درباره فرقه رجوی (سازمان مجاهدین) سه گونه داوری در داخل و خارج از کشور رایج است:
۱. اغلب فعالان سیاسی و فکری ایرانی داخل و خارج از کشور با تأکید بر وجه خشونت ورزی و شورشگری مسلحانه در هویت و استراتژی این سازمان، از موضع نفی و مخالفت اظهار نظر میکنند و این گروه را از عوامل اصلی تولید چرخه معیوب «تروریسم ـ خشونت» میدانند که در راه تعمیق و گسترش مردمسالاری و اعتلای فرهنگ مدارا و گفتگو موانع اساسی آفریده است.
۲. اکثر اقشار مختلف مردم با تأکید بر”منافقین” نامیدن این سازمان و قرار دادن نام آن در کنار صدام، اعلام برائت از این گروه را در شعارهای خود نوعی وظیفه دینی و انقلابی میدانند.
برهمین اساس بسیاری از نظرسنجیها که به شیوه علمی در محیطهای مختلف اجتماعی صورت پذیرفته نیز نشان میدهد که حتی نسل سوم و جوانانی که تجربه مستقیم مواجهه با عملکرد این گروه را نداشتهاند، بر این باورند که سازمان مجاهدین گروهی مسلح است که برای رسیدن به اهداف خود، تا کنون خون بیگناهان بسیاری را بر زمین ریخته و در خدمت ارتش متجاوز رژیم بعث صدام قرار گرفته است.
۳. در فضای بینالمللی و رسمی، به ویژه پس از اعلام موضع رسمی دولت آمریکا در آبان ۱۳۷۳ (اکتبر ۱۹۹۴) و مواضع مشابه چند کشور اروپایی و سپس اعلام اتحادیه اروپا مبنی بر شناسایی این سازمان به عنوان یک گروه تروریستی تحت حمایت دولت صدام، بسیاری از نهادهای رسمی و غیررسمی بینالمللی، متأثر از موفقیتهای دیپلماتیک و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران و هماهنگ با گسترش جوّ جهانی ضد تروریسم در سالهای اخیر، سازمان مجاهدین خلق را مطرود و محکوم ساختهاند. و حتی اکثر گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خارج از کشور نیز این سازمان را یک «فرقه تروریستی» با ایدئولوژی خون و خشونت توصیف میکنند.
آخرین پژوهشهای مبتنی بر اسناد و مدارک و بررسی کلیه متون و خاطرات بر جای مانده از درون سازمان طی ۴ دهه گذشته، آشکارا اثبات میکند که شکلگیری یک گروه سیاسی مبتنی بر «خشونتورزی»، «التقاط ایدئولوژیک»، «ماجراجویی»، «افراطگری» و «تقدیس تشکیلات» نمیتواند مسیر و فرجام صحیحی یابد و ثمرات تلخ و فاجعهبار آن برخاسته از ریشههای آفتزدهای است که نادیده گرفتن آنها مستلزم نفی واقعبینی خواهد بود.
وضعیت سازمان پس از اعلام رسمی تغییر ایدئولوژی به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴ تا پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز شورش مسلحانه گسترده علیه نظام جمهوری اسلامی که از دهه ۶۰ آغاز شد، و متعاقب آن خروج تشکیلات اصلی از ایران و سکونت در کشورهای غربی و عراق، سرنوشت و فرجام سیاسی و ایدئولوژیک پرحادثه و شگفتانگیزی برای آن رقم زده است که در این مقاله تنها میتوان بخشی اندک از سرفصلهای آن را مرور نمود.
اقتباس از کتاب سازمان مجاهدین خلق – پیدایی تا فرجام
سیروس