نگاهی به پرونده انقلاب ایدئولوژیک – قسمت نهم
ادامه بند موسوم به «ر»
بعد از انتصاب مریم عضدانلو به ریاست جمهوری دوران انتقال که دیگر به نام مریم رجوی شناخته تر شده بود برخی کارها در تشکیلات شکل دیگری گرفت. فعالیت های بدنی افراد چند برابر قبل از اعلام این بند شده بود. به همین خاطر بیماری ها و نارسایی های متعدد گریبانگیر افراد می شد، ولی به این خاطر که کسی مارک تمارض نخورد و مورد حسابرسی قرار نگیرد مجبور بودند که به بهای از دست دادن سلامتی خودشان شبانه روزی کار کرده و به گفته رجوی تعهدات را انجام دهند.
شعار محوری آن دوره، «مریم مهر تابان، می بریمش به تهران» بود!
مسعود رجوی به سرعت بساط انتقال مریم رجوی را به فرانسه تدارک دید و او را به همراه تعدادی از اعضای مورد اعتمادش در ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ از طریق مرز اردن راهی فرانسه کرد. مریم رجوی در مسیر عراق به فرانسه چند روزی در اردن مانده بود که امکان دیدار او با پادشاه وقت کشور اردن یعنی ملک حسین را تدارک دیده بودند. البته این دیدار مدت ها مخفی بود و علنی نمی شد. به احتمال خیلی زیاد مقامات اردنی نخواسته بودند که علنی گردد زیرا روابطشان با ایران به هم می خورد. ولی اگر به خواست رجوی بود که همان روز و به طور مستقیم این ملاقات را جهانی می کرد تا بهره آن را ببرد و بگوید هنوز چند روز از ریاست جمهوری مریم نگذشته او با یکی از پادشاهی های منطقه خاورمیانه دیدار نمود، ولی خب داستان آن طور که به تمایل رجوی بود پیش نرفت.
در واقع هدف از ارسال مریم رجوی به اروپا در دیدگاه رجوی بن بست شکنی بود. زیرا در جهان سیاست کسی دیگر مسعود رجوی را قبول نداشت؛ اَعمال تروریستی او در ایران مثل انفجار حزب جمهوری و یا دفتر نخست وزیری و ترورهای کور متعدد دیگر اجازه به کسی نمی داد تا با او ملاقات کرده و حرف های او را گوش کند. بنابراین باید کسی می بود که سازمان رجوی را از بن بست پیش آمده خارج می کرد. هزینه های زیادی صرف شد، مثلا در انگلستان کنسرتی ترتیب دادند تا مریم رجوی در آن شرکت کند. هدف از کنسرت به ظاهر فرهنگی معرفی هر چه بیشتر مریم رجوی و جذب حامی و هوادار بود. یا کنسرتی دیگر که در آلمان ترتیب داده شده بود و یا کنسرتی که در آمریکا ( لس آنجلس ) برگزار گردید، همگی دارای هزینه های سرسام آوری بودند که معلوم نبود این همه پول از کجا می آید.
در آن زمان که مریم رجوی در حال گشت و گذار از این کشور به آن کشور بود و روزانه لباس های بسیار گرانقیمت وی زبانزد همه شده بود، سایر اعضای فرقه که در عراق مانده بودند در حال خوردن پنیرک بودند. (پنیرک، نوعی سبزی بیابانی با مزه یونجه بود.) مستمر گفته می شد که خواهر مریم هزینه های سفرهایش زیاد است و ما باید اینجا تا می شود از هزینه هایمان کم کنیم که خواهر مریم بتواند آلترناتیو را به جهانیان معرفی نماید و حمایت کسب کند!
خوردن پنیرک در دو نوبت از نهار و شام بود یا به قدری در آن دوره بادمجان سیاه آوردند که دیگر با دیدن بادمجان سیاه حالمان به هم می خورد. خلاصه وضعیتی بود که بند «ر» برای ساکنین اردوگاه اشرف به وجود آورده بود. کم کم اعتراضات زیادی در حال شکل گیری بوده و افراد بی مهابا داشتند روی تشکیلات رجوی حرف می زدند.
از آن طرف نگرانی اصلی تر در رابطه با کسانی بود که به خاطر حضور مریم رجوی در اروپا راهی کشورهای متعدد شدند. فرستادن افرادی که به قول خودشان انقلاب کرده بودند و دیگر روابط زناشویی نداشتند، مورد اعتماد و بی شکاف.
بعدها خود مریم رجوی اذعان می کرد که کار بسیار پر ریسکی در بردن این همه نیرو به اروپا را انجام داده بودند. هرچند که هیچگاه آماری منتشر نشد ولی همه می دانستیم که تعدادی از کسانی که بیرون رفته بودند دیگر هیچگاه به عراق باز نگشتند، حتی به دفاتر و نمایندگی های فرقه در کشورهای مختلف اروپا، زیرا به دنبال زندگی مطلوب خودشان رفته بودند و پناهندگی دریافت کردند تا خطر جانی متوجه آنان از طرف رجوی نگردد. بهتر است بگوئیم فرار کرده بودند.
هدف اصلی از ارسال این افراد جمع آوری هوادار و حمایت بود که طبق یک سازمان دهی عریض و طویل در اروپا و آمریکا به کار گرفته شده بودند.
این پروژه ( اعزام مریم رجوی به اروپا ) با شکست خفت باری مواجه شد و مریم رجوی به جز یک دیدار مهم که در لندن و با شخص یاسر عرفات، رهبر جنبش فلسطین داشت دستاوردی دیگری نداشت و سرانجام دست از پا درازتر مجددا به عراق بازگشت البته منهای کسانی که در اروپا از بدنه فرقه جدا شده و پناهندگی گرفته بودند. مسعود رجوی آن هنگام در توجیه باز گرداندن مریم رجوی به عراق گفت که جانش در خطر بود و امنیت وی کافی نبود در حالیکه ظاهرا تا تحقق سرنگونی حکومت ایران باید وی در اروپا می ماند و الزمات سرنگونی را فراهم می کرد اما ظاهرا خودش در حال سرنگون شدن بود.
ادامه دارد…
بخشعلی علیزاده