نامه علی قشقاوی به آقای ریچارد آرمی
علی قشقاوی، انجمن ایران سبز، دهم دسامبر 2006
آقای آرمی سلام
امروز از طریق یکی از دوستانم مطلع شدم شما بعنوان وکیل مدافع سازمان مجاهدین خلق در پی تدارک انتشار دفاعیه ای برای اثبات بی گناهی سازمان مجاهدین در زمینه های مختلف هستید. امروز من خوشحالم که مخاطب این نامه من انسانی است که حرفه او حقوق و وکالت است. از رو این مطمئن هستم که او صحبتهای مرا به بهتر از هر انسان دیگر و مخاطب دیگر متوجه می شود.
از این جهت لازم دانستم از آنجایی که یکی از اعضای فعال این گروه در دوران حکومت صدام در عراق بودم، شما را در جریان پاره ای از تجارب خودم در ارتباط با این گروه و در ارتباط با عمل کرد این گروه در درون مناسبات آن قرار بدهم.
این جانب این گروه را برای مبارزه با حکومت اسلامی ایران انتخاب کرده بودم ولی در عمل با عکس شعارهای مواجه شده بودم که مجاهدین مدعی مبارزه با حکومت ایران بودند. فقط بخاطر انتقاد از عمل کرد فوق العاده دیکتاتوری مناسباتی که من در آن عضویت داشتم، از طرف رهبری این سازمان به شدید ترین و بی رحم ترین شکل محکوم به مرگ شدم تا شاید رهبری این سازمان بتواند از این طریق مرا مطیع بی چون و چرای اوامر خود کند. بعنوان مثال سازمان مجاهدین به خاطر انتقادات من مرا در چندین نوبت در درون مناسبات خود زندانی کرد و در آن زندان مرا بی رحمانه شکنجه کرد و دوستان ما و همرزمان ما را از جمله فردی بنام پرویز احمدی را در جلوی چشمان حیرت زده ما بقتل رساند. جدا از آثار مخرب روحی این شکنجه ها،آثار شکنجه های فیزیکی که از طرف ماموران امنیتی سازمان بر من اعمال شد، هنوز با گذشت 12 سال بر بدنم کاملا بشکل واضع خودش را نشان می دهد و غیر قابل انکار است.
این تنها پایان ماجرا نبود درست بعد از آزاد شدن از این زندان و بکارگیری کار اجباری در داخل مناسبات بسته مجاهدین، با برخورد های توهین آمیز و غیر انسانی، مجددا در تاریخ 1998 برای مدت 2 ماه مرا در همان زندان زندانی کردند که تمام خاطرات دوران سالهای شکنجه برای من تداعی کننده روز های نیستی و مرگ بود. بعد از آن سازمان مجاهدین مرا به ماموران بی رحم حزب بعث تحویل داد که مجددا 2 ماه دیگر را در بازداشت گاه مخوف سیستم امنیت معروف به مخابرات عراق در شرایط کشنده به جرم واهی که از طرف سازمان به ماموران عراقی سفارش شده بود، حبس گشتم. بعد از آن به زندانی دیگری بنام فضیلیه در بغداد و بعد از آن به زندان بدنام و بسیار خشن ابوغریب عراق به مدت 4 سال زندانی شدم که تا آلان هیچ کس را و هیچ وجدان بیدار را در مقابل آن همه ظلم که در حقم مرتکب شدند، پاسخ گو و مسئول نیافتم تا التیامی بر زخم های من باشد. جرمی که جز بخاطر یک انتقاد تشکیلاتی بیش نبود.
این فقط داستان غم انگیز من نیست بلکه داستانی بود بی پایان. در همان ایام من شخصا شاهد بودم که بیش از 100 نفر از افراد معترض سازمان به زندان ابوغریب به همین جرم از طرف سازمان مجاهدین زندانی شدند. سر نوشت همه آنها سرنوشتی یکسان بود.
آقای ریچارد آرمی، مایلم در صورت تمایل با انبوهی از مدارک و اسناد با شما حضورا برای اثبات حرفهام دیدار کنم. دیداری که تا به امروز با انسانهای و شخصیت های زیادی انجام شد از جمله دیدار حضوری با مامور تهیه گزارش دیدبان حقوق بشر در ارتباط با نقض گسترده حقوق بشر در داخل سازمان مجاهدین انتشار پیدا کرد که یکی از آن شاهدین گزارش اینجانب می باشم.
سازمان مجاهدین خلق در طی دوران حیاتش مرتکب جنایات زیادی شد اما من در این ظرف محدود علاقه ای برای اشاره به همه آنها نداشتم فقط به گوشه های از آن اشاره کردم که خودم شخصا آن را تجربه کردم. اما هدف اصلی من در این نامه صرفا برانگیختن توجهات هر چه بیشتر شما در ارتباط با این گروه میباشد. چرا که سئوال من از شما بعنوان یک قربانی این این گروه که رسما بعنوان تروریست شناخته شده است، این است که آیا شما برای تهیه این دفاعیه به این همه درد و رنج افرادی که از دست این فرقه آسیبهای جدی دیده، برخی کشته شده و برخی بصورت مادام العمر علیل شده اند، توجه ای دارید یا نه؟
با احترام علی قشقاوی
هشتم دسامبر 2006