مرضیه قرصی جدیدترین عضو جداشده از گروه مجاهدین است. جداشدن او از این گروه بیشتر از آن جهت اهمیت دارد که جدایی زن ها از این گروه بسیار دشوار به نظر می رسد، اما جداشدن روناک و مرضیه که سال گذشته از مجاهدین بریدند، نه تنها تابوی دشواری جداشدن از این گروه را شکست، بلکه ضربات مهلکی نیز بر پیکره نیمه جان مجاهدین وارد آورد.
جریان زندگی مرضیه قرصی که 10 سال سابقه عضویت در این گروه را داشته، چیز متفاوتی است. همسر مرضیه، او و فرزند شیرخواره اش را در سال 75 به بهانه سفر به خارج از کشور به قرارگاه اشرف می برد تا به مجاهدین بپیوندند. آنان به عضویت این گروه درمی آیند اما سران مجاهدین اعلام می کنند که حاضر به نگهداری کودک در قرارگاهشان نیستند که شوهر مرضیه، سعید شیرخواره را به ایران آورده و به مادر مرضیه می سپارد.
اما ادامه زندگی مرضیه که اکنون جوانی خود را به هدر رفته می بیند، حکایتی تلخ دارد که خود او برای ما تعریف می کند. مرضیه می گوید در اولین ساعات حضورشان در این قرارگاه مجاهدین آنان را از هم جدا می کنند اما به این نیز اکتفا نکرده و آنان را مجبور به طلاق نیز می کنند.
او ادامه می دهد: 5 ساعت با من صحبت کردند و مرا مجبور کردند که طلاق نامه را امضا کنم و می گفتند شما را از لحاظ فیزیکی جدا کردیم اما از لحظ ایدئولوژی حتی در ذهن خود نیز نباید با او زندگی کنی.
این عضو جداشده از گروه مجاهدین با تاکید بر اینکه از همان روزهای اول قصد کرده از این گروه جدا شود اما این اجازه را به او نمی دادند، گفت: همسرم چند بار درخواست ملاقات با من را کرده بود که این اجازه به او داده نشد اما فقط یک بار این اجازه را دادند و آن هم به این خاطر بود که می خواستند من را مجبور کنند تا اورا مجاب کنم که نباید از مجاهدین جدا شود.
وی شستشوی مغزی، ترساندن و شکنجه را از جمله ابزارهایی عنوان می کند که مجاهدین برای جلوگیری از جدایی روزافزون اعضایشان به کار می گیرند و اظهار داشت: به من می گفتند اگر به ایران برگردی دیگر بچه ات را به تو باز نمی گردانند، تو را به زنجیر می کشند و به تو غذا نمی دهند، اما من تصمیمم را گرفته بودم.
مرضیه افزود: زنها در آنجا دیگر مثل قبل نیستند و انگیزه ای در بین اعضاء وجود ندارد و می توانم اینگونه بگویم که حدود 80 درصد نیروها دیگر نمی خواهند در این گروه تروریستی بمانند.
این عضو جداشده مجاهدین، از حاکم شدن روح مردگی در قرارگاه اشرف که خود مجاهدین آن را پایگاه مرکزی مبارزه علیه ایران می نامیدند، خبر داد و گفت: مژگان (یکی از سرکردگان مجاهدین) هر کسی که از آنجا (قراگاه اشرف) می رفت را خائن می نامید و الان فکر می کنم به خیال خودشان برای من هم پرونده تشکیل دادند.
مرضیه را در ماه های آخر به زندان انداخته بودند تا نتواند به حقیقت یعنی جدایی از مجاهدین دست یابد و آنگونه که می گوید 7 ساعت مستمر او را که یک روز کامل هیچ غذایی نخورده بود مورد شکنجه روحی قرار داده اند تا از تصمیمش منصرف شود.
مرضیه، اظهار داشت: اخیرا در قرارگاه اشرف اقدامات فراوانی را برای برگرداندن روحیه نیروها در دستور کار گذاشته بودند و ادعا می کردند زندان ندارند و شکنجه نمی کنند اما واقعا دروغ می گفتند چون خودم دیدم که یکی از دخترهای عضو را که می خواست از آنان جدا شود به بهانه مریضی از بین ما جدا کردند و بعدها اعلام کردند که پزشکان موفق به درمانش نشده اند و فوت کرده است درحالی که ما بر اساس قرائن یقین داشتیم او را کشته اند و به این ترتیب اگر بتوانند هر کس را که خواهان جدایی از آنان باشد سر به نیست می کنند.
وی فرار مریم و مسعود رجوی از قرارگاه اشرف را نیز از جمله عواملی دانست که اعضای گروه را متوجه پوچ و بی هویت بودن ادعاهای سرکردگان مجاهدین کرد و افزود: مجاهدین به هر بهانه ای به دنبال این هستند تا اعضایشان را حفظ کنند و حتی تا آنجا پیش رفته اند که اعضای خواهان جدایی را با تحریک به دست سایر اعضای خانواده اش که در مقر هستند می سپارند تا شکنجه شان کنند.
این عضو جداشده مجاهدین، همچنین از محدودیت های شدید اطلاع رسانی یعنی جلوگیری از دسترسی اعضاء به رسانه ها و اخبار واقعی و همچنین ارتباط بی واسطه با خانواده شان خبر داد و اظهار داشت: چندین زن دیگر هم به همراه من می خواستند از مجاهدین جدا شوند، اما آنها را آنقدر شستشوی مغزی دادند که نتوانستند برگردند.
مرضیه با بیان اینکه وقتی از بین آنان بیرون آمدم به بسیاری از دروغ هایی که در مورد ایران می گفتند پی بردم، گفت: فکر می کردم اگر به ایران بگردم من را به زندان می اندازند و شکنجه ام می کنند ولی هرگز اینگونه نبود و چنین برخورد خوبی هرگز برای من قابل پیش بینی نبود.
اوج داستان غم انگیز زندگی مرضیه آنجا بود که به ما گفت من به نوعی گروگان مجاهدین بودم و زمانی که علت این مساله را پرسیدیم گفت: وقتی مجاهدین پس از جدا کردن اجباری من و همسرم از یکدیگر اصرار ما را برای ملاقات با هم دیدند، به شوهرم گفتند که اگر در عملیاتی که به او سپرده اند تا در ایران انجام دهد، موفق شود، به او اجازه خواهند داد که با من ملاقات کند اما رفتن شوهرم بی بازگشت بود چون شوهرم در آن عملیات کشته شد.
خبرنگار سیاسی "مهر" زمانی با مرضیه به گفت وگو نشست که او پس از 10 سال، سعید طفل شیرخواره اش را که برای پیوستن به مجاهدین 10 سال رهایش کرده بود دوباره در آغوش گرفت و دیگر حتی لحظه ای حاضر به جداکردن او از خودش نبود.
مرضیه باور نمی کرد که بتواند دوباره فرزندش را ببیند اما او اکنون علاوه بر آنکه دوباره سعیدش را به دست آورده است بلکه با جدایی خود از گروه مجاهدین توانسته ضربه ای مهلک بر این گروه تروریستی وارد آورده و آنان را یک گام دیگر به فروپاشی نهایی نزدیک تر سازد.
خبرگزاری مهر