شیوه جدید رهبری مجاهدین خلق برای پشتیبانی گرفتن از چهره های اپوزیسیون ایران و ایرانیان درخارج کشور
علي شمس
مجاهدین خلق که از منفور بودن رهبری خود وسیاستهایش در نزد اپوزیسیون ایران باخیر است چندی است که به گونه های متفاوت برای تایید پشتیبانی گرفتن فعال شده است.
رهبری مجاهدین خلق که صدارت خود را در داد وستدها با طرفها ی امپریالیستی ولابیئیستهای متفاوت صهیونیستی در بودن باصطلاح اشرف سربلند میبیند وبا توجه به اینکه دولت عراق در صدد است که آنها را از عراق اخراج نماید رهبری مجاهدین خلق به عنوان ویهانه حمایت از حقوق پناهندگی مجاهدین مستقر در عراق به تلاش وتقلا افتاده است.
اپوزیسیون ایرانی موظف است که از حقوق پناهندگی فرد فرد کسانی که بخواهند از مجاهدین بطور فردی به خارج ویا کشور سومی بروند حمایت کند ولی رهبری مجاهدین این را بهانه ای قرار داده است تا بتواند زیر پوشش حمایت از حقوق پناهندگی مجاهدین مستقر درعراق در اشرف موجودیت تشکیلاتی – نظامی خود را برای بده وبستانها وبکار گرفته شدن در یک درگیری نظامی احتمالی بین ایران وعراق حفظ نماید. این تفاوت است بین اینکه از حقوق پناهندگی وحقوق فردی افراد حتی رجوی دفاع شود و از استرداد او به رژیم ایران جلوگیری شود تا دفاع از سیاستهای رهبری مجاهدین خلق.
سیاستهای رهبری مجاهدین خلق طی بیست و هفت ساله گذشته تنها ضرر وزیان برای جنبش کارگران و زحمتکشان ایران داشته است ورژیم از سیاستهای رهبری مجاهدین علیه دیگر نیروهای اپوزیسیون و جنبش زحمتکشان به خوبی استفاده کرده است وبی جهت نیست که در مساله تحریم و جنگ سیاستهای امپریالیستی ، جمهوری اسلامی و مجاهدین با یکدیگر هماهنگ است وهر سه در جهت تحریم و جنگ میباشند وهر کس به روال خود در این خط کار میکند. چرا که رهبری مجاهدین دقیقا ادامه موجودیت سیاسی –تشکیلاتی ونظامی خود را در عراق میجویند و بخاطر همین نیز سیاستهای متفاوت در این رابطه برگزیده اند.
سیاست جدید مجاهدین بعد از شکست پروژه سایت دیدگاه مبنی بر گرفتن امضا از ایرانیان در ابعاد بالا به بهانه ضد جنگ و دفاع از حقوق پناهندگی ایرانیان در عراق به یک روی کرد دیگر روی آورده اند. آنها با فرستادن افراد نا شناخته اما سمپات مجاهدین وبا استفاده از حس حقوق بشری سعی در گرفتن پشتیبانی از ایرانیان تبعیدی و اپوزیسیون میباشند ودر این رابه نیز از افراد شناخته شده ویا هواداران شناخته شده خود استفاده نمیکنند بلکه همانگونه که روال آنها برای امضا گیری از دیپلماتهای خارجی میباشند به فرستادن افراد ناشناخته تر ویا از افراد خوش قلب اپوزیسیون که فکر میکنند به مجاهدین برای پناهندگی کمک میکنند استفاده میکنند تا آنها را وسیله ای واسطه برای گرفتن پشتیبانی از افراد سرشناس ویا جریانهای سیاسی قرار دهند.
رهبری مجاهدین ارزشی برای افراد مستقر در عراق خود قائل نیست واین را در گذشته نشان دا دند در حالیکه میلیشیا را بدون دفاع به دست سلاخان رژیم جمهوری اسلامی رها کره بودند رهبری مجاهدین اعلام جنگ مسلحانه دادو خود به پاریس گریخت. مهدی سامع عضو پادوی مجاهدین درشورای باصطلاح مقاومت درباره مجاهدین در بدو حمله آمریکا به عراق واشغال آن کشور در تلویزیون مجاهدین میگوید : ما با حسابهای دقیق به این نتیجه رسیده بودیم که نود درصد افراد باصطلاح ارتش آزدی بخش مجاهدین از بین بروند و ده درصد دیگر هم به چنگ رژیم گرفتار شوند.
این درحالی بود که رهبری مجاهدین چه مسعود رجوی که خود را به آمریکائیان داوطلبانه تسلیم کرده بود ویا مریم رجوی ودارودسته اش که به پاریس فرار کرده بودند وخود مهدی سامع هم در کنار سن در حال حسابها کردنهای دقیق بود.
هرروز خبر از جنایتی از کمپ مجاهدین موسوم به اشرف میرسد که چگونه دختران وپسران جوان به اجبار در آنجا نگه داشته میشوند که نمونه بارز آن خانم محمدی میباشد که پدرش مصطفی محمدی در جهت آورن او به کانادا میباشد ویا خود سوزی یک جوان دیگر تحت القائات سران مجاهدین.
مریم رجوی در پی گرفتن پناهندگی سیاسی در کشور ثالثی برای این انسانهای اسیر دردست خود نیست.رهبری مجاهدین در راس آنها مریم رجوی در پی داشتن حفظ تشکیلات ضدمردمی وارتجاعی وسکت وار خود در اشرف است که بتواند یک برگ در بازیهای سیاسی برای رسیدن به قدرت ودر به بازی گرفته شدن توسط دستگاههای امپریالیستی داشته باشد.
حق پناهندگی وفعالیت سیاسی یک حق شناخته شده بین المللی است واین حق هر انسانی است و افراد مجاهدین نیز برای رسیدن به یک گرفتن حق پناهندگی از این حق برخوردار هستند ولی این دقیقا با اهداف رهبری مجاهدین متفاوت است که برای این انسانها حقی هرگز قائل نبوده اند. رهبری مجاهدین دقیقا حق پناهندگی آنها را درگذشته سوزانده است بدین شکل که پاسپورتهای پناهندگی آنها را به عمد بی اعتبار کرده است تا دیگر حق انتخاب وبازگشت نداشته باشند. مجاهدین چنین حقی را تنها برای رهبری و افراد مورد اعتماد خود قائل بوده است. رهبری مجاهدین با اجبار کلاهبرداری مالی توسط افراد در کشورهای اروپائی وآمریکائی این افراد را در شرایطی قرار داده اند که نمیتوانند به کشور ی که قبلا در آن بوده اند بازگردند چرا که آنها به محض ورود به این کشورها به جرم کلاهبرداری دستگیر میشوند انچه که اخیرا در آمریکا شاهد آن بوده ایم که چگونه سریعا فرد مربوطه که عضو مجاهدین خلق بوده است بلافاصله بعد از رسیدن به آمریکا بدلیل کلاهبرداری مالی دستگیر شد.
پس آنچه که مربوط به رهبری مجاهدین میباشد رهبری مجاهدین ارزشی ابزاری برای افراد خود قائل است که نمونه دیگر را میتوانید در افراد جدا شده مستقر درعراق دید که چگونه تحت فشار رژیم ، آمریکائیان ومجاهدین قرا ردارند و رهبری مجاهدین هیچگونه مسئولیتی ودفاعی از حق پناهندگی این افراد بعمل نمیاورد. پس باز میتوان دید که مساله رهبری مجاهدین اصلا وابدا حق پناهندگی که حق افراد مستقر در عراق مجاهدین وجداشدگان آنها میباشد نیست بلکه با این مهمل میخواهد سیاستهای رهبری مجاهدین برای بکار گرفته شدن در یک جنگ احتمالی و امید به جنگ طلبان نئوکانت در واشنتگتن میباشد.
یک باردیگر اپوزیسیون باید به این امر افراد مستقر در عراق حساسیت نشان دهد وآن را مربوط به مجاهدین نداند چرا که این افراد با امید مبارزه با رژیم ستمکار جمهوری اسلامی به عراق رفته اند ودر دست سیاستهای ضد مردمی رهبری مجاهدین گرفتار آمدند وباید به دولتها وسازمانهای حقوق بشری فشار آورد که شرایط پناهندگی در یک کشور ثالث را بطور فردی برای این افرد فراهم آورند بویژه که رژیم جمهوری اسلامی دهان برای بلعیدن این افراد باز کرده است وتا کنون صدها نفر از آنها را به خود جذب کرده است. باید بین سیاستهای جنایتکارانه رهبری مجاهدین که جز زیان برای جنبش مردم ایران نداشته است با حقوق افراد تفاوت قائل شد وبرای آن تلاش کرد واحساس مسئولیت ودر عین حال به چاله سیاستهای دجالانه رهبری مجاهدین نیافتاد که با نیرنگ های گوناگون در جهت حفظ وا دامه سیاستهای ضد مردمی وضد انقلابی خود میباشد. اپوزیسیون ایرانی باید بطور مستقل در جهت کمک به این افراد باشد تا بطور واقعی به این افراد کمک شود وهم در چاه سیاسی ضد مردمی رهبران مجاهدین گرفتار نیاید.
علی شمس