراتیک با ساختاری فرقهای قرار میدهد. ایجاد چنین تعادلی، به سیا این امکان را میدهد که طرحها و برنامههای مورد نظر خود را با استفاده از عوامل گوش به فرمان این گروه پیش ببرد.