شکست های پی در پی فرقه رجوی در عرصه های مختلف، مریم رجوی را آنچنان به استیصال رسانیده که دیگر قادر نیست روحیه متزلزل مجاهدین را تسلی بخشد. به پایان رسیدن دوران ریاست ترامپ و شکست فاحش پمپئو و سایر حامیان مجاهدین در کاخ سفید، قرارگاه اشرف 3 در آلبانی را بشدت مأیوس ساخت و همه سرمایه گذاری های مریم برای نشستن روی تانکهای آمریکایی در مسیر تهران (که خودش هم می دانست توهمی بیش نیست) به باد داد.
در چنین موقعیتی، مریم با تسلیت فرستادن به این و آن شخصیت، هرچند درصدد است تا حمایت برخی ایرانیان را به دست آورد اما با زبان بی زبانی، دارد به تشکیلات در حال احتضار خودش تسلیت می فرستد. هفته گذشته خانم «رامش» هنرمند و آوازه خوان سابق درگذشت. با اینکه رامش سالها بود که خوانندگی نمی کرد و در نمایش های سیاسی هم وارد نمی شد، اما مریم رجوی تلاش کرد برای خالی نماندن عریضه، برای او سوابق مبارزاتی تولید کند و با چسبانیدن رامش به «مقاومت»، برای خود ارزش و اعتبار کسب کند.
جالب اینجاست که مریم نتوانست تا زمانی که رامش زنده بود، او را به سمت خود بکشاند اما پس از فوت ایشان، تلاش می کند از نام او برای خود جاذبه آفرینی کند و برخی ایرانیان را به سوی خود جذب کند. این نمایش در حالی اجرا می شود که حتی یک عکس جدید از «رامش» در کنار «مرجان» پیدا نکرده و (همانطور که همیشه عکس های 30 سال پیش مسعود رجوی را انتشار می دهند) از تصویر بسیار قدیمی این دو که زمان شاه روی جلد مجله ها چاپ می شد استفاده کرده تا بتواند مرجان را واسطه خودش و رامش جلوه دهد. اقدامی که نشان می دهد مریم رجوی به حدی بی اعتبار شده که از اسم خوانندگان زمان شاه برای خود کسب اعتبار می کند!. وی در سال های اخیر توانسته بود خانم «شهلا روشن ضمیر ملقب به مرجان» را جذب و او را جایگزین خانم «مرضیه» نماید تا برای خود کاسبی کند، هرچند نتیجه ای جز بی اعتبار کردن خانم مرجان در نزد ایرانیان نداشت.
در روزهای اخیر، فوت یک شخصیت دیگر در ایران، مریم رجوی را بر آن داشت تا باز هم با نمایش تسلیت گویی، توجه نزدیکان و حامیان وی را به خود جلب کند. مرحوم محمد ملکی رئیس پیشین دانشگاه تهران، که در سالهای اخیر زرق و برق دمکراتیک مریم رجوی او را فریفته بود، متأسفانه در دام این فرقه تروریستی گرفتار آمد و برای آنان در هرکجا امکان داشت تبلیغ می کرد و این رفتار آب پاکی را روی دست کسانی ریخت که باورشان نمی شد ایشان با آنهمه سابقه علمی بازیچه مریم رجوی شده باشد.
به هرحال درگذشت محمد ملکی، مریم را به سوء استفاده از مرگ وی تشویق کرد و دوباره به تسلیت گویی مشغول نمود. حرکتی که بیانگر درد مریم رجوی از یادآوری سرگذشت غم انگیز مجاهدین و تشکیلات فرقه ای آنان است که رو به احتضار می رود. نه تنها مریم، بلکه شورای ملی مقاومت هم که سالهاست مراحل احتضار را طی نموده، برای وی پیام تسلیت فرستاده است. گویا فقط مسعود رجوی است که باید از تابوت بیرون آید و ناله سر دهد! البته شورای ملی مقاومت دیگر اعتباری ندارد که بخواهد با چنین کاری خود را به نمایش بگذارد.
همزمان شازده رضا پهلوی نیز برای محمد ملکی پیام تسلیت فرستاده و «آقازاده» ایشان نیز که با مجاهدین رابطه دوستانه دارد و سالهاست در خدمت سرویس های جاسوسی و امنیتی اروپا به کار مشغول است، پاسخی متوهمانه برایش ارسال کرده است.
اگر نگاهی به حرکت های این فرقه تروریستی بیندازیم، و همزمان به کنش و واکنش های مریم رجوی نظری کوتاه داشته باشیم، جز مرگ پی در پی و تسلیت های مکرر مشاهده نمی کنیم. ویژگی بارز این فرقه، پیری روزافزون و مرگ و میرهای مداوم بوده است که به بهترین وجه زوال تاریخی یک تفکر مستبدانه و غیربالنده را به نمایش می گذارد. تفکری که حین «فروپاشی و افول شوروی» ادعا می کرد «ایدئولوژی مریم در حال طلوع است»، اما همزمان با «افول گام به گام غرب»، روند فروپاشی و اضمحلال را طی کرد و آشکار شد که برخلاف آنچه از «آنتی بورژوازی و ضدامپریالیستی» بودن خود می گفت، بخشی از آن دستگاه ارتجاعی-امپریالیستی بوده است، بخصوص که در جهان آنچه مشاهده می شود، طلوع دوباره خورشید شرق، و سر برآوردن دوباره کشورهای سوسیالیستی در آمریکای لاتین است. در عوض کسی که در تابوت قرار گرفته مسعود رجوی و آنکس که به تسلیت گویی مفرط دچار شده، مریم قجرعضدانلو است.
حامد صرافپور