شکست عملیات فروغ جاویدان، شکست استراتژی «جنگ آزادیبخش نوین» رجوی هم بود. بسته شدن مرزها چشم انداز نامعلومی را در پیش روی رهبران متوهم مجاهدین قرار می داد. رجوی باید برای حفظ نیروهای باقیمانده خود که آنان را افرادی با «کمرهای شکسته» توصیف می کرد راهی پیدا کند.
سوم مرداد سال ۱۳۶۷ آخرین ماجراجویی رجوی در تنگه ی موسوم به « فروغ جاویدان » بود. رجوی که با قبول آتش بس از جانب جمهوری اسلامی ایران غافلگیر شده بود، تلاش کرد با متقاعد کردن صدام بار دیگر دست به یک حمله وسیع به خاک ایران بزند تا شاید رویای چندین ساله خود که همانا بدست گرفتن قدرت سیاسی در ایران بود را محقق سازد .
انگیزه اصلی مجاهدین از عملیات، تحلیل رهبران سازمان از شرایط داخلی ایران بود. اعتقاد سران مجاهدین این بود که؛ نظام سیاسی ایران در اثر جنگ و فشارهای اقتصادی، بینالمللی، سیاسی و اجتماعی در ضعیفترین شرایط قرار دارد. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران و الزامات بینالمللی که این قطعنامه برای ایران و عراق ایجاد میکرد، سران مجاهدین را در آستانه یک تصمیم گیری قرار داد.
رجوی استدلال می کرد جنگ مردم ایران را خسته کرده است. او می پنداشت مردم ایران بیش از هر زمان دیگری آماده یک انقلاب دیگرند.
مسعود رجوی روزها در انتظار دیدار با صدام حسین بسر برد. نهایتا او توانست صدام را متقاعد کند که قبل از بسته شدن کامل مرزها و اجرای کامل و دقیق قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، به مجاهدین اجازهی آخرین حمله به خاک ایران را بدهد.
رجوی معتقد بود با ورود نیروهای «ارتش آزادیبخش» به خاک ایران، طلسم اختناق شکسته شده و مردم به خیابانها خواهند ریخت و از سازمان او حمایت خواهند کرد.
هیچ اصولی بر پندار رجوی حاکم نبود. او تنها به یک چیز فکر می کرد و آنهم بدست گرفتن قدرت سیاسی در ایران .
تا پیش از قبول قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران، تحلیل رجوی این بود که جمهوری اسلامی ایران تنها با تکیه بر جنگ و سرکوب توانسته است به حیات خود ادامه دهد. به عبارتی جنگ و سرکوب به منزله دو پایه و ستون برای رژیم است که هرکدام را از آنها را از دست بدهد سرنگون خواهد شد.
با این تحلیل سران مجاهدین امکان قبول آتشبس از سوی ایران را ناممکن دانسته و باور داشتند که جمهوری اسلامی زمانی قطعنامه را میپذیرد که از جنبههای سیاسی، نظامی و اقتصادی به بنبست کامل رسیده باشد و تحت چنین شرایطی سقوط جمهوری اسلامی حتمی و مجاهدین می توانند قدرت را در ایران بدست بگیرند.
بدین ترتیب رجوی با این تحلیل از یک سو و متاثر از مبحث « جنگ مانوری آنتونی گرامشی »، یعنی نگاه فئودالی به نظام جمهوری اسلامی با ویژگی جدایی ملت و دولت ، می توان با شکافتن منطقه ای از مرز تا قلب حکومت پیش رفت و آنرا ساقط کرد، از سوی دیگر بدنبال تدارک یک حمله نظامی برآمد.
فریب هواداران سازمان در کشورهای خارجی و اعزام آنها به عراق اولین اقدام مجاهدین در راستای تدارک وسیع و همه جانبه برای عملیات فروغ جاویدان بود.
در اوایل مرداد ۱۳۶۷، رجوی نشستی با شرکت همهی نیروها در قرارگاه اشرف برگزار کرد. در این نشست رجوی نقشههای تدارک شده برای عملیات را نشان داد و حتی محل اقامت خود را در تهران که همان «ساختمان علوی» محل ستاد فاز سیاسی مجاهدین بود مشخص و ادعا کرد که مردم به محض ورود به ایران به یاری آنها خواهند شتافت.
بعد از هفته ها انتظار و آماده سازی بالاخره حمله «ارتش آزادی بخش» رجوی در سوم مرداد سال ۱۳۶۷ با پشتیبانی وسیع هوایی و توپخانه ای ارتش صدام از مرز قصرشیرین آغاز شد.
در این عملیات، مجاهدین با ۲۵ تیپ (هر تیپ ۲۰۰ نفر) شرکت داشتند و بدین ترتیب مجموعاً بین چهار تا پنج هزار نیروی عملیاتی وارد خاک ایران شدند.
بعد از ظهر چهار مرداد برخلاف ادعاهای رجوی نیروهای سازمان همچنان در تنگه چهاربزر زمین گیر بودند. سه راه اسلامآباد – کرند توسط نیروهای سپاه قطع و تحت محاصره قرار گرفت. اما جنگ بشدت ادامه داشت تا محاصره شکسته شود. نیروها تا آخرین لحظه میجنگیدند و اگر دستگیر میشدند، غالبا با قرص سیانور و یا نارنجک خودکشی میکردند.
سازمان علیرغم تمامی ادعاها و تحلیل هایش نتوانست بیشتر از دو روز دوام بیاورد و نهایتا با شکست سختی که از نیروهای ایران خورد با ۱۴۰۰ کشته و انبوهی مفقود و مجروح مجددا به خاک عراق بازگشت.
شکست عملیات فروغ جاویدان، شکست استراتژی «جنگ آزادیبخش نوین» رجوی هم بود. بسته شدن مرزها چشم انداز نامعلومی را در پیش روی رهبران متوهم مجاهدین قرار میداد. رجوی باید برای حفظ نیروهای باقیمانده خود که آنان را افرادی با «کمرهای شکسته» توصیف می کرد راهی پیدا کند.
جمعبندی عملیات فروغ جاویدان را که به مدت ۵ روز بطول کشید و رجوی نام آنرا « تنگه و توحید » گذاشت. وی به اعضای حاضر در نشست ها می گفت : اگر در ذهنتان تنگه نداشتید حتما از تنگه چهار زبر عبور می کردید.
رجوی میگفت شما با ایمان کامل و با اعتقاد راسخ (به رهبری من) وارد این عملیات نشدید به همین دلیل خداوند پس گردن شماها زد و همه تان را به قرارگاه اشرف باز گردانید. شما در درونتان بت هایی داشتید که آنرا می پرستید. هر مرد مجاهد زنش را و هر زن مجاهد شوهرش را معبود و بت خویش قرار داده بود. و این به منزله خیانت به رهبر عقیدتی است.
از این به بعد بود که پرستش رجوی به اصل محوری اعتقادات مجاهدین تبدیل شد و مجاهدین از یک گروه سیاسی با ایدئولوژی خاص (التقاطی) به یک فرقه با عقاید خاص تر تبدیل گردید.
مقصر جلوه دادن نیروها به عنوان عامل اصلی شکست عملیات فروغ جاویدان تحت عنوان «تنگه و توحید» نقطه عطفی در قرار گرفتن رجوی در جایگاه رهبری ی بی منطق و غیر پاسخگو با ایدئولوژی خاص در مسیر فرقهسازی بود. بعد از این عملیات بود که جداسازی مردان از زنان در سالن های غذاخوری، در کار و آموزش، در پمپ بنزین و . . . به تدریج در سازمان شروع و نهایتا مرزهای مشخصی برای ارتباط بین ایندو جنس وضع گردید. هرچند هنوز تا اجرای سناریوی طلاق های اجباری درون سازمانی فاصله داشت.
نویسنده : سعید پارسا