استراتژی شیادانه ی بقایای رجوی
ایراندیدبان
اگر بخواهیم برای دار و دستهی رجوی استراتژی تعریف کنیم، میتوان دل بستن به توهمات، برای بهرهبرداری کلاشانه از فرصتهای خیالی و طمعورزی به هیچ را تعریفی مناسب دانست.
شرایط بحرانی و ناچارانهی مبتلابه این گروه، چنین استراتژیای که بر فرصتطلبی ذاتی فرقهی رجوی استوار شده است را دیکته میکند.
سرگردانی پاندولی باند رجوی به امیدهای واهی نسبت به تحولات بینالمللی، بهسوی سرابهای داخلی، بهانهای شد تا در باب ماهیت این استراتژی کمی بیشتر سخن بهمیان آید:
طی ماههای اخیر شاهد اوجگیری تلاشها و تقلاهای دار و دستهی رجوی جهت امیدوار نمودن نیروهایشان برای رفتن پروندهی فعالیتهای هستهای ایران به شورای امنیت و سپس ذوقزدگی آنان از اقدام احتمالی شورای امنیت علیه ایران بودیم، که البته با به هم ریختن کلیهی تحلیلها و چشماندازهای مورد نظر این گروه، سرخوردگی شدیدی را در میان اعضاء و هواداران و بهخصوص نیروهای مستقر در اردوگاه اشرف ایجاد نموده است. از این رو است که میبینیم در چند روز گذشته، دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین تلاش دارد تا با راه انداختن سر و صدا در مورد شروع مدارس، سرابی از هیچ ایجاد کند تا بهوسیلهی آن یأس غالب بر نیروهای روحیه باخته که بر اثر ناامیدی از اقدام شورای امنیت بهوجود آمده را کمی کاهش دهد.
در همین رابطه دستگاه منگول تبلیغاتی مجاهدین بهطور کامل شعارها و خبرسازیهای روزهای گذشتهی خود در مورد پروندهی هستهای ایران را به کناری گذاشته و با به صحنه آوردن مریم رجوی و صدور پیام بهمناسبت اول ماه مهر و اختصاص برنامهی ارتباط مستقیم به این موضوع و برنامهسازیهای تبلیغی دربارهی مدارس و دانشگاهها، به فضاسازی برای نیروهای تحت سانسور و اختناق در اشرف پرداخته است.
ویژگیها و خصلتهای حاکم بر این استراتژی عبارتند از:
1- شورشگری و بیبرنامگی؛ بهگونهای که بهوضوح مشاهده میشود که دار و دستهی رجوی از هر فرصت و اظهار نظری که بیاعتبارترین افراد ابراز میدارند، برای نیروهای خود یک امید میسازند و متکدیانه انتظار دارند که مشکلات خود را با آن حل کنند.
2- فرصتطلبی؛ چنین روحیهای باعث شده است که با هر کس و از هر موضعی همدست شوند تا شاید از امکانات آنها بهرهمند شده و جایی برای خود باز کنند.
3- اساس این استراتژی بر توهم مطلق در مورد مناسبات اجتماعی و بینالمللی استوار شده است که بدون در نظر گرفتن واقعیتها، به رؤیاپردازی در مورد آن میپردازد. بهعنوان نمونه مجاهدین حتی از نئومحافظهکاران بیشتر طرح خاورمیانهی بزرگ را باور کردهاند. طرحی که مبدعان آن اکنون به منتقدان آن تبدیل شدهاند و یا جنگ روانی امریکا علیه ایران را آنچنان باور کرده بودند که تابلویی بزرگ از بلاهت عریان و پند نگرفتن از تاریخ را به نمایش گذاشتند. یا در نمونهی اخیر، مریم رجوی هنگامی که از اعضای مستقر در اشرف سخن میگوید، از وهمی بهنام حمایت دانشآموزان از آنها یاد میکند! : « حمایتهای پرشور شما جوانان آگاه وآزاده ایران ازاین قهرمانان آزادی، گواه آن است شما به خوبی الگوهای پیشتاز خود را میشناسید. »
4- بیتردید پایهایترین و اصلیترین وجه سازندهی این استراتژی، شیادی باند رجوی است که صرفاً با یک جنگ روانی نفسگیر تلاش دارند به هر نحو ممکن، نیروهای وابسته به این گروه را چه در اشرف و چه در اروپا، سرکار گذاشته و همچنان طنابهای ذلت و اسارت فرقهای را بر گردن آنها بسته نگه دارند.
اما در یک نگاه کلی و با اندکی تأمل آنچه بهوضوح از اینگونه رفتار باند آدمکش رجوی میتوان دریافت این است که آنها در اوج ناتوانی از اثرگذاری بر تحولات سیاسی و اجتماعی، دست بستگی، و بهخصوص عدم مقبولیت بهسر میبرند و با گدایی وقیحانه در عرصهی بینالمللی میکوشند تا از هر نمدی برای خود کلاهی بسازند و در زمینهی مسایل داخلی، ناچارانه صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشته و با اشراف کامل به غیرواقعی بودن برنامههای تبلیغی خود، صرفاً بهدنبال ایجاد توهم برای نیروهای محصور در اردوگاه اشرف میباشند.
خبرها حاکی از آن است که این نیروها نیز به شدت نسبت به تبلیغات باند رجوی بدبین شده و در نهایت بیتفاوتی و سرخوردگی وقعی به جریان تولید توهم ندارند و صرفاً منتظر تحولات آتی هستند تا شاید مفری برای نجات آنها از اوضاع عراق پیدا شود.