سخنرانی 17 ژوئن و 17 ژوئیه – مریم رجوی و کانونهای شورشی

روزهای خونینِ آشوب!
در روزهای اخیر تبلیغات گسترده ای توسط سایت ها و شبکه های وابسته به مریم رجوی در حال انجام است تا اذهان حامیان خود را برای اغتشاش آماده کنند. لازم به یادآوری است که بنا به اعتراف سال گذشته برایان هوک، آمریکایی ها به مدت یکسال جهت برپایی آشوب در ایران کار کرده و تجهیزات و آموزش های مورد نیاز را نیز در اختیار شبکه های تروریستی/تجزیه طلب در شهرهای مختلف قرار داده بودند. زمینه آشوبی که برایان هوک انتظار آنرا می کشید، در آبان 98 مهیا گردید و عناصر آموزش دیده آنان، سوار بر موج اعتراضات مردمی، بخش زیادی از شهرهای ایران را به آتش کشیدند و با بکارگیری روش تروریست های سوری، تعدادی از هموطنان را هدف قرار دادند تا نیروهای امنیتی را متهم به کشتار معترضان نمایند. البته در نیزارهای ماهشهر هم مشخص شد که وابستگان به سعودی در انتقام بمباران آرامکو توسط مقاومت مردمی یمن، درصدد بودند تا پتروشیمی این شهر را به آتش بکشند. نتیجه حوادث خونین آبان، شهادت دهها تن از نیروهای مدافع امنیت و تعداد قابل توجهی از مردم معترض بود، هرچند تعدادی از تروریست ها و آشوبگران نیز کشته شدند، اما داغ آسیب هایی که به کشور زدند همچنان دردناک است.

در همان زمان، رسانه های وابسته به مریم رجوی نیز معترف بودند که اعضا و هوادارانشان در تظاهرات ها نقش داشته اند و علناً آتش زدن اموال مردم و امکانات عمومی توسط آنان را ستودند و مورد تأیید و تشویق قرار دادند. مریم رجوی که از آشوبگران بعنوان «کانون های شورشی» یاد می کند، پس از آن نیز عملیات های تخریبی تیم ها را متوقف نکرد که تا امروز کم و بیش شاهد آن هستیم و بنظر می رسد بخشی از آتشسوزی در شهرها و جنگل ها نیز کار همین افراد مخرب و اجیر شده باشد. همزمان با سازمان مجاهدین، جریانات سلطنت طلب (ققنوس – فرشگرد) نیز رسماً گفتند که از یکسال و نیم پیش جهت انجام اغتشاش برنامه ریزی داشته اند و با این اعتراف شبهه ای باقی نماند که این جریانات وابسته (سلطنت طلب و مجاهدین) دقیقاً همان دستورالعمل های برایان هوک (آمریکا) را به پیش برده اند. آمارهایی که همین دو جریان ضدایرانی در مورد کشته شدگان آبان ارائه می دادند نیز مو به مو مشابه آمار ارائه شده توسط برایان هوک بود که در مصاحبه های خود بدان اشاره می کرد. در هر صورت، اعتراضات برحق مردم ایران علیه گرانی بنزین و تورم افسارگسیخته، با ورود آشوبگرانی که ماهها برای یافتن یک فرصت مناسب برنامه ریزی و آماده سازی کرده بودند، به آتش و خون کشیده شد. ویرانی های ناشی از این حرکت هماهنگ و ضدایرانی، تا ماه ها برای مردم ایران مشکلات متعددی ایجاد کرد، هرچند اثرات روانی آن تا مدتها ادامه خواهد داشت.

30 خرداد/ 17 ژوئن
از خرداد 1383 تا به امروز، مریم رجوی به مناسبت آزادی اش از بازداشت دو هفته ای در پاریس، دست به برگزاری مراسم های پرهزینه (چند میلیون ها یورویی) می زند و بدون اشاره به خون هایی که بخاطر آن بر زمین ریخت (و دهها نفر را به خودسوزی وادار کرد)، چند دوجین لابی غربی-عربی را برای سورچرانی و تعریف و تمجید از خودش به سخنرانی می کشاند. سال گذشته که دولت فرانسه تجمع مجاهدین را ممنوع کرد، وی ناچار شد آلبانی را جایگزین ویلپنت فرانسه نماید. امسال به دلیل شیوع کرونا این مراسم به صورت ویدیوکنفرانس برگزار گردید و موضوع مورد بحث نیز نه آزادی مریم و پیروزی پوشالی اش، بلکه بزرگداشت سرآغاز جنگ مسلحانه در 30 خرداد 1360 به دستور مسعود رجوی بود که ترورهای گسترده و دهشتناکی را در ایران رقم زد. ترورهایی خونین که یک قلم آن منفجر کردن ساختمان حزب جمهوری اسلامی در تاریخ 7 تیر (و کشتار دهها تن از نمایندگان و مقامات ایران به شیوه ای که در سال های اخیر توسط داعش و القاعده به انجام می رسد) بود. پس از آن نیز به همین شیوه مقر نخست وزیری را بمبگذاری کردند.

در کنفرانس امسال که در تاریخ 30 خرداد (سالروز آغاز عملیات های تروریستی و همچنین بازداشت مریم رجوی در فرانسه و صدور دستور خودسوزی به مجاهدین در قلب اروپا) برگزار گردید، لابی های مریم رجوی از کشورهای مختلف برای مجاهدین سخنرانی کردند که چیزی جز تکرار حرفهای همیشگی نبود و موضوع تازه ای به همراه نداشت، اما برگزاری آن در سالروز رخدادهایی که ذکر کردم پیامی در خود دارد که وقتی با گردهمایی بعدی که قرار است در تاریخ 27 تیر (17 ژوئیه/جولای) به صورت اینترنتی برگزار شود پیوند دهیم، تعبیر و تفسیر متفاوتی را می توان از آن بیرون کشید. به یاد داشته باشیم که این اولین سال است که مجاهدین دو کنفرانس بزرگ را طی یکماه شکل می دهند، و این مسئله با توجه به اتفاقات داخلی و تشدید فعالیت های سیاسی-اجتماعی مقامات آمریکایی علیه ایران در خاورمیانه و حتی شورای امنیت، بی دلیل نیست و طبعاً اهدافی در پشت آن قرار دارد.

مراسم 17 ژوئیه (27 تیر)! چرا؟
با اینکه هنوز تبلیغات گسترده مجاهدین در مورد مراسم 30 خرداد ادامه دارد، فراخوان برای برگزاری یک گردهمایی دیگر تیتر خبری سایت مجاهدین شده است. اگر خوب بنگریم، مریم رجوی اولین گردهمایی خود را «کنفرانس بین المللی» نامید و هدف از برگزاری آنرا «بزرگداشت سرفصل مقاومت برای آزادی و حاکمیت مردم» خواند. اما دومین گردهمایی که قرار است برگزار شود، «گردهمایی جهانی/ ایران آزاد» با دو هدف «1-همبستگی با قیام مردم ایران، 2-حمایت از کانون های شورشی و ارتش آزادی» برگزار می گردد.

با توجه به این اهداف می توان یک ارتباط تنگاتنگ در این دو برنامه مجاهدین خلق مشاهده نمود که بر اساس آن نکاتی را به صورت محوری اشاره می کنم:

یکم- مجاهدین در 30 خرداد 1360، رسماً جنگ مسلحانه و عملیات تروریستی را در ایران با هدف سرنگونی 6 ماهه جمهوری اسلامی کلید زدند که عملاً پس از قریب 40 سال به شکست انجامیده و به هدف خود نرسیده است. برگزاری مراسم برای بزرگداشت این روز (ضمن به نمایش گذاشتن خوی تروریستی مریم رجوی با وجود لباس دمکراتیک که به تن می کند) در عین حال نشانگر ورود دوباره این تشکل به فعالیت های تروریستی و رسمیت بخشیدن به آن است (پس از سقوط صدام تاکنون سلسله مراسم های 30 خرداد مبدل به مراسم آزادی مریم شد تا سالروز ورود به فاز تروریستی را از یادها ببرند و به مظلوم نمایی حول دستگیری وی بپردازند). بدین ترتیب، مریم رجوی عملیات های تروریستی سازمان مجاهدین را که سالها می پوشاند تا دمکراتیک جلوه کند، دوباره پررنگ می کند تا با بهره گیری از شرایطی سیاسی-منطقه ای فعلی، خود را یک تشکل نظامی آماده رزم نشان دهد.

دوم- مجاهدین مراسم 17 ژوئیه را «در آستانه 30 تیر، سالگرد قیام ملت ایران برای بازگردانیدن دولت ملی و دمکراتیک دکتر مصدق در سال 1331» و نیز «سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت توسط مسعود رجوی در سال 1360» معرفی کرده اند!… لذا اولین پیام این مراسم می تواند «برجسته کردن نام مریم و مسعود رجوی در کنار نام دکتر مصدق، و قیاس کردن عملیات وحشت آفرینی تیم های ترور و تخریب موسوم به کانونهای شورشی با قیام مردم در حمایت از دولت دکتر مصدق» باشد. مریم به غربی ها و شیوخ عرب می گوید که من امروز جایگزین همان دولتی هستم که با کمک مردم به قدرت بازگشت و شورای ملی مقاومت نیز آماده است تا به محض در دست گرفتن قدرت، برنامه های خود را پیاده کند و لذا تمام زمینه ها برای رسیدن من به قدرت مهیاست.

سوم- فراخوان مجاهدین برای گردهمایی 17 جولای/ژوئیه، درست در سالروز پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران (27 تیرماه) است که آیت الله خمینی آنرا به «جام زهر» تشبیه کرد و بلافاصله پس از آن، رجوی دستور عملیات فروغ جاویدان را صادر کرد. پیام دوم مریم رجوی به غربی ها این است که چون «آتش بس» بخاطر جنگ های ارتش آزادیبخش و همکاری آنان با صدام حسین به جمهوری اسلامی تحمیل شد، پس امروز هم فقط مجاهدین می توانند نظام را وادار به پذیرش قطعنامه های دیگر از قبیل «برجام 2» کنند (مسعود رجوی پس از عملیات فروغ جاویدان تا ربع قرن بعد تبلیغات گسترده ای داشت مبنی بر اینکه ارتش آزادیبخش با عملیات های خود زمینه را برای نوشیدن جام زهر مهیا کرد).

چهارم- در این مراسم، مریم رجوی درصدد است تا از غربی ها بخواهد «کانونهای شورشی» را به عنوان لیدرهای«قیام مردم ایران» به رسمیت بشناسند و از آنها حمایت کنند. واژه قیام مردم ایران که چیزی جز آشوبگری و ویرانی نیست همانطور که قبلاً نیز عملیات های تروریستی مجاهدین را بخشی از همان قیام مردم ایران نامگذاری می کردند. اما آنچه می ماند، بازی با «کانون های شورشی» است. همگان می دانند که نیروهای بازمانده مجاهدین در آلبانی، افرادی کهنسال و فاقد کارآیی نظامی هستند و تنها کار آنان نشستن پشت میز و بازی های سایبری است، لذا باید نیرویی را معرفی کنند که نه هواداران مجاهدین از آنها شناخت دارند و نه در انظار عمومی ظاهر شده اند که بتوان آنها را به صورت مادی به لابی ها نشان داد، پس بهترین گزینه چیزی به نام «کانونهای شورشی» است که نادیده می توان برجسته و بزرگنمایی کرد و به خورد مقامات غربی داد. طبعاً حامیان مجاهدین در خارج کشور بر این تصور هستند که هزاران «کانون» برای شورش در ایران ایجاد شده که همگی شبانه روز در حال مبارزه برای سرنگونی هستند و ایران را تحت کنترل دارند. اما خبر ندارند که اینها اصلاً نیروهای ایدئولوژیک نیستند و بجز تعدادی فریب خورده که کارشان برگزاری نمایش های هفتگی برای تبلیغات است، بقیه مزدبگیرانی هستند که برای حرکت های ایضایی مثل آتش زدن پلاکاردها، امکانات عمومی، بیشه زارها، جنگل ها و مراکز تفریحی آموزش دیده اند و هروقت زمینه آماده شود، سوار بر اعتراضات مردمی، مسیر و اهداف معترضان را تغییر می دهند و بعد از ویرانی شهرها فرار می کنند و از خون کشته شدگان نیز سوء استفاده سیاسی-تبلیغی می کنند.

پنجم- مریم رجوی قصد دارد با هماهنگی برایان هوک (که جایگزین صدام در انجام عملیات های مجاهدین شده و خط سیاسی ایرانستیزی را در بین جریانات مختلف ضدانقلابی هماهنگ می کند) در هفته منتهی به برگزاری مراسم آتی، یک سلسله اقدامات تخریب و آشوب را در برخی نقاط توسط فریب خوردگان کلید بزند تا بعنوان برگ برنده در سخنرانی مطرح، و غربی ها را جهت حمایت رسمی از «کانونهای شورشی» تشویق نماید. در این زمینه شاهد اقدامات دیگری هم طی ماه گذشته توسط سایر جریانات وابسته و مزدوران شان در داخل بودیم. اغتشاشات لبنان، سوریه، عراق و افغانستان بخشی از این پازل وسیع بوده است. حرکت های مشکوک زیادی هم در ایران توسط جریانات پشت پرده در حال رخ دادن است که بد نیست در این زمینه هوشیارتر عمل کنیم.

ششم- مریم رجوی برای رسیدن به این هدف اقدامات دیگری هم برای فریب مردم انجام داده است. خبرها حاکی از این است که مجاهدین با برقراری مکالمات تلفنی با برخی از خانواده های مجاهدین و سایر هموطنان (بدون اینکه خود را عضو مجاهدین معرفی کنند) از آنها درخواست می کنند که به اعتراض علیه وضعیت موجود اقتصادی دست بزنند و یا به دروغ می گویند که در تابستان مردم قصد اعتراض به وضعیت معیشتی دارند و از آنان نیز می خواهند به خیابان ها بیایند. این ترفندها پیش از این هم توسط مجاهدین صورت گرفته است که لازم است هموطنان ایرانی روی اینگونه مکالمات تلفنی حساس باشند و بدانند که اینکار توسط مجاهدین صورت می گیرد. به طور معمول کلید واژه آنها در این مورد «تابستان داغ» است. سلسله آتشسوزی ها، تخریب ها، گرانی ها، کمبودهای کاذب مواد ضروری مردم و حتی اخلال در شبکه های آب و برق نیز می تواند گوشه هایی از این پازل باشد که به دست جریان های مختلف و گاه مشکوک داخلی و خارجی هدایت می شود.

کانونهای شورشی، پیاده نظام آمریکا در ایران!
پیشینه تشکیل کانونهای شورشی به دیماه 1396 برمی گردد. اما بهتر است برای اینکه بدانیم این ایده از کی به ذهن مسعود رجوی رسید به 21 سال قبل و به آشوب های 18 تیر نگاهی بیندازیم. تابستان 1378، حوادثی در کوی دانشگاه تهران رخ داد که تا دو هفته ادامه داشت و در این مدت مسعود رجوی هرشب برای دانشجویان پیام می فرستاد که بر شدت اعتراضات خود بیفزایند و از مردم نیز درخواست می کرد به دانشگاه بروند و از دانشجویان حمایت کنند. مسعود معتقد بود که اگر این اعتراضات ادامه پیدا کند، در هفته چهارم ارتش آزادیبخش نیز به حرکت در می آید و به سمت ایران خواهد رفت. اما پس از پایان این آشوب ها، مسعود رجوی بسیار خشمگین بود و با تمسخر دانشجویان، آنها را مشتی سوسول خواند که به درد لای دیوار می خورند. در عین حال به مسئولین مراکز نظامی مجاهدین انتقاد داشت که چرا در چنین شرایطی چند تیم آماده عملیات در داخل ایران نداشته اند که به درون اعتراض دانشجویی نفوذ کنند و به صورت مسلحانه وارد عمل شوند و به سمت نیروهای مسلح تیراندازی کنند!؟ وی معتقد بود که اگر به صورت مستمر 20 تیم آماده در داخل حضور داشته باشند، در چنین شرایطی وارد میدان می شوند و اعتراضات را به سمت جنگ مسلحانه و درگیری با سپاه می کشانند.

از آن پس، سازمان مجاهدین برنامه جدیدی برای نفوذ به داخل اعتراضات مردمی دنبال کرد و آماده سازی تیم های عملیات شهری برای نفوذ به داخل ایران در شرایط خاص را در دستور کار قرار داد. از سال 1379 به بعد تیم های زیادی برای عملیات داخل شهری آماده و اعزام شدند که بسیاری از آنان ضربه خوردند و چند عملیات تروریستی هم به انجام رسید. با سقوط صدام، تاکتیک مجاهدین تغییر کرد و تلاش نمود از خانواده های مجاهدین بهره بیشتری ببرد اما حوادث عراق این تاکتیک را به شکست کشانید. در عوض، مسعود رجوی آموزش نیروهای عراقی برای همین اقدامات در شهرهای عراق را در دستور قرار داد که تا حد زیادی موفق بود. گردان 300، نامی بود که رجوی برای یک گروه از عراقی های آموزش دیده برگزید. آنها 300 جوان عراقی استخدام شده بودند که در قرارگاه اشرف آموزش نظامی، سیاسی و تشکیلاتی می دیدند که در آینده عراق موثر باشند. پیش از پروژه داعش، این نیروها وارد مناطقی می شدند که مردم آنجا علیه برخی مشکلات معیشتی معترض بودند و سپس سمت و سوی اعتراضات عشیره ای و مردمی را از مسائل اقتصادی به سیاسی کانالیزه می کردند و نوری مالکی را هدف قرار می دادند. نتیجه این سلسله اقدامات هدفمند توسط نفوذی های سازمان مجاهدین، در گام اول مسلحانه شدن اعتراضات و در گام بعدی حمله داعش به موصل و تسخیر بسیاری از مناطق عراق بود که نتیجه آنرا مردم عراق با بزرگترین مصیبت ها و کشتارهای تاریخ دیدند که یک قلم به اسارت رفتن 5000 دختر ایزدی و قتل عام 1700 دانشجوی علوم نظامی در موصل بود. مریم رجوی همان زمان از داعش به عنوان «عشایر دلیر عراقی» یاد کرد و آنان را ستود.

اما در سال 1396 اتفاق دیگری در تهران رخ داد. اعتراض مردم علیه گرانی، با نفوذ برخی جریانات مشکوک به آشوب کشیده شد و به اقدامات آشوبگرانه و تروریستی هم منجر گردید. این واقعه، مسعود رجوی را دوباره به فکر ایجاد تیم های نفوذ و آشوب انداخت. لذا در تاریخ 7 دیماه 1396، دستور تشکیل «کانونهای شورشی» را صادر کرد و مهدی ابریشمچی نیز پیرامون آن توضیحاتی داد. از این زمان شاهد شکل گیری تیم های اغتشاشگر و ویرانگر هستیم که مریم رجوی تلاش می کند آنان را با کمک تجهیزات آمریکایی و دلارهای سعودی هرچه بیشتر تقویت کند. البته آمریکایی ها نیز برایان هوک را جهت گسترش جریان های مختلف ضدانقلابی بکار گماردند که نقش هماهنگ کننده بین جریانات مختلف «مجاهدین-سلطنت طلب ها و دیگر شخصیت های وابسته» را برعهده بگیرد. با کمی پیگیری می توان مشاهده کرد وقتی برایان هوک سیاستی را علیه جمهوری اسلامی مطرح می کند، همه جریانات خارج کشوری و ضدانقلابی، دست در دست همان خط را دنبال می کنند، از مجاهدین خلق و سلطنت طلبها گرفته تا چپ های حل شده در امپریالیسم و شخصیت های خودفروش دیگر در شبکه های فارسی زبان.

بنابراین، مریم رجوی با تشکیل تیم های نفوذ و تخریب که کانونهای شورشی نام دارند (و خط سیاسی آنها از طریق پیامرسان های مجازی همچون تلگرام ابلاغ می شود) موفق شد حربه مورد نیاز جهت کانالیزه کردن اعتراضات مردمی را در دست بگیرد. در یک مراسم مجاهدین، یکی از مقامات آمریکایی رسماً به این نکته اعتراف کرد که مجاهدین هوادارانی در داخل ایران دارند که به درون تظاهرات ها نفوذ می کنند و اعتراض مردم را به سمتی که می خواهند هدایت می کنند… کانون های شورشی در «آبان 98» اولین مأموریت نفوذ خود را به انجام رسانیدند و با منحرف کردن اعتراضهای مردمی، انبوهی ویرانی و آتشسوزی به بار آوردند. اگرچه جریانات مختلفی در آن قضایا نقش داشتند، اما نقش مجاهدین به دلیل سازمانیافتگی و تجارب دهها ساله قابل قیاس با بقیه موارد نیست. به همین خاطر است که مردم باید هوشیاری بیشتری در این زمینه داشته باشند.

مسئله به همین جا ختم نمی شود، در هفته های اخیر، مجاهدین از یکسو و شبکه های ضدایرانی از سوی دیگر، در حال تلقین این موضوع به مردم ایران هستند که گویی قرار است حتماً در تابستان اعتراضات گسترده ای بوجود آید و نام آنرا هم «تابستان داغ» نهاده اند و تلاش می کنند این جو روانی را در بین مردم حاکم کنند. آنها بر این تصور هستند که با آماده سازی اذهان می توان بخشی از جامعه را ناخواسته با خود همراه کرد و زمینه را برای یک شورش مهیا نمود. تردیدی نیست که دسیسه های آمریکا علیه ایران مستمر ادامه دارد (و می دانیم این اخلالگری ها در برخی کشورهای غرب آسیا، آمریکای جنوبی، مرزهای دوکره و هنگ کنگ نیز توسط ایادی آمریکا انجام گرفته است و سفارتخانه های آمریکا و انگلیس و… با گسیل گروهی از اجیرشدگان خود، شهرها را به آشوب می کشند تا خواسته آمریکا را به دولتهای خود تحمیل کنند.) اما در کنار آن باید بدانیم که آنان ابتدا مردم کشورها را درگیر جنگ روانی می کنند و بعد از آزمایش وضعیت و رفع ضعف های موجود، فضای جامعه را به شیوه های مختلف مسموم و به محض بروز اعتراض (که گاه توسط برخی عناصر اجیر شده به صورت محدود صورت می گیرد تا مردم را به میدان بکشاند) نیروها را با هماهنگی به میدان می فرستند. همین مسئله باید بیشتر ما را هوشیار کند و نباید در بازی های موجود در فضای مجازی و رسانه ای غرق شویم. مجاهدین و سایر جریانات ترویستی و ضدایرانی قادر نیستند به صورت مستقل کاری جز حرکتهای ایضایی شبانه انجام دهند و منتظر می مانند که زمینه ای برای اعتراض مردم آماده شود و بعد بر آن سوار می شوند تا خط خود را به پیش برند. همانطور که در دیماه 96 و آبان 98 شاهد بودیم.

(تجربه ای از خرداد: مجاهدین پیش از تظاهرات 30 خرداد 1360، به مدت یک هفته تیم های میلیشیا را به صورت دسته های کوچک به خیابان های تهران می آوردند تا با تظاهرات ایضایی، فضای شهر را آماده یک تظاهرات بزرگ کنند. این تظاهرات ها، جو جامعه را هیجانی می کرد و جوانان را تشویق به همراهی می نمود و گام به گام به مردم این ایده را تلقین می کرد که گویی انقلاب دیگری در حال وقوع است و خود بخود اذهان را برای چنین وضعیتی آماده می کرد)

به نظر می رسد اقدامات خرابکارانه هفته های اخیر، گامی در همین راستا باشد که به خیال خودشان، مردم را خشمگین و به خیابان بکشانند و بعد وارد عمل شوند. وظیفه همه هموطنان است که ترفندها را بشناسند و با هوشیاری اجازه بروز آن را ندهند. البته مردم ایران ثابت کرده اند که روز به روز هوشیارتر می شوند، اما دشمن هم به پیچیدگی های خود می افزاید. خوشبختانه مسئولین ذیربط تاکنون هوشیارانه جلو رفته اند و به همین خاطر بسیاری از دسیسه ها هرچند خونین و دردناک بوده، به شکست انجامیده و جریانات تروریستی وابسته در این میان افشا شده اند. اما وضعیت امروز ایران همانند 40 سال پیش نیست، «فضای مسموم شبکه های مجازی، برخی نابسامانی های اجتماعی، گسترش نئولیبرالیسم که جایگزین تفکرات عدالتجویانه گذشته شده، غربگرایی که جایگزین امپریالیسم ستیزی بخصوص در بین برخی جریانات داخلی و خارجی شده، فمینیسم غربی که جایگزین حق طلبی زنان شرقی شده، جناح بازی و عدم مسئولیت پذیری» همگی دست به دست هم داده تا شرایط ایران را خطیرتر کند. هوشیاری و آگاهیبخشی در این دوران امری بسیار مهم و حیاتی است. دسیسه های دشمن بخصوص زمانی که حرص و طمع برخی جریانات و شرکت ها، زمینه احتکار کالاهای ضروری را فراهم می کنند، ضربه بیشتر و شرایط حساس تری را بدنبال خواهد داشت که احساس مسئولیت و تعهدپذیری بالاتری را برای مردم و بویژه نیروهای انقلابی و دلسوز طلب می کند. هم ساده گزینی و کم اهمیت جلوه دادن دسیسه های پنهان و آشکار، و هم بزرگنمایی و فروافتادن در جنگ روانی دشمنان و ایادی فرصت طلب شان، هر دو خطرناک هستند. هم باید هوشیار بود و رخدادها را دنبال کرد، و هم روشنگری کرد و آگاهی عمومی را بالاتر برد. اینطور است که همه بازی های پنهان و سیاست های ضدایرانی دشمنان پیشرفت ملت ایران در هم شکسته خواهد شد.
حامد صرافپور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا