نامه آقای حسین مملوکی به برادرش جعفر
سلام !
امیدوارم حال شما خوب باشد. شماره ای از شما ندارم که با شما تماسی بگیرم و شما هم تماسی با ما نمی گیرید که از وضعیتت مطلع شویم.
بعد از زلزله در آلبانی انتظار داشتم تماسی با من بگیری ولی خبری از شما نشد. خودم هم نمی دانم که چگونه و از چه راهی می توانم با شما تماس بگیرم؟!
من خبرهای مربوط به شما را دنبال می کنم . من می دانم که از ناراحتی قلبی رنج می بری و الان نمی دانم در چه وضعیتی هستی؟! ای کاش می توانستم به شما کمک کنم . سرکرده فرقه برای مردم آلبانی هزینه های هنگفت می کند چرا برای شما هزینه نمی کند؟!!! چرا شما را برای مداوا به خارج از آلبانی اعزام نمی کند؟!!!
این همه سال در زندان آنها بودی از تو سوء استفاده کردند اما حاضر نیستند شما را معالجه کنند! اصلا شما برای سرکرده فرقه ارزشی دارید؟! در فرقه ای خودت را اسیر کردی که فقط به فکر نابودی شماست و شما را در آلبانی زندانی کرده است.
واقعا شما در آلبانی آزاد زندگی می کنید؟ شما حتی نمی توانید تماسی با خانواده خودتان داشته باشید! نامه هایی تا به حال برای شما ارسال کردم. به شما گفتم چه بلایی بر سر خودت آوردی. عکس جدیدت در آلبانی را دیدم از چهره ات مشخص است که زیر فشار هستی و حرفهای ناگفته زیاد داری!
من تا آنجایی که در توانم هست دنبال آزادی شما هستم. شما هم بایستی تلاش کنی و از چاهی که در آن افتادی خودت را نجات دهی … خودت را نجات بده و مابقی عمرت را آزاد زندگی کن . ما هم در کنار شما هستیم .
برادرت حسین مملوکی