روز جمعه ۹۹/۰۷/۱۸ تعدادی از خانواده ها با تجمع در شهر نقده و در یک ارتباط زنده با دکتر اولسی یازجی، مورخ و کارشناس مسائل تروریسم اهل کشور آلبانی، از دولت آلبانی بعنوان مسئول مجاهدین در این کشور خواستند تا به آنها اجازه تماس و دیدار با عزیزانشان که در اردوگاه این گروه در کشور آلبانی گرفتار شده اند بعد از چندین سال داده شود.
در این تجمع چندین خانواده حضور داشتند که می خواستند از طریق روزنامه نگار آلبانیایی پیام هایشان را به گوش دولت مردان آلبانی و عزیرانشان در اردوگاه فرقه رجوی برسانند ولی بدلیل ضیق وقت تنها خانواده های آقای اکبر خسروی و محمدرضا فرجی پور و محمدنژاد توانستند با ایشان صحبت کنند.
در این ارتباط زنده که آقای سعید محمد نژاد برادر زاده بهمن محمدنژاد اسیر در فرقه رجوی، نقش مترجم را بعهده داشتند.
برای دانلود فیلم اینجا را کلیک کنید.
نکات مهم صحبت هایی که آقای سعید محمدنژاد در ابتدای مصاحبه و پدرشان در طول مصاحبه در ارتباط با آقای بهمن محمدنژاد داشند در مجموع حول موضوعات زیر بوده است.
۱ – آنان از آقای دکتر اولسی یازچی بخاطر مصاحبه ای که ایشان چند وقت پیش با خانواده شان داشتند تشکر کرده و گفتند مصاحبه و پیام های ویدئویی که خودشان در فضای مجازی انتشار دادند باعث شد فرقه رجوی در یک واکنش عکس العملی یک مصاحبه از عمویشان بهمن محمدنژاد بر علیه خانواده اش در یکی از سایت های وابسته به این گروه انتشار دهد.
۲ –ما از دیدن بهمن محمدنژاد خیلی خوشحال شدیم . هرچند دردناک بود که بشنویم او بعد از چندین سال دوری و بدون هرگونه حال و احوالپرسی علیه خانواده اش صحبت می کند ولی ما اصلا ناراحت نشدیم و برایمان کاملا قابل فهم است وقتی کسی چندین سال در یک فرقه و بدور از هرگونه ارتباط بیرونی حتی با نزدیک ترین اعضای خانواده خود بسر ببرد چنین شخصیت کاذبی در وجود او شکل می گیرد.
۳ – الان بهمن ۵۸ سال سن دارد او نه زنی دارد و نه بچه ای و نه یک زندگی خصوصی. (در نتیجه بخوبی می شود فهمید که رجوی چه بلایی بر سر خانواده ها و عزیزان شان آورده است.) آقای محمدرضا محمدنژاد آرزو داشتند که بهمن به نزد آنان برگشته و تشکیل خانواده بدهد.
در این میان دکتر اولسی نیز به خانواده محمدنژاد گفت: برادرشان تحت فشار فرقه مجبور شده است به عزیزانش توهین کند و گرنه او مطمئنا همه آنها را دوست دارد.
در این تجمع آقای جعفر خسروی برادر اکبر خسروی گرفتار در فرقه رجوی اولین نفری بودند که در ارتباط با خبرنگار آلبانیایی از دولت آلبانی خواستند تا شرایط ارتباط و دیدار حضوری خانواده وی با برادرش را فراهم کنند.
آقای جعفر خسروی گفتند: من فقط می خواهم برادرم اکبر با ما ارتباط برقرار کند تا از وضعیت او با خبر شویم. پدر و مادرش الان پیر شده اند و انتظار دارند که بعد از ۳۰ حداقل یک تماس با آنها بگیرد. در طی این ۳۰ سال که برادرمان رفته است یکبار در تلویزیون مجاهدین صحبت کرده و پدر و مادرم با دیدن تصویر او خوشحال شدند. سوال ما این است که طی این سالها آیا افراد داخل سازمان تلفن نداشتند که با خانواده هایشان صحبت کنند ؟ آنها از چیزی ترس داشتند که مانع این می شد که با خانواده هایشان تماس بگیرند. این ترس باعث می شود که فردی که در سازمان حضور دارد حتی نتواند برای یکبار هم شده با خانواده خود تماس بگیرند. ما حداقل انتظاری که از سران فرقه رجوی داریم این هست اگر اسم خودتان را انسان گذاشته اید به اعضای خود اجازه بدهید که با خانواده هایشان تماس بگیرند.
لازم به توضیح است که طبق گفته خانواده خسروی، اکبر هرگز فردی سیاسی نبود. وی در سن ۱۷ سالگی و در حالیکه در کلاس سوم دبیرستان در شهر نقده مشغول تحصیل بود، در شهریور سال ۱۳۷۰ به همراه یکی از دوستانش برای رسیدن به شرایط مطلوب و کسب درآمد بیشتر می خواستند از طریق مرز عراق به کشورهای اروپایی بروند.
آقای قاسم خسروی یکی از برادران اکبر خسروی می گوید: برادرش نامه ای از خود بجا گذاشته بود. وی در آن نامه نوشته بود؛ «من و دوستم برای کار می خواهیم به اروپا برویم و حتما روزی برخواهیم گشت. در آنجا کاری خوب و پردرآمدی پیدا می کنیم تا خانواده خود را از نظر مادی تامین کنیم.»
از آن تاریخ به بعد ما دیگر از وضعیت وی هیچ اطلاعی نداشتیم. تا اینکه دوستش در تابستان سال ۱۳۸۳ یعنی بعد از ۱۳ سال حضور در قرارگاه اشرف فرار کرده و خود را به نیروهای آمریکایی مستقر در این قرارگاه می رساند. تا از دست مجاهدین در امان بماند. تا اینکه در اسفند ماه همان سال بواسطه نیروهای آمریکایی وارد خاک ایران می شود.
به گفته این فرد؛ اکبر پس از ورود به خاک عراق در منطقه مرزی توسط نیروهای عراقی دستگیر و به زندان مخوف ابوغریب برده می شوند. در آنجا به مسئولین زندان می گویند که قسط رفتن به اروپا را دارند. مامورین زندان حرفهای آنها را قبول نمی کنند. لذا شکنجه و اذیت و آزارهایی که انسان از بیان آنها شرم دارد، شروع می شود. آنها برای چندین ماه در چنین وضعیت وخیمی در زندان ابوغریب بسر می بردند. بیماری، سوتغذیه و . . . از جمله عوارض حضور در این زندان بود. تا اینکه روزی با دیدن یک ایرانی در زندان که بعدها فهمیدیم وی نماینده مجاهدین است، ما را از زندان ابوغریب تحویل و به محلی بنام قرارگاه اشرف بردند. و این آغاز اسارت دیگری درخاک عراق بود. آنها هرچند قول داده بودند که ما را به اروپا بفرستند ولی هرگز چنین اتفاقی نیفتاد.
خانواده وی می گویند در حال حاضر ۲۹ سال از رفتن اکبر می گذرد و هنوز سران فرقه رجوی اجازه تماس با خانواده اش را به وی نداده اند.
نفر بعدی آقای علیرضا فرجی پور بود که به همراه دو خواهرش تلاش کردند صدایشان را از طریق خبرنگار آلبانیایی به گوش برادر گرفتارشان در فرقه رجوی به نام محمدرضا برسانند.
ایشان نیز گفتند: تنها خواسته ما این است که بتوانیم برادرمان را ببینیم و یا حداقل بتوانیم با او ارتباط تلفنی و تصویری برقرار کنیم. برخلاف ادعای مریم رجوی که گفته خانواده های مجاهدین فقیر هستند؛ ما فقیر نیستیم و زندگی مناسبی داریم. ما خودمان به میل خود با رسانه های آلبانیایی ارتباط برقرار می کنیم و تنها خواسته ما این است که بتوانیم برادرمان را ببینیم. مریم رجوی به ما تروریست می گوید تا با این حرف ها افکار عمومی را فریب بدهد.
خواهران محمدرضا نیز پیام هایشان گفتند: ما چشم انتظار محمدرضا هستیم و منتظر هستیم که روزی محمدرضا از در خانه وارد شود و ما بتوانیم او را ببینیم.
لازم به ذکر است که خانواده محترم فرجی پور بیش از سی سال است که چشم انتظار دیدار فرزندشان آقای محمدرضا فرجی پور که در فرقه رجوی اسیر است، هستند.
خانواده فرجی پور بویژه آقای علیرضا فرجی پور سالهاست که در ارتباط تنگاتنگ با انجمن نجات استان آذربایجانغربی تلاش های خستگی ناپذیری برای رهانیدن برادرشان از دست این فرقه مبذول داشته اند که قابل تقدیر و قدردانی است.
در سالهای پایانی دهه هشتاد فرقه رجوی تحت فشار افشاگریهای خانواده آقای فرجی پور و سایر خانواده ها محمدرضا فرجی پور فرزند این خانواده که در اسارت فرقه رجوی است را مجبور کردند در مقابل قرارگاه اشرف علیه تحصن خانواده ها صحبت کند. تا بدین وسیله خانواده ها را مجبور به بازگشت به ایران کنند.
در ددمنشی و خباثت رجوی همین بس که آقای نصرت فرجی پور پدر محمدرضا که مدتی بود در بستر بیماری بسر می بردند، علیرغم تلاش های فراوان در تاریخ ۹۸/۰۳/۰۹ در شهر نقده دار فانی را وداع گفت و آرزوی دیدار فرزندش بر سینه اش ماند.
بعد از صحبت های آقای علیرضا فرجی پور و خواهرانشان آقای محمدرضا محمدنژاد برادر بهمن محمدنژاد گرفتار در فرقه رجوی خطاب به آقای اولسی خبرنگار آلبانیایی درارتباط با کشته شدن برادرش بنام سیاوش محمدنژاد توضیحاتی را دادند.
ایشان گفتند: سازمان مدعی است که برادرم سیاوش (در عملیات این گروه) کشته شده است. در حالیکه آنها دروغ می گویند برادرم به دلیل مخالفت با مجاهدین، توسط فرقه اعدام شده است. ما مراسم ترحیم او را در شهر نقده برگزار کردیم و وقتی مردم فهمیدند که برادرم توسط مجاهدین کشته است در این مراسم شرکت کرده و سران فرقه را لعن و نفرین کردند.