«در گفتمان غالب گروه مجاهدین ، نوعی عرفانگرایی مهیج دیده میشود. عنصری که در عین مبهم بودن همهچیز را به درون فرد فرو میکاهد و در عمل جهان بیرون را نفی میکند. عارفمسلک (عضو سازمان مجاهدین ) یک هدف بیشتر ندارد و آن نیز ذوب شدن در شخص اول سازمان و رسیدن به ساحت اوست.» (کتاب سازمان مسعود)
آغاز طوفانی نمایش خانگی فیلم «ماجرای نیمروز ۲: رد خون» و اعلام اینکه در 3 روز ابتدایی انتشار، این فیلم ۱۷ میلیون و 100 هزار دقیقه تماشا را ثبت کرده، بار دیگر توجهات را بهسوی گروه مجاهدین جلب کرد. این عملکرد نشان داد که سازمانی که در کارنامه خود از به رگبار بستن مردم عادی تا جاسوسی برای رژیم بعث را دارد، با وجود به حاشیه رفتن در زمان حال، بازهم روایت اقداماتش برای مردم جذابیت دارد. تاکنون روایتهای مختلفی از نحوه زیست اعضای گروه مجاهدین در عراق و آلبانی شنیدهایم. از جلسات انتقاد از خود که افراد بلند شده و علیه خود سخنرانی غرایی میکنند تا طلاقهای دستهجمعی و ماجرای ازدواج مشمئزکننده مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو. با مرور این وقایع اولین مسئلهای که در ذهن خطور میکند این پرسش است که چگونه یک فرد بهجایی میرسد که خود را از همه عناصر هویتی تهی کرده و در اختیار سازمانی قرار میدهد که به اسم رستگاری، چیزی جز توهمات به او عرضه نمیکند. هرچند تاکنون کتابها و پژوهشهای زیادی برای پاسخ به این پرسش منتشرشده، اما بهطور حتم یکی از بهترین کتابهایی که دراینباره منتشرشده، کتاب «سازمانِ مسعود، روایتِ انسانشناسیِ سازمان مجاهدین خلق است در دوران پسا انقلاب اسلامی» که از سوی محسن زال نگاشته و از سوی انتشارات کویر منتشرشده است.
این کتاب نوشتاری است، خواندنی با روایتهایی جذاب از سبکِ زندگی بر پایه درونمایههای فرقهگرایانه گروه مجاهدین به همراه روایتهای خواندنی از طلاق و ازدواج نمادین و معراج جمعی و رقص رهایی و نشست غسل و نشست حوض کوثر و نشست دیگ و نشست طعمه و نشست پرچم و نشست تنگه که خواندن هرکدام از آنها میتواند سبب روشن شدن زاویهای از چگونگی زیست مجاهدین شود. بهعنوانمثال در این کتاب آمده است که اعضای سازمان در نشستهای موسوم به دیگ شروع به انتقاد از خودکرده و به چنان هیجانی میرسند که علاوه بر فحش و ناسزا به خود حتی بر بدنهایشان آسیب میزنند. در این نشستها فرد بلند میشود و میگوید: «من به خواهر مریم خیانت کردم، چراکه همه ذهنم پر از تعلقات شخصی است.» گاهی در این نشستها آش بهقدری شور میشود که یکی از مسئولان جلسه به فرد نهیب میزند که کافی است، این چرندیات را نگو.
اما چه مسئلهایی سبب میشود تا افراد به نقطهای برسند که در عمل تمام وجود خود را در اختیار گروه مجاهدین قرار میدهند؟ این کتاب نشان میدهد که حذف ذهنیت تاریخی و جدا کردن فرد از گذشته خود اولین راهکار مجاهدین برای ساختن انسانسازمانی است. مجاهدین برای تحقق این هدف، معنا و مفاهیم را در ذهن افراد پاککرده و با بازتعریف آنها، معانی جدیدی را به آنها میدهند. گروه مجاهدین در این فرآیند ارتباط افراد با بیرون را قطع و خود را تبدیل به تنها مجرای ارتباطی افراد با واقعیتهای بیرونی میکند. این مسئله سبب میشود تا بعد از چندی اشخاص فقط آنچه را که سازمان میخواهد را ببینند. قطع ارتباط اعضا با بیرون سبب میشود آنها محصور در نظام زبانی سازمان شده و حتی قدرت اندیشیدن خارج از نظام زبانی سازمان را نداشته باشند. چنین میشود که خروجی چنین سازمانی افراد بیهویتی است که حاضر به انجام هر اقدام تروریستی هستند.
دکتر سیدمحسن موسویزاده