هرساله این جمعِ از مردم رانده شده که همواره با بی توجهی لابی های رسانه ای و بین المللی هم مواجه است ، در سالگرد سی خرداد 60 و یا فردای آن به رجزخوانی کثیف آن قتل و کشتارهای ضدبشری مشغول می شوند . پدیده ای که همواره از دید مردم فهیم و نجیب مردم ایران فراموش نمی شود.
سالگرد آغاز عملیات مسلحانه و تروریستی مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ نقطه عطفی در اوج جدایی از حرکت استوار توده های مردم ایران در آغاز تحریم های اولیه از سوی امریکا در روزهای آغازین انقلاب و حمله صدام حسین به خاک کشورمان بود.
دوسال اول انقلاب و برچیده شدن نظام سلطنتی ، کم تجربگی خیلی از مسئولین در نهادهای اجرایی و وجود نداشتن نهادهای انتظامی و نظامی و حتی امنیتی منسجم، از موارد مهمی بودند که مسعود رجوی را به طمع امید برای براندازی نظام ایران وادار نمود.
با یک نگاه ساده اکنون نیز می توان به نیات پشت پرده این تروریست فراری در تشکیل و راه اندازی شبه نظامیان خود با نام میلیشیا در همان سالهای اول انقلاب پی برد.
آری ۱۶۰۰۰ نفر طی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ توسط گروه تروریستی مجاهدین و در یک سازوکار ناجوانمردانه ترور شدند . 98 درصد ترورشدگان از قاطبه مردم ، کارگر ، معلم ، کارمند ، بسیجی و …. بودند .
این اقدام تروریستی شهری سپس به جنگلهای شمال و به جهت مقابله انقلابیون و تحمل شکست به نوار مرزی و قسمت های داخلی در خاک کشور عراق در همان سالها کشانده شد.
و بالاخره این تقابل با مردم و عهدشکنی با حق و خداوند نهایتا با مزدوری برای ارتش صدام حسین و در اختیارگرفتن محل پادگان اشرف ازسوی دیکتاتور عراق رقم خورد.
چنان تضادهای داخلی و تشکیلاتی بابت شروع جنگ مسلحانه در خرداد سال ۶۰ مناسبات مجاهدین را درهم پیچیده بود که افرادی همچون پرویز یعقوبی از رده های بسیار بالای مجاهدین در ابتدا جدا شدند .
جدایی شاهسوندی و فرار او در جنگ مرصاد و جریانات محاکمه درون تشکیلاتی علی زرکش ، جانشین فرماندهی داخل کشور بعد از کشته شدن موسی خیابانی در بهمن ماه سال ۶۰ ، و خلع او از تمام رده های تشکیلاتی و حتی محکومیت او به اعدام به خاطر نقطه نظرات اش در قبال تصمیمات ضدمردمی مسعود رجوی ، به سرعت فضای سازمانی را با تلفیق انقلاب درونی و فرقه ای منتج از سال ۱۳۶۴ بسوی بسته و سکت شدن پیش برد.
اتفاقات سال های ۷۲ و ۷۳ و به بند کشیدن بالغ بر ۷۰۰ نفر در یک تصفیه درون گروهی با برچسب مزدوری برای جمهوری اسلامی ایران نهایت سرنوشت تشکیلات و تفکر مرده مسعود رجوی را به نمایش گذاشت .
همان جریان به ظاهر ضداستثماری و ضد آمریکایی اینک هفت لایه حفاظتی دور اشرف چیده بود، تا نگهبانان اضلاع پادگان اشرف بجای نگاه به بیرون، نگاه به داخل داشته باشند تا مبادا کسی از داخل پادگان به بیرون فرار کند.
شادی مسعود رجوی در حمله بن لادن به آسمانخراش های نیویورک یکدفعه با قبول آتش بس اجباری او با آمریکائیان در سال ۸۲ اتفاق افتاد . در این ایام کاسه لیسی فرماندهان زن سازمان به همراه دلربایی دختران جوان و خوشتیپ تازه وارد به تشکیلات در جلوی فرماندهان آمریکایی بازدیدکننده از پادگان اشرف با سرو بستنی و خوراکی آنهم با لباسهای تنگ و . . . بسیار تماشایی بود. تا بدانیم مجاهدین در آخر به چه سرنوشت تلخ و مشمئزکننده ای رسیده است.
هرساله این جمعِ از مردم رانده شده که همواره با بی توجهی لابی های رسانه ای و بین المللی هم مواجه است ، در سالگرد سی خرداد ۶۰ و یا فردای آن به رجزخوانی کثیف آن قتل و کشتارهای ضدبشری مشغول می شوند . پدیده ای که همواره از دید مردم فهیم و نجیب مردم ایران فراموش نمی شود.
صفاکان و جلادان دهه شصت شکم هایشان پر از خون های مردم ایران است. همین هایی که امروز پیر و فرتوت در مرزعه حیوانات آلبانی روزهای آخر عمر را با خفت و خواری سپری می کنند.
دیگر قرار هست با این جماعت بغایت الدنگ جور دیگر رفتار نمود . مواجب بگیران قدرتهای جهانی باید خوب بدانند در هرجا و هر مکان و هرزمان منتظر تقدیرات نوشته شده بحق برای وجود منحوس خود باشند.
نویسنده : سیامک جم