اینگونه بود که ده سال از عمرمان را در اسارت گذراندیم

دیدار دوستانه با دو تن از جدا شده های فرقه رجوی در دفتر انجمن نجات گیلان

قریب 10 سال است که آقایان صادق خاوری و داریوش ( غفار بال افکنده ) از فرقه ی مجاهدین جدا شده اند و به زندگی عادی بازگشته اند.

این دو عزیز بعد از حدود 10 سال اسارت در فرقه رجوی ضمن جدایی از تشکیلات سیاه رجوی به آزادی وکانون عشق و زندگی پیوستند وتشکیل خانواده دادند و دارای زن و زندگی و فرزند هستند.

آقا داریوش در زمان ورود به وطن و بازگشت به کانون پرمهرخانواده درجلسه اولین ملاقات با خانواده اش دردفترانجمن وقتی خود را دردامن پرمهرخانواده خصوصا مادر دردمند و چشم انتظارش یافت با چشمانی اشکبار گفته بود:

سازمان مجاهدین دروغگویی بیش نیست . ازلحظه ای که تصمیم به فرار از مناسبات کنترل شده رجوی گرفتم وبا مشقات فراوان خود را به نیروهای عراقی حفاظت اشرف رساندم ومورد لطف واستقبال آنان قرارگرفتم و زمانی که خودم را درجمع خانواده های چشم انتظار در مقابل کمپ اشرف که بمنظور ملاقات با عزیزانشان متحصن هستند ومقاومت جانانه میکنند، یافتم و مورد محبت شان قرارگرفتم ومتعاقب آن بایستی با شهامت وباقاطعیت بگویم وقتی با مسئولین سفارت ایران درعراق مواجه شدم و برخلاف داده های ذهنی متاثر از حضور اجباری در مناسبات بسته رجوی با مهر و برخورد انسانی آنان روبرو شدم و هم اینک که درجمع خانواده خود هستم، صددرصد به قطع ویقین رسیدم که از سازمان تروریستی رجوی ده سال تمام فقط و فقط دروغ شنیدم و البته که بسیار احساس خجالت و شرم دارم.”

آقا صادق نیز در جلسه اولین دیدار با خانواده پس از رهایی از فرقه رجوی که در دو طرف خود پدر و مادرش را داشت و وسط آنان نشسته بود با کشیدن آهی گفته بود:

حقیقتا هیچگونه آشنایی با سازمان نداشتم ومشغول زندگی ام بودم و با آرایشگری زندگی می گذراندم و چندماهی بود که ازدواج کرده و زندگی مشترکی را با خوشی دنبال میکردم که بی آنکه بفهمم به بهانه داشتن اشتغال بهتر با درآمد بیشتر فریب رابط سازمان را خوردم و طعمه آنان شدم. درادامه به اتفاق داریوش بال افکنده که چندی پیشتر فرارکرده و به وطن بازگشت و الان در این جلسه حضور دارد با آن رابط به ترکیه رفتیم. پس ازمدتی با پیشنهاد رابط خود فروخته سازمان مبنی براینکه لازمه و مستلزم رفتن به اروپا این است که اول به عراق برویم ومتعاقبا ازآنجا به هر کشور اروپایی که خواستیم برویم.

عکس یادگاری در دفتر انجمن نجات گیلان پس از10 سال اسارت درفرقه رجوی درسال 1390

به عراق که وارد شدیم یک راست سر از پادگان اشرف در آوردیم و بشدت شوکه شدیم و حس کردیم که در دام آدم ربایان فرقه رجوی افتادیم و به اسارت کشیده شدیم. لذا درهمان بدو ورود لب به اعتراض گشودیم که درهمین نقطه تمام کنید و ما را به ترکیه برگردانید که از جانب سران تشکیلات مخوف رجوی پاسخ شنیدیم که تا سرنگونی نظام ایران! مهمان ما هستید وچنانچه کوچکترین خطایی بکنید تحویل صدام و زندان ابوغریب خواهید شد واینگونه بود که بی آنکه بخواهم ده سال ازعمرم را به بطالت گذراندم واحساس کردم که زندگی را باختم و دستم ازهمه جا تهی گشته است.

در دیدار دوستانه و بسیارصمیمانه اخیر هر دو متعاقب بازخوانی خاطرات تلخ حضور خود درمناسبات فرقه ای رجوی یک حرف مشترک داشتند وآن اینکه هرچند درحال حاضر در پیشبرد معیشت خود مشکلات خودمان را داریم ولیکن بسیارخوشحالیم و از خدا شاکریم که توانستیم ازفرقه جدا شده و به آزادی برسیم و در مملکت خودمان پی زندگی شرافتمندانه خود باشیم والبته که درخصوص افشای چهره پلید رجوی درراستای رهایی دوستانمان ازهیچ تلاش وکوششی فروگزار نمی کنیم و در خدمت شما بوده وهستیم وخواهیم بود.
اقای پوراحمد نیزضمن استقبال ازحضوردوستان جداشده در دفتر انجمن، برایشان سلامتی وموفقیت روزافزون درکنارخانواده محترم آرزو کردند.

تهیه عکس وگزارش : دقتکار

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا