باز هم عروسک خیمه شب بازی مجاهدین از غار آلبانی سربرآورده و برای جایگاه بخشی برای خودش ، همه را برای تکریم به مسعود مجبور می کند. این زن که عقل در سر ندارد، این بار با شگرد مسعود پرستی، سعی دارد برای خودش جای پا باز کند!
مریم در توئیتی نوشته است :
” اعضاء و هواداران مجاهدین، با مبارزه و پیکاری هر چه پرشورتر از مسعود ، قدردانی می کنند، اما این فقط یک قدردانی معمول نیست. بلکه پای فشردن بر نبرد با ظلم و ستم و استثمار است . ”
برای چه باید ازمسعود قدردانی کرد؟
مسعود رجوی چه گلی به سر اعضاء و هواداران زده است ؟
من سالها عضو رسمی سازمان مجاهدین بودم. مسعود آنقدر گل زده است که نمی دانم از کجا شروع کنم! همه اش هم گلی نبود که به سرمان زده بود، گلهائی بود که به دروازه خودی زده بود. تعدادی از گل بخودی های مسعود عبارتند از :
– تجرد اجباری همه ی اعضاء مجاهدین، به جز خودش!
– انقلاب ایدئولوژیک برای همه، به جز خودش!
– انتقاد از خود بعنوان یک اصل مهم و پایه ای برای همه، به جز خودش !
– غسل هفتگی ( به معنی بیان احساسات جنسی و تناقضات جنسی و غرایز…) و بعد روزانه برای همه ، به جز خودش!
– طلاق خانواده و سنگ زدن به خانواده های همه ی اعضاء، به جز خانواده ی خودش!
– طلاق فرزند و بچه های همه ی اعضاء ، به جز خودش!
– اجبار به له کردن فردیت و شخصیت همه ی اعضاء، به جز خودش !
– طلاق زن و زندگی برای هر مرد به جز خودش و بردن همه ی زنان به حریم خودش طبق بند ” ب” انقلاب ایدئولوژیک !
– ممنوع بودن هر تماسی با خانواده و کلا با بیرون ازخود برای همه ی اعضآء، به جز خودش !
اگر از خیانت های مسعود بخواهم بنویسم ، مثنوی صد من کاغذ می شود، اما حیف که وقت همه مان ارزش دارد و نمی خواهم با ذکر خیانت های کثیف مسعود ، آنرا تلف نمایم.
بالاترین خیانت مسعود ، خیانت به اعتمادی بود که همه ی ما روزگاری در حق او به رایگان هدیه کرده بودیم، کوچکترین اعتراض ما، با زندان و شکنجه پاسخ داده می شد.
اما من به نوبه ی خودم ، یک قدردانی بزرگ به مسعود رجوی بدهکارم، باید تا به ابد قدردان مسعود باشم که به من یاد داد:
– هر انسان نمائی ، انسان نیست!
– هیچ انسانی به سعادت نمی رسد ، مگر آنکه دو بار زاده شود، یک بار از مادر خویش ، و بار دیگر از خویشتن خویش، تا حقیقت درونش، در زایش دوم، هویدا شود، من سعادت امروزم را مدیون مسعود رجوی و فرقه ی کثیف او هستم، چرا که فهمیدم یک انسان چقدر می تواند پست و ذلیل باشد و من امروز حیات واقعی ام را آغاز کردم.
– ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻤﯿﺮﻧﺎﻥ ﺳﻨﮕﮏ ﺭﺍ ﭘﻬﻦمی کند ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺗﻨﻮﺭ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺩﻳﺪی ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ مییفتد؟ ﺧﻤﯿﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮕﻬﺎ می چسبد ﺍﻣﺎ ﻧﺎﻥ ﻫﺮﭼﻪ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮمیشود، ﺍﺯ ﺳﻨﮕﻬﺎ ﺟﺪﺍ میشود ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ فرقه ی رجوی و زندان هایش در اشرف برای من ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺗﻨﻮﺭ بود ﻭ آن زجرها و شکنجه ها است ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮ میکند ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺨﺘﻪ ﺗﺮمیشود ﺳﻨﮓ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺑﺨﻮﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. امروز من از کوران بدبختی های یک فرقه عبور کردم و این بزرگترین تجربه و دست آورد من از فرقه رجوی بود ، اینکه هرکسی شعار آزادی می دهد ، حتما یک آزادیخواه نیست!
– عمرم را تلف کردم و فهمیدم که فهمیدن همه چیز لازم نیست .
– ریشه ی رهبران نالایق مثل رجوی ، چونان درختان ریشه در مرداب ، لرزان است .
– رجوی سیاست نمی دانست، چرا که بهترین سیاست صداقت است که او نداشت .
– مسعود رجوی شجاعت را به من آموخت، چرا که من توانستم بعد از شکست پیوستن به مجاهدین، به او “نه” بگویم و لبخند بزنم، چرا که هر گاه توانستید بعد از یک شکست لبخند بزنید، شما متاعی را بدست آوردید به نام شجاعت!
– هرگز رجوی نخواهد توانست ما را به آرمانمان برساند!
– رجوی در ابتدا یک گره کور بود، اما در نهایت به صدها گره بازنشدنی مبدل گشت!
– عشق، یگانه منبع نیرو و قدرت هر انسانی است و رجوی آن عشق را نشانه گرفته بود تا از بین ببرد!
– رجوی نابود شد، چرا که یک گروه با گرامیداشت همه ی یاورانش ، توان ایستائی دارد. رجوی قصد نابودی تک تک ما را داشت ، غافل از اینکه در تلاش بود خودش را نابود کند.
– سرایش بهتر از زندگی امروزم ، شاید نیاز به آن سفر تلخ داشت!
– کسی که برای کسب هدفی، خانواده ی خود را ترک کند و منکر آنها شود، در پی خفت ابدیست!
– من در زندان های رجوی افراد پلیدی دیدم که مرا شکنجه می کردند و می دانم که فرمانروای نیک ، دست نشانده های پلید ندارد!
– ما در فرقه ی رجوی زندگی شرم آوری داشتیم، چرا که زندگی بدون آزادی ، شرم آور است.
– روابط ما در فرقه ی رجوی هرگز نمی درخشید، چرا که تمامی روابط انسان ها با عشق می درخشد.
– من بدرستی آموختم که آنچه سرنوشت ما را تعیین می کند، شرایط زندگی مان نیست ، بلکه تصمیم های ماست!
– رسوائی امروز رجوی ، محصول این است که : رسواترین آدمها ، فریبکارانند…
این همه درس گرفتم !
آیا من نباید قدردان مسعود رجوی باشم؟
مسعود رجوی شایسته قدردانی است، چرا که من این همه درس را از او آموختم، رجوی آموزگار شیطانی بود که قصد داشت به ما شیطانیت را آموزش بدهد، اما امثال ما که جدا شدیم ، با ” نه ” گفتن ، به او گفتیم که مسعود رجوی و مریم ، فریبکارترن و شیاد ترین و البته ابله ترین ، فرمانروای تاریکی ها هستند…
فرید