اصرار کردن بر حرف و عقیده اشتباه عین خریت است!
داشتم مجله را نگاه میکردم چشمم به این جمله افتاد راستی چه حرف درستی بود! این یکی از جملات دکتر شریعتی بود. وقتی در مناسبات سازمان نگاه میکردم می دیدم که واقعا اصرار بر انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان توسط رهبران و اعضا و هواداران آن تنها یک خریت بود.عقیده و حرفی که معنی و مفهومی نداشت و راهی به جلو برای آن باز نشد و همیشه نیز سازمان ما را مسئول به جلو نرفتن این حرف اشتباه میدانست. اگر کمی عمیق تر بررسی کنیم می بینیم که در واقع این بازی فکری به دور از خواستگاه های تشکیلاتی برای کنترل اعضا نبوده و نیست چرا که ما در زمانی زندگی میکنیم که دیگر ساختن یک ایدئولوژی و مکتب و مذهب مد نیست و آنقدر انسانها آگاه شده اند که دیگر پوشالهای اینچنینی را قبول نمی کنند. باز هم عمیق تر نگاه کنیم همین جامعه بی طبقه توحیدی تنها خواستگاه سازمان برای به کنترل در آوردن یک جامعه با قوانین استالینیستی بود چون مردم ما به دلیل مذهبی بودن کمونیسم را قبول نداشتند. رهبران سازمان برای عقب نماندن از جریانات چپ آن موقع اینرا به راه انداختند. ولی به هر حال دیدیم که این موضوع نه تنها همه گیر نشد بلکه مثل بقیه حرفها و ادعاهای غلط از بین رفت و به فراموشی سپرده شد. اصولا سازمانهایی که حرفهایشان مورد قبول مردم واقع نمی شود خود بخود از صحنه حذف میشوند شاید روزگاری با باد کردن و بالا بردن بادکنکی موفق به جمع عده ایی شده بودند اما این چیزی را ثابت نمی کند. اصولا خلاف جریان آب شنا کردن و با مردم همراه نشدن این ها را هم دارد. سال 57 اکثر مردم دست اندر کار انقلاب شدند اما سازمان هنوز آنرا قیام می نامید. بعد ایران وارد جنگ با عراق شد همه به دفاع پرداختند اما سازمان سر از عراق دشمن در آورد. حالا هم که خود بهتر میدانید… بلا خره اینهمه نعل وارونه زدن و ساز مخالف را نواختن به کجا میرسد نمیدانم اما آنچه که حالا میدانم این است که ایدئولوژی و حرف و عقیده این سازمان یک راه غلط است.
اصغر فرزین