با اعلام آتش بسِ جنگ، بین ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ ، رجوی آرام و قرار نداشت. او که تمامی آرزوها و آینده خود را بر باد رفته می دید با این استدلال که؛ در سایه جنگ شکاف عمیقی بین مردم و دولت ایجاد شده، توان دفاعی ایران کاهش یافته و در وضعیت اقتصادی و سیاسی نامناسبی به سر می برد از صدام حسین خواست فرصتی دوباره به ماجراجویی هایش بدهد.
رجوی آنچنان در توهمات خویش غرق بود که باور داشت در عرض ۴۸ ساعت تهران را فتح خواهد کرد!
بدین ترتیب اقدامات عجولانه رجوی جهت انجام هرچه سریعتر عملیات بر علیه ایران مهیا گردید.رجوی دیوانه وار هر چیزی که در دسترس داشت را به قربانگاه فرستاد.
زنان و مردان زیادی به خیال خام آزادی ایران فریب شعارهای به ظاهر زیبای مریم و مسعود را خوردند و وارد آتشی شدند که نه تنها خودشان بلکه هزاران جوان ایرانی را هم سوزاند و بخشی از کشور را نیز به ویرانی کشاند.
رجوی که با پیوستن به ارتش صدام تا خرخره در منجلاب وطن فروشی و خیانت غرق شده بود، هرگز فکر نمی کرد روزی برسد ولی نعمتش سقوط کند، بنابراین در توهمات خویش، برای ادامه دوستی خود با صدام حسین در دوران بعد از سرنگونی نظام ایران نیز نقشه ها می کشید و در آرزوهایش جولان می داد!
رجوی حتی خیالش از حسابرسی مردم ایران به خاطر وطن فروشی هایش در طول ۸ سال جنگ نیز راحت بود. رجوی با این پیش فرض که او پیروز میدان است و هرگز کسی از طرف پیروز سوالی نخواهد کرد و او هرگز مورد حسابرسی از سوی مردم ایران قرار نخواهد گرفت، همچنان در وادی وطن فروشی و خیانت به مردم ایران به پیش می تاخت.
در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ تحولات در مسیر دیگری که رجوی هرگز فکرش را نمی کرد رقم خورد. ایران قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را پذیرفت و آتش بس جنگ، در طول تمامی مرزهای ایران و عراق برقرار گردید.
با آتش بس جنگ ، بین ایران و عراق رجوی که به شدت شوکه شده بود بدنبال راهی برای خروج از شکست استراتژی خود ساخته “جنگ آزادیبخش نوین” که در خاک کشور بیگانه و با سلاح صدام حسین شکل گرفته بود می گشت.
پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران هرگز در استراتژی رجوی جایی نداشت.تحلیل رجوی از جنگ ایران و عراق این بود که جمهوری اسلامی ایران هرگز به جنگ پایان نخواهد داد. چرا که حیات سیاسی حاکمیت ایران روی دو پایهی؛ جنگ با عراق و سرکوب در داخل کشور استوار است و هرکدام از این دو پایه را از دست بدهد سقوط خواهد کرد!
رجوی به خوبی می دانست تنها راه برای خروج از بن بست مرگبار و بی آینده شدنش،حمله نظامی به ایران با هدف سرنگونی است! یعنی کاری که صدام حسین در طول ۸ سال جنگ و با پشتیبانی کشورهای غربی و عربی نتوانست انجام دهد رجوی می خواست در طول چند روز آن را به انجام رساند!
بنابراین رجوی با توهم وصف ناپذیرش نیروهای خود را تمام عیار از سرتاسر جهان بسیج کرد و با پشتیبانی تمام عیار ارتش عراق وارد عملیات موسوم به فروغ جاویدان شد. این عملیات در سوم مرداد ۱۳۶۷ و از جبهه غرب بر علیه ایران آغاز شد.
مهدی ابریشمچی در سال ۱۳۶۵ زمانیکه رجوی توسط سرویس های اطلاعاتی غربی از فرانسه به عراق برای کمک به صدام حسین اعزام گردید،در نشستی گفت: اکنون که ما به عراق آمدیم اگر نتوانیم در عرض یک سال حکومت ایران را سرنگون کنیم خواهیم سوخت.
بدین ترتیب عملیات “فروغ جاویدان” ی رجوی در سوم مرداد سال ۱۳۶۷ که دو سال از آن سخن می گذشت به وقوع پیوست. تا دست و پا زدن های یک نیروی سوخته برای ادامه حیات فیزیکی و سیاسی خود را به شکستی، جاویدان و ابدی تبدیل کند.
رجوی با تمامی ظرفیت نظامی و با پشتیانی هوایی و توپخانهای ارتش صدام بیشتر از ۲ روز دوام نیاورد. و با ۱۴۰۰ کشته و زخمی و مفقود به خاک عراق بازگشت. تا بدین ترتیب نامش برای همیشه به عنوان وطن فروش و خائن در تاریخ معاصر ایران ثبت و از پهنه سیاسی – اجتماعی ایران حذف گردد.
سعید پارسا