کودکان جنگجو (قسمت سوم)
نشنال پست
از خودگذشتگی پدر
در ساعت 11 صبح روز 19 ژوئن 2003، مصطفی محمدی خودروی خود را در «ساسِکس درایو» متوقف کرد، از خودرو پیاده شد و به سوی سفارت فرانسه حرکت کرد.
در یک دست او یک بطری بنزین و در دست دیگرش یک فندک قرار داشت.
دو روز پیش، پلیس ضدتروریست فرانسه مریم رجوی، رهبر مجاهدین خلق، گروه فرقهگونه مقاومت که برای سرنگونی رژیم ایران مبارزه میکند، را دستگیر کرده بود.
مجاهدین خلق در مقابل، شبکه بینالمللی هوادارانش را بسیج کرده بود و به آنان دستور داده بود که برای اعتراض به خیابانها بیایند. در برابر سفارت فرانسه در لندن، یک زن اتاوایی به نام «ندا حسنی» پس از آن که خود را به آتش کشید فوت کرد.
معترضین همچنین در مقابل سرکنسولگری فرانسه در اتاوا گردهم آمده بودند. وقتی مصطفی رسید تا تظاهرات را به اوج خود برساند، معترضین در حال شعار دادن بودند، پلاکاردهایی در دست داشتند و اعتصاب غذا کرده بودند.
مصطفی، پدر ایرانی – کانادایی چهار نفر از تورنتو، در مصاحبهای گفت که او پس از آن به سفارت رفت که یکی از فعالان مجاهدین خلق در ایالات متحده به نام سیما با او تلفنی تماس گرفت.
به گفته مصطفی، سیما به او گفت که دستگیری خانم رجوی برای مقاومت ایران یک فاجعه است و اگر کاری نکند فرزندانش به خطر خواهند افتاد.
اگر چه مصطفی یکی از فعالان مجاهدین خلق در ایران و کانادا بود، اما به گفته خودش پیروی او از دستورات به خاطر اشتیاق او نسبت به اهداف سازمان نبوده بلکه او فکر میکرده این کار به پسر و دخترش کمک خواهد کرد.
مصطفی میگوید: همهاش به خاطر فرزندانم بود.
در سال 1998، دخترش سمیه که در آن زمان 17 سال داشت، و در دبیرستان «اتیوبیکاک» تحصیل میکرد، جذب مجاهدین خلق شده بود. سال بعد، پسرش به نام محمد، که در آن زمان 16 سال داشت، به خواهرش پیوست. از آن زمان محل اقامت آن دو در اردوگاه مجاهدین خلق در عراق، اردوگاه اشرف، بود.
پس از چهار سال، هنوز فرزندان محمدی برنگشته بودند و مصطفی به خاطر آنچه «ربودن» فرازندانش میخواند به مخالفت با مقاومت پرداخت.
اردوگاه اشرف یک مجموعه شبهنظامی بزرگ در 100 کیلومتری مرز غربی ایران است. صدام حسین این زمین را به مجاهدین خلق داده بود تا از آن برای حملات مرزی به ایران استفاده کنند.
مجاهدین در اردوگاه اشرف خود را تنها امید ایران در مقابل افراطیون مذهبی، که قدرت را در انقلاب اسلامی سال 1979 به دست گرفتند، میدانند. اما شورش سطح پایین آنان از حمایت بسیار کمی در ایران برخوردار بود و شانس موفقیتش اندک یا هیچ بود.
بعد امریکاییها به عراق حمله کردند.
در اولین هفتههای عملیات آزادی عراق، ارتش ایالات متحده اردوگاه اشرف را تسخیر کرد و 10000 سلاح سبک و 300 تانک مجاهدین خلق را از آنان خلع کرد. هنوز کار مجاهدین تمام نشده بود.
رسماً جنگجویان مجاهدین در صورت تمایل به خروج از اردوگاه اشرف آزاد بودند که بروند. چند صد نفر رفتند، اما اکثر افراد ماندند، یا به خاطر این که واقعاً به گروه ایمان داشتند یا این که هیچ جایی به جز ایران نداشتند که بروند، و آن هم مطمئن بودند که در ایران دستگیر، شکنجه یا کشته خواهند شد.
اما گروههای حقوق بشری میگویند نرفتن آنان دلیل دیگری داشت: مجاهدین به آنان اجازه خروج نمیدهد. سازمان دیدهبان حقوق بشر میگوید کسانی که سعی کردند اردوگاه اشرف را ترک کنند «بریده» نامیده میشوند، زندانی و شکنجه میگردند. چند نفر کشته شدند. مجاهدین همه اتهامات را رد میکند و ادعا میکند اینها دروغهای جاسوسان ایرانی است.
«جو استارک» از سازمان دیدهبان حقوق بشر در زمان انتشار گزارش این سازمان درباره اردوگاه اشرف گفت: دولت ایران سابقه بدی از نظر حقوق بشر دارد. اما کمک به گروهی که مسئول نقض شدید حقوق بشر است اشتباه بزرگی به شمار میرود.
در سپتامبر 2003، ارتش ایالات متحده یک اردوگاه برای جداشدهها ایجاد کرد. این اردوگاه که رسما «تیپف» (اردوگاه اقامت موقت بینالمللی) خوانده میشود یک اردوگاه انتقالی برای آن دسته از اعضای سابق مجاهدین خلق است که میخواهند از اشرف خارج شوند و منتظر بازگشت به کشورهای زادگاهشان هستند.
یک مسئول مهاجرت کانادا در اردن که از این اردوگاه دیدن کرده میگوید از هر اردوگاه پناهندگان که تا به حال دیده بهتر است، اما این موضوع مربوط به سال 2004 است و فعالان حقوق بشر میگویند شرایط بدتر شده و ساکنان این اردوگاه مشتاق به خروج هستند.
اردوگاه جداشدگان حدود 6 جریب مساحت دارد و دارای منطقه تفریحی و نهارخوری است. بیش از 200 نفر از مجاهدین از اشرف جدا شده و تحت محافظت نیروهای امریکایی زندگی میکنند.
سمیه میان آنان نبود.
گرچه سمیه ترجیح داده به اردوگاه امریکایی نرود، اما ظاهراً قصد داشته به کانادا برگردد. او در سال 2004 نامهای به فارسی برای سفارت کانادا در امان نوشت.
در این نامه، سمیه مؤدبانه خواستار کمک برای بازگشت به تورنتو شد. او نوشت: من واقعا مایلم برای خروج از اینجا به من کمک کنید.
در آن زمان، همه چیز در اشرف ناخوشایند به نظر میرسید. حاکمان موقت جدید عراق خواستار منحل شدن پایگاه بودند، و از اخراج ساکنان پایگاه به ایران سخن میگفتند.
همچنین، تلاش سازمان برای مشروعیت بینالمللی نیز ستیزهجویانه بود. بعد از حملات تروریستی 11 سپتامبر، نظر غرب نسبت به تاکتیکهای مجاهدین خلق (که بمبگذاریهای انتحاری، هواپیماربایی و ترور را شامل میشد) نامساعد شد.
دستگیری مریم رجوی مجاهدین خلق را در معرض این تهدید قرار میداد که به صورت مهلکی به عنوان یک گروه تروریستی ثبت شود. مجاهدین تصمیم گرفت یک واکنش نمایشی داشته باشد، و مصطفی قرار بود بخشی از این اجرا باشد.
مجاهدین سابقه حمله به سفارتخانهها را داشت.
در 5 آوریل 1992، حدود 40 نفر مسلح به چوب، دیلم و چکش به سفارت ایران در اتاوا حمله کردند تا به حمله هوایی به پایگاه مجاهدین خلق در عراق اعتراض کنند.
افراد زیادی مجروح شدند. طبق گزارش سرویس اطلاعات امنیتی کانادا که به دست نشنال پست رسیده، اکثر تظاهرکنندگان اعضای مجاهدین خلق بود.
در این گزارش آمده است که حمله اتاوا چند ساعت بعد از بمباران در عراق اتفاق افتاد، که سطح بالای سازماندهی و تعهد مجاهدین در کانادا را نشان میدهد.
حملات مشابهی به طور همزمان در 13 کشور دیگر علیه سفارتخانههای ایران صورت گرفتند. طراح حمله به سفارت ایران در اتاوا، ربابه فرحیمهدویه بعداً به بریتانیا اخراج شد.
یازده سال بعد، دستگیری خانم رجوی در فرانسه باعث شده بود سفارتخانههای فرانسه به کانون توجه مجاهدین تبدیل شوند. محمدی در مصاحبهای گفت: یکی از فرماندهان زن مجاهدین خلق در دفتر مخفی آنان در ویرجینیای ایالات متحده به مصطفی در تورنتو تلفن زد و گفت که وقت خوبی است که کاری انجام شود.
به گفته او، این زن هرگز به کلام واضح به او نگفت که خودش را آتش بزند. اما در دیگر نقاط دنیا، فعالان مجاهدین خلق خود را در برابر دوربینهای خبری تلویزیونی به آتش کشیده بودند. مصطفی فکر میکرد که اگر همین کار را بکند، مجاهدین به فرزندانش اجازه میدهند به کانادا برگردند.
محمدی در حال نزدیک شدن به سفارت فرانسه، بطری بنزین را روی سرش خالی کرد، و در حالی که علیه رژیم ایران فریاد میزد خود را با بنزین خیس کرد. اما قبل از آن که خود را آتش بزند، رهگذرها او را روی زمین انداختند و فندک را از دستش گرفتند.
همه چیز در چند لحظه تمام شده بود.