انزوا – کنترل ملأ و محیط زندگی فرد
رهبران فرقه ها نمی توانند بعد از تغییر یک عقیده در فرد تازه جذب شده، احساسات وابسته به آن عقیده را هم از ذهن او پاک کنند، همین احساسات مثل علاقه به خانواده و دوستان قدیم اگر به خاطر آورده شوند و برای مدتی طولانی فعال باشند، می توانند عقیده ی گذشته را در فرد احیا نمایند. در نتیجه رهبران فرقه ها بعد از تغییر یک عقیده مجبورند راهی برای خاموش کردن احساسات گذشته و یا به خاطر نیاوردن آن ها توسط فرد تازه جذب شده پیدا کنند. یکی از مؤثرترین راه های رسیدن به این هدف منزوی کردن فرد از گذشته است. طبعاً ایده آل رهبران فرقه های مخرب، هم انزوای فیزیکی و هم روانی فرد از گذشته است، مانند انزوایی که پیروان دیوید کوروش در پایگاه آن فرقه در مانت کارمل شهر ویکو در تگزاس داشتند یا شهر جونز برای پیروان جیم جونز؛ افغانستان برای القاعده و پادگان اشرف در عراق برای مجاهدین خلق. اما در بسیاری موارد به خصوص در مورد فرقه های کوچک تر، انزوای فیزیکی عملی نیست و رهبر فرقه مجبور است به انزوای روانی رضایت دهد. همچنین از آنجا که فرقه های مخرب خواهان جذب نیروهای جدیدتر هستند، آن ها به نوعی باید در جامعه حضور داشته و در نتیجه نمی توانند تمام اعضای خود را به طور دائم در انزوای فیزیکی از دنیای بیرون نگه دارند و در نتیجه مجبورند خود را به انزوای روانی حداقل تعدادی از اعضا محدود نمایند.
در خصوص اهمیت انزوای فیزیکی و روانی اعضای فرقه ها از دنیای بیرون، پروفسور رابرت پیپ می گوید: “جامعه شناسان معتقدند که مهم ترین ویژگی فرقه ها، سیستم اعتقادی آن ها و یا وجود رهبران سمج آن ها نیست، بلکه وجود مرزهای محکمی است که درون گروه را از جامعه بزرگ جدا می سازد. این مرزهای محکم اهمیت فوق العادهای دارند چرا که به این وسیله رهبران فرقه ها می توانند کنترل کاملی روی زندگی شخصی و خصوصی اعضا داشته باشند…. این شیوه ی کنترل محکم، از ضروریات حفظ یک سیستم اعتقادی {درون فرقه ای} است که اختلاف فاحشی با ارزش ها و فرهنگ پیرامون دارد.”
استیون بروس ماچ در مورد اهمیت انزوای روانی در جایی که انزوای فیزیکی ممکن نیست، می گوید: “اگر چه کنترل موجود در گروه هایی که در شرایطی با مرزهای محکم فیزیکی زندگی می کنند را نمی توان در گروه های با انزوای روانی به وجود آورد، اما به نظر می رسد که اعضای گروه های تندرو می توانند در میان مردم بوده و به فعالیت خود ادامه دهند. اگر چه انزوای فیزیکی (که می تواند شکل های مختلف به خود بگیرد، مثل نوعی زندان، و یا حضور آخر هفته به دور از جامعه) ابزار خیلی مهمی در دست مخدوش کنندگان ذهن می باشد، اما این مرزهای نامریی و محکم روانی است که افراد آن را با خود به این طرف و آن طرف کشانده و باعث می شود که آن ها بتوانند خود را و گروه خود را از بقیه جامعه جدا کنند. البته مؤثر بودن چنین دیوارهایی در گرو موفق بودن سیستم مخدوش سازی ذهنی است که در درون گروه به کار گرفته می شوند. بنابراین {در صورتی که سیستم کنترل فکری نتواند کار خود را به نحو احسن انجام دهد} رو به رو شدن اعضا با جامعه و حتی رو به رو شدن با افکار متفاوت می تواند باعث تضعیف اعتقادات آن ها و شکسته شدن آن وضعیت روانی شود که اعضا در آن قرار داده شده اند. بنابراین گروه های تروریستی در جامعه ای می توانند به نحو احسن عمل کنند که آن جامعه بیشرین نقاط اشتراک از نظر جهان بینی را با گروه داشته باشد. {مشابه افغانستان و یا بخش هایی از پاکستان برای القاعده.}”
اگر چه بعضی از فرقه ها مثل القاعده به دلیل مشابهت های عقیدتی با جامعه ای که در آن حضور دارند (مثل افغانستان تحت حکومت طالبان و یا حضور در مناطقی از پاکستان که تحت نفوذ طالبان پاکستان است) احتیاج مبرمی به ایجاد انزوای فیزیکی کامل از جامعه ندارند و می توانند به انزوای روانی اعضای خود در سایر کشورها رضایت دهند، اما مدل و مراحلی که مجاهدین برای منزوی کردن کامل اعضای خود از دنیای بیرون به کار گرفتند را می توان در اغلب فرقه های مخرب مشاهده نمود و در نتیجه ضروری است که قدری درباره آن صحبت شود.
مراحل منزوی کردن اعضا از جامعه توسط مجاهدین خلق
1 – حرفه ای کردن اعضا: عضویت در درون فرقه یک کار نیمه وقت نیست، بلکه یک نوع از زندگی است که تمام وقت و فکر انسان را به خود معطوف می سازد. فرقه های مخرب، افراد تازه جذب شده را به تدریج و گاهی در همان برخورد اول مجبور می کنند که از زندگی گذشته ی خود، کار، تحصیل، و خانواده جدا شده و تبديل به عضو حرفه ای فرقه شوند.
2 – وابستگی مالی: اعضای تازه جذب شده تحت عناوین مختلف تشویق می شوند که تمام دار و ندار خود را به فرقه داده و درآمد و کار مستقلی در دنیای بیرون نداشته باشند، در نتیجه دیر یا زود آن ها حتی برای شخصی ترین و اساسی ترین نیازهای مادی خود وابسته به فرقه می شوند.
3 – خانه های جمعی: فرقه ها به بهانه های مختلف افراد را تشویق می کنند که زندگی عادی، خانه و خانواده را ترک کرده و زندگی مشترکی را با سایر اعضا شروع کنند. از جمله دلایل فرقه برای زندگی مشترک اعضا از این قرار است:
الف: دلایل امنیتی: دشمن در کمین فرقه و اعضای آن است و آن ها نمی توانند امنیت افراد را در دنیای بیرون و خانه شخصی تأمین کنند.
ب: دلایل مالی: از آنجا که فرد جذب شده به یک باره و یا به تدریج تمام اموال و درآمد خود را به فرقه می دهد، نمی تواند متقبل هزینه ی زندگی جدا از فرقه شده و مجبور می شود که زندگی در خانه های جمعی را انتخاب کند.
ج: تطهير: بعضی اوقات فرقه ها بسیار صریح و روشن خواست خود را در خصوص زندگی در خانه های جمعی بیان می کنند و به اعضا می گویند که این تنها راهی است که آن ها می توانند خود را از «کثافات درون جامعه» پاک کرده و مثلاً «انقلابی» شده و انقلابی باقی بمانند، با اخلاق «بورژوازی» خود برخورد کرده و خود را مثلاً «مارکسیست» و یا «مجاهد» سازند.
د: انزوای کامل فيزيکی: فرقه ها به بهانه های مختلف مثل حفظ اسرار درون فرقه، امنیت فرقه و افرادش، و یا قوانین خانه های جمعی، افراد را وادار می کنند که تمام ارتباطات خود با دنیای بیرون را یا کاملاً قطع کرده و یا آن را به طور کامل تحت کنترل قرار دهند. بدین ترتیب افراد مجبور می شوند حتی برای تماس با اولیای خود از مسئول خود در فرقه اجازه بگیرند.
ه: انزوای روانی: فرقه ها، حتی آن هایی که منطقه ای دور و ایزوله از دنیای بیرون برای خود به وجود آورده اند، همچنان احتیاج دارند که اعضای خود را به دلایل مختلف به دنیای بیرون بفرستند؛ در نتیجه تنها انزوای فیزیکی برای این گروه ها کافی نیست و همه فرقه ها محتاج انزوای روانی و ساختن دیوارهای نامریی و محکم روانی برای جدا کردن اعضا از بقیه ی افراد جامعه هستند. توجه شود که حتی در انزوای مطلق فیزیکی، بدون انزوای روانی، فرد می تواند حتی با دیدن یک گل سرخ، یک بوی آشنا و یا یک وزش بادِ خاطره آور، به یاد خانواده و زندگی گذشته افتاده و ستون های عقیدتی فرقه ای او به لرزه درآید. در نتیجه انزوای روانی به هر صورت از الزامات کنترل ذهن است. فرقه ها از طریق ایجاد شک و ترس بیمارگونه در اعضا نسبت به دنیای بیرون می توانند بنیاد چنین دیواری را در ذهن آن ها بکارند.
کتاب فرقه های تروریستی و مخرب
نوعی برده داری نوین
دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های 401 الی 403
تنظیم از عاطفه نادعلیان