در همان ساعت اول ورودم به قسمت پذیرش سازمان از من سوال شد که چه تخصصی داری؟
رفته رفته روزهای عید 73 از راه میرسید و مسئولین سازمان اعضا را برای مراسم عید آماده میکردند. مسئولین سازمان از عید این سنت قدیمی ما ایرانیان هم مانند دیگر مناسبت ها استفاده ابزاری می کردند. آنها در حقیقت مراسم عید و سال تحویل را در خدمت و برای قدرت نمایی رجوی میخواستند. من در پاسخ سوال آنها گفتم من همه کارهای فنی را بلد هستم. یک ساختمان را به من نشان دادند و گفتند ما میخواهیم که آن را برای روز عید بازسازی و بعنوان سالن غذا خوری از آن استفاده کنیم. در جریان طرح می بایست دو دیوار اصلی ساختمان را تخریب میکردم در حالیکه هیچ ابزار مناسبی برای این کار وجود نداشت و از طرف دیگر یکی از دستانم مشکل داشت ولی آنها اصرار داشتند که ما تعهد داده ایم که تا قبل از مراسم سال تحویل این سالن را تحویل دهیم. از همان شب اول و از ساعت یک بامداد شروع به کار کردم. فشار جسمی فوق العاده ای بر من وارد میشد. در شبانه روز مستمرا مشغول کار بودم بدون لحظه ای استراحت، مسئولین سازمان مستمرا روی من فشار می آورند. بالاخره یکساعت قبل از سال تحویل سالن غذا خوری آماده شد.
دیگر نایی در بدن نداشتم و به زحمت روی پاهایم بند می شدم. داشتم خودم را برای استراحت آماده میکردم تا بعد از چند روز یک خواب مکفی داشته باشم که مسئولم آمد و گفت سریع برو خودت را برای مراسم سال تحویل آماده کن من فقط 10 دقیقه وقت داشتم تا لباسهای خودم را بپوشم. با وجود اینکه از ناحیه دست درد زیادی احساس میکردم مرا تحت فشار قرار دادند که می بایست کنار دیگر اعضا دست بزنم و برقصم. خستگی ما اصلا برایشان مهم نبود وقتی داشتم با زبان محلی (عربی) با یکی از همشهریان اعتراض خودم را مطرح میکردم با من برخورد کردند که در مناسبات فقط باید به زبان فارسی صحبت کنی و نباید محفل بزنی. برایم خیلی عجیب بود که چرا اینقدر روی فشردگی برنامه ها و خسته کردن اعضا اصرار دارند. فشارهای جسمی و روحی و روانی هر ساله و در آستانه نوروز باعث میشد که هیچ احساس خوشحالی نسبت به فرا رسیدن سال جدید نداشته باشم. همه چیز رنگ و بوی تملق و ریا کاری و ظاهر سازی داشت. در حقیقت بهار، عید و ما اعضا همگی ابزار و وسیله ای در دست فرقه برای اثبات کیش شخصیت رجوی بودیم.
رجوی در طی این سالیان بزرگترین عید باستانی ما ایرانیان را از محتوا خالی و در خدمت خود در آورده بود. سالیان بعد از جدایی از این فرقه ضد انسانی برای اولین بار فضای بهار و معنی عید را احساس کردم و با حضور بر سر سفره هفت سین خانواده ها بر سالیان عمر از دست رفته حسرت خوردم و بر رجوی بخاطر از بین بردن تمامی سرمایه عمر و جوانی لعنت فرستادم.
به امید آزادی اسیران در بند در بهار 97
محمود عوده زاده