با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، استراتژی جنگی رجوی به بن بست اساسی خورد و فرصت علمیات در داخل خاک ایران که به رجوی امکان قدرت نمایی و در نتیجه حفظ و جذب نیرو و همچنین امکان کار تبلیغاتی و سنگین کردن وزنه فرقه در کار سیاسی را می داد، در حال از دست رفتن بود. به همین دلیل رجوی بطور اضطراری بدنبال این بود که تا قبول قطعنامه از طرف عراق راهی یافته و از چند روز فرصت باقیمانده حداکثر استفاده را برای آماده شدن جهت حمله به ایران ببرد. رجوی از صدام می خواهد که به وی اجازه حمله بزرگ به ایران را بدهد. صدام که با توجه به نتایج عملیات های پیشین فرقه و بخصوص تحت تاثیر عملیات های «آفتاب» و «چلچراغ» احتمال موفقیت نیروهای فرقه را بسیار بالا می دانست و خودش هم در حال پیاده نمودن طرح حمله گسترده به ایران بود، با درخواست رجوی موافقت نمود.
سران فرقه برای افزایش نیروی رزمی، تمام اعضا و هواداران شان را از سراسر کشورهای اروپایی و آمریکا به اشرف فراخواند و از این طریق حدود 700 تا 1000 نفر را به عراق بردند و جمع نیروهای عملیاتی شان را به حدود 5 تا 6 هزار نفر رساندند.
روز 31 تیر ۱۳۶۷ رجوی در نشست توجیهی که برای نیروهای فرقه برگزار کرده بود گفت که قصد حمله به ایران با هدف گرفتن تهران را دارند. وی گفت: “بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود در اینجا قفل می شویم و دیگر نمی توانیم کاری انجام دهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل می شویم.”
برآوردی هم از وضعیت ایران به این صورت ارائه داد که “ایران دیگر نیروی جنگی لازم را ندارد و نمی تواند نیروی جبهه را تامین کند و از لحاظ نظامی تعادل خود را از دست داده است و از لحاظ سیاسی در انزوای بین المللی قرار دارد.”
وی در ادامه گفت عملیات به حالت غافلگیری انجام می شود و نیروها با سرعت در جاده آسفالته به سمت کرمانشاه و سپس همدان و نهایتا تهران پیش می روند.
روز سوم مرداد 1367 عملیات با نام فروغ جاویدان و با هدف فتح تهران از مرز خسروی شروع شد و نیروهای فرقه با پشتیبانی توپخانه و نیروی هوایی عراق پیشروی در خاک ایران را آغاز نمودند . تا شهر قصر شیرین نیروهای عراقی مستقر بودند و پس از آن نیروهای فرقه شهرهای کرند و اسلام آباد را تسخیر کردند و در مسیر کرمانشاه بعد از دشت حسن آباد به گردنه “چهارزبر” رسیدند اما پیشروی آنها با مقاومت نیروهای ایران در این تنگه متوقف شد. نهایتاً بعد از سه روز گیر کردن در پشت تنگه چهارزبر که نیروهای فرقه نه تنها هیچ پیشرفتی نداشتند بلکه تلفات سنگینی هم دادند، رجوی مجبور شد فرمان عقب نشینی بدهد.
حاصل این عملیات که قرار بود طی آن تهران تصرف شود برای رجوی چه بود:
*نیروهای رجوی نه تنها شکست خورده و عقب نشینی کردند بلکه بنابر ادعای خود فرقه بیش از هزار و سیصد تن از نیروهای آنها یعنی یک سوم کل نیروهای فرقه کشته شدند و شمار بسیار بیشتری هم مجروح گردیدند.
* ارتش رجوی که زائیده جنگ بود خط بطلان خورد و علی رغم تلاشهای رجوی و صدام معدوم، هرگز نتواست در راستای اهداف سرنگونی مورد استفاده قرار گیرد.
*این شکست باعث بن بست استراتژیک در فرقه رجوی شد که بلافاصله به مشکلات سیاسی، خطی، ایدئولوژیکی و در نهایت تشکیلاتی راه برد و گفته می شد در مقطع پس از مرصاد، حدود 1000 نفر از تشکیلات فرقه جدا شدند.
* رجوی در اثر همین بن بست بود که برای حفظ جایگاه خود و تشکیلات فرقه ای، به «انقلاب طلاق» متوسل شد که نتیجه آن امروز به بهترین وجه گواه آن است که این ترفند نه تنها نتیجه نداد بلکه موجب مشکلات عدیده بعدی و جدایی های بلا انقطلاع از این فرقه گردید.
*و در نهایت نیز با سرنگونی صدام نیروهای فرقه نه تنها خلع سلاح بلکه خلع لباس هم شده و سرانجام با خواست ملت و دولت عراق از این کشور اخراج گردیدند.
صالحی