در مصاحبه اخیر خواهران ایرانپور با تلویزیون مردم تی وی، این سه خواهر دردمند ماه منیر، نرگس و راحله چنان با صلابت و شیوا از حق خود و دیگر خانواده هایی که عزیزانشان در تشکیلات مجاهدین خلق در بند هستند، دفاع کردند، که به نظر نمیرسد نیازی به توضیح و تفسیر بیشتری برای تایید سخنان آنها باشد. اما ، چندان که تاریخ تشکیلات مجاهدین خلق سرشار از نکات پیچیده و عبرت آموز از هر منظر سیاسی، جامعه شناختی، روان شناختی و غیره است، پرداختن بیشتر به برخی نکاتی که خواهران ایرانپور بیان کردند، شاید اندکی حق مطلب را درباره ماهیت مخرب تشکیلات رجوی ادا کند.
خواهران ایران پور میهمانان تلویزیون مردم تی وی
در جایی از مصاحبه خانم راحله ایرانپور از سیستم استبدادی حاکم بر مجاهدین خلق صحبت میکند، سوالهای بی پاسخ متعددی از سران مجاهدین خلق میپرسد و نهایتا سران این فرقه را به پدری تشبیه میکند که از فرط بیماری روانی به همه خانواده خود مشکوک است و از ارتباط گرفتن آن ها با بیرون از خانواده هراس دارد. او نتیجه چنین ساختار تربیتی را فرزندانی میداند که به لحاظ ذهنی عقب مانده هستند و فردیتشان از آنها سلب شده است. خانم ماه منیر ایرانپور در ادامه صحبت های خواهرانش مطالب خانم راحله را با اشارهای به کتاب 1984 نوشته نویسنده انگلیسی جرج اورول تکمیل میکند.
در باب اهمیت مفاهیم عنوان شده در کتاب اورول با وجه مقایسه قرار دادن جامعه مجاهدین خلق با جامعهای که نویسنده در کتاب 1984 ترسیم میکند، مطالب فراوانی میتوان نوشت. هنگامی که خواهران ایران پور از سران سازمان مجاهدین خلق درخواست میکنند که برای مدتی هر چند کوتاه به برادرشان اجازه دهند در آلبانی در محیطی بیرون از قرارگاه اشرف، خانهای اجاره کند، به این معناست که آنها خواهان برگرداندن فردیت از دست رفته برادرشان هستند. ساختار سلب فردیت در کتاب اورول به خوبی شرح داده شده است.
حکومتی که در کتاب 1984 توصیف میشود از نوع سوسیالیستی است که زیر نظر «برادر بزرگ» اداره می شود. کاربرد واژه برادر چنانکه در تشکیلات مجاهدین خلق نیز مرسوم است – برادر مسعود یا خواهر مریم عناوینی هستند که اعضا به رهبران سازمان میدهند– مانند واژه «رفیق» در نظام های کمونیستی، مفهومی است که نهاد خانواده، جنسیت و نهایتا هویت انسان را هدف قرار میدهد . در حکومت «برادر بزرگ» چیزی به نام پدر و مادر وجود ندارد، همه افراد جامعه تحت نفوذ «برادر بزرگ» هستند، زناشویی جرم است و سعی میشود زن و مرد به یکدیگر بدل شوند که این نه به معنای مساوات حقوق زن مرد است بلکه به معنای بر هم زدن طبیعت این دو جنس مخالف است.
داستان 1984 فضایی تخیلی است که اورول برای آینده جوامع سوسیالیستی و کمونیستی پیش بینی میکند که ممکن است تصور شود با فروپاشی نظام های کمونیستی در اوایل دهه 90 پیش بینی او محقق نشده است اما تشکیلات مجاهدین خلق نمونه ای زنده، عینی و بسیار شبیه به فضای جامعه 1984 را در دسترس همه محققان و کارشناسان سیستم های توتالیتر در جهان قرار میدهد.
فقدان فردیت و زندگی توده وار افراد در پایگاه های مجاهدین خلق چه در مانز آلبانی و چه در اور سوراواز در فرانسه، انسانهایی را تربیت میکند که به میل خود در خدمت شر هستند. اگر محمد رضا ایرانپور چنانکه خواهرانش نیز پیش بینی میکنند در رسانه های مجاهدین خلق حاضر شود و با اتهام زنی و دشنام گویی به خانواده خود اعلام کند که به میل خویش در تشکیلات مجاهین خلق مانده است، دور از انتظار نیست. محمد رضا و دیگر همراهانش در تشکیلات مجاهدین خلق، تحت انقیاد ایدئولوژی مسعود رجوی، به ناچار دچار توده گرایی و بی پرسشی شدهاند.
بدین ترتیب، بیرون آمدن این افراد از ساختار تشکیلات و آغاز یک زندگی مستقل در خانه ای در تیرانا همانا، و آغاز دیالوگ با خویشتن همانا. به محض روبرو شدن این افراد با جهان درونی خود، به دور از نظارت همه جانبه تشکیلات، درست مانند قهرمان داستان جرج اورول، ایمان فرد به راس هرم قدرت –که میتواند برادر بزرگ باشد یا مسعود و مریم رجوی— از دست می رود.
قهرمان داستان جرج اورول نیز برای لحظه ای از اعتمادی که به برادر بزرگ دارد روی برمیگرداند و شروع میکند به نوشتن خاطرات خویش، و همین امر باعث میشود که گفتگوی درونی او شکل بگیرد. این فردیت البته از سوی حکومت گناه محسوب میشود. ساختارهای توتالیتر مانند تشکیلات رجوی، انسانی بدون گذشته ، بدون تاریخ و فاقد درک سیاسی و اجتماعی میخواهند و با ایجاد توهم دشمن ( که حتی میتواند خانواده فرد باشد)، تلاش دارند که افراد را در همین نازلترین وضعیت شناختی نگه دارند.
تراژدی ای که اورول روایت میکند در بندبند موجودیت تشکیلات مجاهدین خلق نمود عینی دارد. خانم ماه منیر ایرانپور به نقل از یکی از جدا شدگان، از مانیتورهای بزرگی در هر اتاق کار مجاهدین خلق در کمپ تیرانا تعریف میکند که روی آن صفحه دسکتاپ کامپیوترهای همه افراد مشغول به کار در آن اتاق قابل مشاهده است. این نماد عینی سیستم های مدار بسته ای است که در کتاب اورول در هر لحظه در حال نظارت بر همه شئونات زندگی افراد جامعه است. مسئولین رده بالا میدانند که هر فرد در لحظه در کامپیوتر خود مشغول چه کاری است.
وقتی که اعضای جدا شده ( به نقل از خانم ها ایرانپور) بیان میکنند که تا پیش از جدا شدن از تشکیلات تصور میکردند که در صورت بازگشتن، خانواده هاشان با اسلحه در انتظارشان هستند یا در خانه هر خانواده کامپیوتری است که به وزارت اطلاعات متصل است، نشان میدهد که «برادر بزرگ» تا چه اندازه برای القای توهم دشمن در میان اعضای تشکیلات مجاهدین خلق موفق بوده است.
خواهران ایرانپور نماینده خانواده های بسیاری هستند که صدای آنها به ندرت در رسانه ها شنیده میشود. اشک های نرگس ایرانپور هنگامیکه از کودکی و نوجوانی برادرش حرف میزند و با عشق بازی با خاطرات او سعی میکند چهره او را از ورای بیست سال هجران برای خود تصویر کند، تجسم رنج صدها خانواده ایرانی است. رنجی که نباید از سوی رسانه ها و نهاد های حقوق بشری نادیده گرفته شود.
مزدا پارسی