بنا بر گزارش های رسیده به فراق، فرماندهان فرقه رجوی از چند روز پیش با برگزاری نشست های طولانی این کار را کلید زدند.
زهرا مریخی دو روز پیش در یک نشست هشت ساعته برای لایه ها، دروغ های همیشگی خود درباره کانون های شورشی را به خورد اعضای بی خبر از همه جا داد.
در این نشست که فهیمه اروانی، زهره اخیانی، صدیقه حسینی و تمام رده های فرماندهی آقایان حضور داشتند
وی اظهار کرد: الان تعداد کانون های شورشی ما به یک میلیون رسیده و تمام امید آنها به درون فرقه است.
مریخی در اظهاراتی خنده دار افزود: تعداد زیادی از کانون های شورشی ما از ارتش، کادرهای نیروی انتظامی و روحانیون هستند ولی به خاطر انجام ماموریت نمی توانیم آنها را در آنتن زنده پوشش دهیم.
سخنان این زن دجال که از روی دست مسعود رجوی و مریم قجر درس حیله گری را برداشته است آنجا خنده دارتر می گردد که کانون های به اصطلاح شورشی فرقه جز در بیابان ها و حاشیه دشت ها آن هم در شب جرئت ظاهر شدن ندارند.
اما از کانون های مسخره شورشی فرقه که بگذریم، اینکه حقیقت ماجرای ۱۹ فروردین ۹۰ چه بوده و فرقه چرا همه ساله در تکاپو برای پوشاندن آن می باشد جالب است. با هم این ماجرا را مرور می کنیم:
با حمله آمریکا به خاک عراق در مارس سال ۲۰۰۳، این کشور درگیر نـــــاآرامـــی و جنگهای داخلی شد و در طول نزدیک به یک دهه با حضور نظامیان آمریکایی در خاک عراق، این کشور مسلمان عملا به مأمن گروههای تروریستی تبدیل شده بود که القاعده، گروههای تندروی تکفیری، گروههای کمونیست و بالاخره سازمان مجاهدین خلق یا همان فرقه رجوی از جمله این گروه ها بودند، اولویت عراقیها برای تامین امنیت، خروج سازمانها و گروههای تروریستیای بود که به پشتوانه حضور آمریکاییها، رسما به فعالیت در عراق مشغول بودند.
پادگان اشرف و اعضای فرقه نیز به عنوان تنها گروه تروریستی که بهصورت کاملا آشکار در خاک عراق استقرار داشتند، به حکم نخستوزیر و خواست ملت عراق، باید خاک این کشور را ترک میکردند و به غصب ۲۵ ساله پادگان اشرف پایان میدادند. سران این فرقه تروریستی که پیش از این همکاری با نظامیان آمریکایی در عراق و شرکت در عملیاتهای تروریستی با هدایت آمریکاییها در این کشور را تجربه کرده بودند، بار دیگر دست به دامان آمریکاییها شدند تا در برابر خواست قانونی دولت و ملت عراق بایستند.
سازمانی که در حدود چهار دهه قبل با شعار مبارزه با امپریالیسم تاسیس شده بود و در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی ایران دست به ترور مستشاران آمریکایی در ایران میزد، حالا به دامان همان امپریالیسم پناه برده بود. صرف میلیونها دلار پول نفت عراق که در زمان صدام به این گروه هدیه داده شده بود، برای برگزاری مراسمهای این فرقه در اروپا با حضور سخنرانان اجارهای که اغلب ویژهسیاســتمداران بازنشسته اروپایی و آمریکایی بودند، فقط بخشی از تلاشهای مسعود رجوی برای باقیماندن در عراق بود؛ این پارلمانترها و ویژهسیاســتمداران اروپایی و آمریکایی بابت ۱۰دقیقه سخنرانی حدود ۲۰هزار دلار دریافت میکردند تا از حضور مجاهدین در عراق دفاع کنند.
آمریکاییها که قبلا تجربه استفاده از فرقه رجوی در عراق را داشتند و این گروه را برای اهداف تروریستی خود در منطقه مناسب میدیدند، شروع به حمایت از فرقه رجوی کردند؛ خروج فرقه بعد از ۱۳سال، از فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا، فقط بخشی از امتیازاتی بود که آمریکا به رجوی داد تا به لطف این تغییرات بتوانند راهی برای ماندن در عراق پیدا کنند. از سوی دیگر مسعود رجوی و دیگر سرکردگان فرقه که بهخوبی میدانستند از راههای قانونی نمیتوانند بر ماندن در پادگان اشرف پافشاری کنند، مانند همیشه دست به فریب افکار عمومی زدند.
۱۹ فروردین سال ۱۳۹۰، اعضای سازمان ماموریت گرفتند تا با نیروهای عراقی مستقر در مقابل پادگان اشرف درگیر شوند، هدف رجوی از این درگیری یک خونریزی تمامعیار بود تا بعدا بتواند با هیاهوی تبلیغاتی، از آن برای مظلومنمایی استفاده کند.
بیش از ۳۰ کشته در این درگیری بر جای ماند که بعدا، به گفته جداشدههای این فرقه، معلوم شد که تعداد زیادی از آنها با گلولههای خود فرقه و از پشت سر هدف قرار گرفته بودند!
سرکردگان فرقه غیر از مجبورسازی نیروها به خودزنی با استفاده از امکانات، روابط و تسلیحاتی که در طول سالها زندگی در خاک عراق جمعآوری کرده بودند، سعی کردند با به ناآرامی کشاندن فضای این کشور، حکم اخراج تروریستها را تا حد امکان از اولویتهای این کشور خارج کنند؛ رد پای فرقه مجاهدین در بسیاری از عملیاتهای تروریستی علیه مردم بیگناه عراق موید این مطلب بود.
سرانجام هشت ماه بعد، با امضای توافقنامه میان دولت عراق و سازمان ملل، نخستوزیری عراق موافقت کرد تا بستن پادگان اشرف را به تاخیر بیندازد، هرچند که این تاخیر به لطف حمایتهای آمریکا بارها تمدید شد، اما اراده مصمم مردم عراق سبب شد تا اعضای فرقه مجاهدین سرانجام مجبور به ترک پادگان اشرف، بهعنوان اولین مرحله و شاید مهمترین مرحله از مراحل اخراج از خاک عراق شوند. تخلیه پادگان اشرف در هفت مرحله صورت گرفت و در هر مرحله در حدود ۴۰۰ نفر با مشایعت سربازان عراقی و نیروهای سازمان ملل، اشرف را به مقصد کمپ لیبرتی ترک کردند تا در این کمپ موقت، مراحل ثبت نام برای پذیرش پناهندگی را در حضور نمایندگان سازمان ملل طی کنند.
به نوشته هفته نامه پنجره، در جریان تخلیه اشرف، اعضای فرقه دستور داشتند تا هرآنچه از لوازم این پادگان را که باز هم با پول نفت اهدایی صدام خریداری شده بود و به مردم عراق تعلق داشت، به لیبرتی منتقل کرده و مابقی لوازم را نابود کرده و بسوزانند تا در اختیار دولت عراق قرار نگیرد. اما در همین میان نکته جالب اینجا بود که اعضای مجاهدین در عین تخریب لوازم باقیمانده در اشرف، هیچ صدمهای به بناهای این پادگان نزدند زیرا در حین تخلیه اشرف همواره امید داشتند که با رایزنیها و لابیهای سرکردگان در اروپا و آمریکا، دوباره به این پادگان بازخواهند گشت! باقیماندن حدود ۱۰۰ نفر از اعضای اشرف تا ماهها بعد از انتقال حدود ۳۰۰۰ نفر از نیروها به کمپ لیبرتی، آن هم بهبهانه فروش تاسیسات باقیمانده در اشرف، به این دلیل بود که تا آخرین لحظه ممکن، کنترل اشرف را از دست ندهند.
اما سرانجام در سحرگاه ۱۰ شهریور سال ۱۳۹۲ گروهی به نام فرزندان انتفاضه شعبانیه، یعنی فرزندان شیعیانی که در سال ۱۹۹۱ در جریان انتفاضه شعبانیه عراق علیه صدام به دست فرقه مجاهدین قتلعام شده بودند، وارد اشرف شده و با به هلاکت رساندن ۵۲ نفر از اعضای باقی مانده در اشرف که اتفاقا از اعضای رده بالای این گروه بودند، باعث شدند که مابقی افراد از این پادگان متواری شده و با کمک پلیس عراق به کمپ لیبرتی انتقال داده شوند و به این ترتیب پرونده پادگان اشرف برای همیشه بسته شد. شاید رجوی که پیوسته شعار میداد «اگر کوهها از جا بجنبند، اشرف زجا نجنبد!» هیچگاه تصورش را هم نمیکرد که اعضای سازمانش روزی با این خفت و خواری مجبور به ترک پادگان اشرف شوند، آن هم اشرفی که بهتعبیر رجوی «ناموس مجاهدین» بود!
برخی از وسایل مجاهدین در پادگان اشرف که پیش از تخلیه آنها ر ا خراب کردهاند.
میدان آزادی که نماد پادگان اشرف بود، بعد از خروج مجاهدین توسط ارتش عراق تخریب شد. مجاهدین ساکن اشرف به هنگام تخریب آن بسیار گریه کردند. درحالی که پس از جنگ آمریکا در افغانستان، فرقه مدعی بود ادواتی در اختیار ندارد، پس از تخلیه مقدار قابل توجهی سلاح کشف شد.
موسیقیهای غربی که در اشرف پس از تخلیه کشف شدند، ماجراهای معـروفی از فسادهای مسعود را در ذهن تداعی میکردند.
در حالی که هرگونه احساسی برای مجاهدین ممنوع بود، در زیر تختها و درون کمدها به صورت مخفی عکس کودکان را نگه میداشتند.
سیمخاردارهای معروف اشرف تنها پادگانی که سیمخاردارهای آن رو به داخل است.
شکنجهگاه خود مجاهدین که به آن «اتاق عذاب» گفته میشد. مهمترین شکنجه وصل کردن سیم برق به بدن اعضای فرقه بود.
گروهی که مدعی براندازی نظام جمهوری اسلامی بود در روزهای آخر عمر خود محتاج جیره غذایی و لباس از طرف سازمان ملل بود.
خانم ثریا عبداللهی مادر یکی از افرادی که در پادگان اشرف به سر میبرد، مدتها برای دیدن فرزند خود تلاش کرد و کمپ ثریا را در مقابل پادگان اشرف تشکیل داده بود.
سران عشایر عراق برای اخراج مجاهدین تشکیل جلسه داده بودند.
شیرهای به سرقت رفته از میدان اصلی شهر کرمانشاه را رنگ کرده و در جلوی درب ورودی قرار داده بودند و آنجا را درب اسد نامیده بودند.
روزهای آخر، اشرف یک زبالهدان کامل شده بود.